Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

گل شیر در میان باد و باران شکوفا می‌شود

کیوتو - شاید خوش‌بینی لبخندی درخشان در یک روز آفتابی نباشد، بلکه نوری است که در قلب می‌سوزد و به ما کمک می‌کند تا در طوفان‌های زندگی راه خود را گم نکنیم. و گاهی اوقات، این باور به لطافت خوشه ای از گل‌های شیری است که هنوز در میان روزهای بارانی خاکستری، سفید می‌شکفند.

Báo Quảng TrịBáo Quảng Trị11/11/2025

۱. اتاق من در دوران دانشجویی‌ام در شهر، بین دو خیابان طولانی قرار داشت. هر پاییز، باز کردن پنجره، ردیفی از گل‌های شیری را که در باد خم شده بودند، نمایان می‌کرد. شب‌ها، به نظر می‌رسید عطر گل‌های شیری در موهایم می‌پیچید، به دفترچه‌هایم و حتی به رویاهای کوچک دختران ۱۷ ساله نفوذ می‌کرد. هم‌اتاقی‌ام عاشق گل‌های شیری بود. هر بار که گل‌ها شکوفا می‌شدند، در خیابان لی تونگ کیئت قدم می‌زد، عطر را عمیقاً استنشاق می‌کرد، سپس برمی‌گشت، پنجره را کاملاً باز می‌کرد تا عطر گل‌ها اتاق کوچک را پر کند. گاهی اوقات حتی شاخه‌ای را می‌چید، آن را در دفترچه‌هایش می‌گذاشت و اجازه می‌داد عطر گل‌ها در هر خط از دست‌نوشته‌اش نفوذ کند. اولین عشق او نیز با فصل شکوفه‌های سفید گل‌های شیری در خیابان‌ها مرتبط بود. اما عشق در ۱۷ سالگی به اندازه یک گلبرگ گل شکننده بود، به سرعت شکوفا می‌شد و به همان سرعت پژمرده می‌شد.

پس از فراز و نشیب‌های زندگی، در فصل شکوفایی گل‌های شیری به شهر بازگشتی. ردیف‌های گل‌های شیری هنوز با افتخار در باد سرد آغاز فصل، در باران خاکستری، گسترده بودند. گل‌های شیری هنوز شکوفا می‌شدند، هنوز در سراسر مسیر می‌ریختند. فقط دوست من دیگر آن طبیعت بی‌خیال روزهای قدیم را نداشت. تو گفتی، با عبور از فقدان و شکست، مردم می‌فهمند: خوشبختی در واقع در چیزهای بزرگ نیست، بلکه در لحظه‌ای است که در میان فراز و نشیب‌های زندگی احساس آرامش می‌کنی. معلوم می‌شود، درست در میان این همه غم، فقط یافتن کمی شادی برای چسبیدن به زندگی و محکم نگه داشتن آن، برای زندگی کامل‌تر کافی است. من قبلاً فکر می‌کردم خوش‌بینی غریزه جوانان است. اما هر چه پیرتر می‌شوم، بیشتر می‌فهمم: فقط کسانی که رنج را لمس کرده‌اند، می‌دانند چگونه واقعاً لبخند بزنند. وقتی بدن ضعیف است، وقتی قلب سنگین است، اگر هنوز انتخاب کنیم که به سمت نور نگاه کنیم، این خوش‌بینی است. در میان آن تاریکی، ناگهان درخت گل شیری را دیدم که در باران به روشنی شکوفا شده بود.

عکس مصور - منبع: اینترنت
عکس مصور - منبع: اینترنت

۲. دختری که من می‌شناسم تقریباً یک ماه است که در بیمارستان بستری است. روزهای طولانی در میان صداهای آشنای راهروی بیمارستان و خواب آشفته، آرام می‌گذشتند. از پنجره طبقه دوم بیمارستان، به نظر می‌رسید که صبح با پرده نازکی از باران پوشیده شده است. بیرون، درختان خیس شده بودند و برگ‌هایشان برای گرفتن آب خم شده بود. بدنش خسته بود، اما در یک لحظه غیرمنتظره، وقتی از پنجره به بیرون نگاه کرد، گل شیر را دید که در حال شکفتن بود. بویی آشنا، چه از دور و چه از نزدیک. دختر تلفن همراهش را برداشت، سریع از آن لحظه عکس گرفت، سپس لبخندی کمرنگ زد.

با دنبال کردن نگاه دختر جوان، به باران خاکستری نگاه کردم. انگار قلبم نرم شد و احساس کردم غم و نگرانی در سینه‌ام به آرامی مانند قطرات آب که از شیشه پنجره سرازیر می‌شوند، ذوب می‌شوند. معلوم شد در جایی که مردم اغلب فقط به بیماری و درد فکر می‌کنند، هنوز چیزی بسیار زنده، بسیار لطیف و پایدار مانند آن دسته گل ساده وجود دارد. همانطور که دختر یک بار در راهروی بیمارستان به من گفت، این زندگی چیزهای زیادی دارد که مردم را غمگین می‌کند، اما چیزهای بی‌شماری نیز برای سپاسگزاری وجود دارد. مواقعی وجود دارد که به نظر می‌رسد تمام انرژی تمام شده است، اما فقط با نگاه کردن به پنجره، دیدن رنگ سفید گل شیری که هنوز در باران می‌درخشد، قلبم ناگهان کمی گرم می‌شود. تا زمانی که هنوز می‌توانم زیبایی را ببینم، هنوز عطر گل‌ها را در باد استشمام کنم، هنوز لطافت یک صبح را احساس کنم، به این معنی است که هنوز زندگی را به اندازه کافی عمیق، به اندازه کافی خوش‌بین و خوشحال برای ادامه زندگی دارم.

۳. در طول روزهایی که در بیمارستان بودم، اغلب بیماران زیادی را می‌دیدم که در راهروهای اتاق‌هایشان ایستاده بودند و به گل‌های شیری سفید خالص در باد و باران نگاه می‌کردند. هر فرد سرنوشت متفاوتی دارد. برخی از زندگی ناامید می‌شوند. برخی خوش‌بین هستند و معتقدند که روزی بهبود خواهند یافت، زیرا بیماری فقط آزمایشی برای اراده خودشان است. اما مهم نیست که آنها چه کسانی هستند، آنها هنوز هم می‌خواهند به زندگی بچسبند و به زندگی ادامه دهند. حتی برای کسانی که بیماری‌های لاعلاج دارند، اگر امید خود را از دست بدهند، آن رشته شکننده می‌تواند در هر زمانی پاره شود.

هم اتاقی من دوستی همسن من دارد که سرطان تیروئید دارد. اولین باری که او را دیدم، همیشه از نحوه صحبت کردنش در مورد بیماری‌اش شگفت‌زده می‌شدم: شاد و پر از خوش‌بینی. او گفت: یک هفته پس از فهمیدن اینکه سرطان دارد، گریه کرد و زندگی را مقصر همه چیز دانست. گریه به خاطر سرنوشت، به خاطر عشق به شوهرش، به خاطر عشق به فرزندانش. گریه به خاطر سرزنش زندگی به خاطر این رفتارش؟ در ۳۷ سالگی، او هنوز آرزوها و برنامه‌های زیادی در پیش دارد، بار خانواده بر دوشش و خاطره‌ای از گذشته که باید گرامی داشته شود و مورد احترام قرار گیرد. تنها در یک هفته، ۵ کیلوگرم وزن کم کرد. اما اکنون، پس از گریه و سرزنش، یاد گرفته است که بپذیرد و راه‌هایی برای کنار آمدن پیدا کند. در آن زمان، قدرت، انعطاف‌پذیری پر سر و صدا نیست، بلکه توانایی لبخند زدن در ضعیف‌ترین روزها است.

آن دختر به سطح بالاتری منتقل شد. گروهی از بیمارانی که اغلب در راهرو برای دیدن گل‌های شیری جمع می‌شدند، پیرزنی مبتلا به سرطان کبد داشتند. او آدم عجیبی بود، تمام روز می‌خندید و آواز می‌خواند، انگار که آن بیماری وحشتناک را ندارد. هر بار که در گوشه راهرو به تماشای باران می‌ایستاد، گهگاه با صدای بلند آواز می‌خواند. بعد از خواندن امروز، به این فکر می‌کرد که فردا چه آهنگی باید بخواند. در روزهای سالم، خیلی زود از خواب بیدار می‌شد و به وسط راهروی بیمارستان می‌رفت تا با چند بیمار دیگر ورزش کند. او گفت: «من ۳ سال است که سرطان کبد دارم، اما هنوز سالم و شاد زندگی می‌کنم. من ۷۳ سال دارم، به اندازه کافی شادی و سختی کشیده‌ام، دیگر چیزی برای پشیمانی وجود ندارد.» با این حال، هر بار که کمی بیشتر غذا می‌خورد، آه می‌کشید زیرا از چاق شدن می‌ترسید. شاید، شما باید زندگی را دوست داشته باشید و زندگی را خیلی دوست داشته باشید که حتی وقتی نزدیک به مرگ هستید، هنوز چنین نگرانی‌های بسیار دنیوی و بسیار زنانه‌ای داشته باشید!

معلوم می‌شود که در غم‌انگیزترین ناملایمات، مردم هنوز دلایل بی‌شماری برای لبخند زدن، برای ادامه زندگی خوش‌بینانه دارند، فقط اینکه بخواهند یا نخواهند. و شاید، خوش‌بینی همین‌طور باشد: نه یک لبخند درخشان در یک روز آفتابی، بلکه نوری فروزان در قلب، که به ما کمک می‌کند در طوفان‌های زندگی گم نشویم. و من معتقدم، وقتی مردم می‌دانند چگونه چیزهای کوچکی مانند این را گرامی بدارند، حتی در سخت‌ترین روزها، ایمان هنوز هم می‌تواند مانند گل شیر، سفید شکوفا شود.

دیو هونگ

منبع: https://baoquangtri.vn/van-hoa/202511/hoa-sua-no-giua-doi-gio-mua-9db1a67/


نظر (0)

No data
No data

در همان دسته‌بندی

خرمالوهای خشک‌شده در باد - شیرینی پاییز
یک «کافی شاپ مخصوص ثروتمندان» در کوچه‌ای در هانوی، هر فنجان قهوه را ۷۵۰،۰۰۰ دونگ ویتنامی می‌فروشد.
موک چائو در فصل خرمالوهای رسیده، هر کسی که می‌آید مبهوت می‌شود
گل‌های آفتابگردان وحشی، شهر کوهستانی دا لات را در زیباترین فصل سال به رنگ زرد درمی‌آورند.

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

جی-دراگون در طول اجرایش در ویتنام، با استقبال پرشور تماشاگران مواجه شد.

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول