Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

ایلکای گوندوگان و نامه‌اش به منچسترسیتی

VnExpressVnExpress27/06/2023


ایلکای گوندوغان، هافبک منچسترسیتی، در مقاله‌ای در نشریه «پلیرز تریبون» از سال‌های باشکوه خود در منچسترسیتی که به سه‌گانه فصل گذشته منجر شد، و عزم راسخ خود برای تحقق رویای بازی در بارسا می‌گوید.

شهر عزیز،

وقتی برای اولین بار به اینجا آمدم، مرد جوانی بودم، بدون فرزند و پر از جاه‌طلبی. تصور اینکه پس از هفت سال، به عنوان یک پدر با تمام رویاهای برآورده شده اینجا را ترک کنم، سخت است.

امروز، روز تلخ و شیرینی است. خداحافظی همیشه سخت است، و وقتی برای منچستر سیتی دست تکان می‌دهم، سخت‌تر هم می‌شود. لحظه‌ای که مجبور شدم تصمیمم برای ترک چت گروهی را از طریق تلفن به همه هم‌تیمی‌هایم اعلام کنم، فوق‌العاده احساساتی شدم. راستش را بخواهید، دلم برای همه تنگ خواهد شد. اما از اینکه می‌دانم می‌توانم با افتخار جدایی‌ام را به عنوان یک قهرمان اعلام کنم و عشقم به باشگاه چیزی است که برای همیشه گرامی خواهم داشت، احساس آرامش می‌کنم. چند بازیکن می‌توانند به عنوان کاپیتان تیمی که به تازگی سه‌گانه را برده، خداحافظی کنند؟

تفنگ

گوندوغان پس از شکست اینتر در فینال لیگ قهرمانان اروپا در ژوئن 2023 در ترکیه توسط منچستر سیتی، جام قهرمانی را در دست دارد. عکس: رویترز

آنچه به دست آورده‌ایم باورنکردنی است. پنج قهرمانی لیگ برتر در هفت سالی که اینجا بوده‌ام. دو جام حذفی. و یک قهرمانی لیگ قهرمانان. این هم یک سه‌گانه است. اما اینها فقط جام هستند. چیزی که بیشتر از همه برایم عزیز خواهد بود، حس بودن در کنار همه شماست، به خصوص در فصل گذشته. هرگز در دوران بازی‌ام چنین احساسی را تجربه نکرده‌ام.

من معمولاً آدم کم‌حرف و کمی تودار هستم. بعضی وقت‌ها کمی طول می‌کشد تا بتوانم حرف بزنم. اما با این حال، هر چقدر هم که تحت فشار باشیم، می‌توانیم به راحتی برای هم جوک تعریف کنیم. ما اغلب در زمین تمرین، در محوطه جریمه، تمرینات ۵ در مقابل ۲ انجام می‌دهیم و چیزی که بیشتر از همه از آن لذت می‌برم، شوخی کردن با روبن دیاس است. فکر می‌کنم به این خاطر است که من یک بازیکن ساده هستم و شما همیشه هر وقت حرکات تکنیکی از خودم نشان می‌دهم، با «زیدان» صدا زدنم، من را دست می‌اندازید.

هر وقت جلسه تمرینی خوبی داشتم، روبن راه می‌رفت و با صدای بلند برایم «زیدان» می‌خواند.

اما یک روز به او پاسخ دادم: «بسیار خب، بگذار امروز پیرلو باشی. فردا زیزو خواهی بود.»

هر روز مثل هم است؛ ما با هم می‌خندیم و شوخی می‌کنیم، چیزی که در فوتبال نادر است. و اینجا باید از همسران و دوست دختران بازیکنانمان یاد کنم، چون به لطف آنهاست که ما اینقدر به هم نزدیک هستیم. آن خانم‌ها همیشه در چت گروهی در مورد کباب‌پزی در فضای باز صحبت می‌کنند، و همین باعث اتحاد ما شده است. این صمیمی‌ترین تیمی است که تا به حال عضوی از آن بوده‌ام و معتقدم به لطف آنهاست که توانستیم با هم جام لیگ قهرمانان را بالای سر ببریم.

ایلکای گوندوگان و نامه‌اش به منچسترسیتی

هفت سال حضور گوندوگان در منچستر سیتی.

باید بگویم که لیگ قهرمانان اروپا در 10 سال گذشته برای من شخصاً یک عنوان فراموش نشدنی بوده است. واقعاً فراموش نشدنی است! وقتی تیم دورتموند من در فینال 2013 به بایرن باخت، دلم شکست و گریه کردم. باختن در فینال همیشه احساس درد وصف‌ناپذیری را به همراه دارد. به مدت 10 سال، خاطرات آن روز مرا عذاب داده است. از آن زمان به بعد، هر تصمیمی که در طول دوران حرفه‌ای‌ام گرفته‌ام، حول هدف قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا بوده است. به همین دلیل به منچستر سیتی آمدم. و به همین دلیل است که وقتی دو سال پیش در فینال لیگ قهرمانان اروپا به چلسی باختیم، آن احساس وحشتناک دوباره به سراغم آمد. و سپس فصل قبل از آن، این احساس حتی دردناک‌تر هم بود، وقتی که در نیمه نهایی مقابل رئال مادرید در ورزشگاه اتحاد روی نیمکت بودم. بعد از اینکه پپ گواردیولا ترکیب اصلی را اعلام کرد، من فقط بی سر و صدا و تنها وارد اتاق شدم... واقعاً می‌خواستم غش کنم. می‌دانید، من به شدت می‌خواستم بازی کنم!

اما این فصل، چیزی در درونم به من می‌گوید: «این بار متفاوت خواهد بود.» فقط می‌دانم که می‌توانیم این کار را انجام دهیم. و منظورم فقط لیگ قهرمانان نیست. لیگ برتر و جام حذفی هم همینطور - هر جامی. هفته به هفته، این حس را دارم که سرنوشت همه چیز را بی‌نقص ترتیب داده است. حتی وقتی 10 امتیاز از آرسنال عقب هستیم، هنوز هم معتقدم که لیگ انگلیس را خواهیم برد. این تیم سال‌هاست که با کوین، کایل، جان، فیل، برناردو و ادرسون پایه محکمی ساخته است و حالا با اضافه شدن افراد منحصر به فردی مانند ارلینگ و جک، مثل یک ببر است که بال در می‌آورد.

فقط می‌خواستم چیزی را برای برخی رسانه‌ها در مورد جک گریلیش روشن کنم. او یکی از بهترین آدم‌هایی است که تا به حال در دنیای فوتبال دیده‌ام. جک فوق‌العاده شاد، فروتن و پاک است. از دیدن موفقیت او در این فصل خیلی خوشحالم، چون فشاری را که با پیوستن به یک باشگاه بزرگ با قراردادی گران‌قیمت همراه است، درک می‌کنم. او در این فصل فوق‌العاده سخت تلاش کرده تا به تمام پتانسیل خود برسد و جک واقعاً برای ما مهم است.

و اما ارلینگ هالند را هم داریم. راستش را بخواهید، وقتی ارلینگ به سیتی آمد، نمی‌دانستم چه انتظاری از او داشته باشم. با نگاهی به گل‌هایی که در دورتموند زد و تمام توجهی که دریافت کرد، نمی‌توانستید از این فکر که آیا این پسر برای سیتی مناسب است یا نه، دست بردارید. اما وقتی ارلینگ را شناختم، از اینکه چنین جوان با استعدادی دائماً برای پیشرفت تلاش می‌کند، شگفت‌زده شدم. ارلینگ هرگز از خودش راضی نیست. احساس می‌کنم هیچ محدودیتی برای پتانسیل او وجود ندارد. مسی و رونالدو تنها محدودیت‌هایی هستند که سطح ارلینگ می‌تواند به آنها برسد.

ایلکای گوندوگان و نامه‌اش به منچسترسیتی

گوندوگان 60 گل برای منچستر سیتی به ثمر رسانده است.

استفان اورتگا، دروازه‌بان دوم سیتی، یکی دیگر از کسانی است که در زندگی من تغییر بزرگی ایجاد کرده است. ما آلمانی هستیم و نقاط مشترک زیادی داریم، اما به لطف اسپرسوهایی که در طول سال گذشته روزانه با هم خورده‌ایم، من اینقدر با او درد دل کرده‌ام. اگر استفان در سیتی نبود، فکر نمی‌کنم فصلی که داشتم را می‌گذراندم. می‌دانید، در فوتبال به تکیه‌گاه نیاز دارید و استفان یکی از آنهاست. در این فصل، من به کوین دی‌بروینه هم نزدیک‌تر شده‌ام. احساس می‌کنم می‌توانم در مورد هر چیزی با او صحبت کنم و وقتی با همکارانت مثل برادر رفتار می‌کنی، تفاوت بزرگی را می‌بینی.

با وجود این همه شخصیت در رختکن، هر بار که تیم وارد زمین می‌شود، من اعتماد به نفس بیشتری پیدا می‌کنم. وقتی واقعاً به هم‌تیمی‌هایت ایمان داشته باشی، می‌توانی با خونسردی کامل بازی کنی - بدون ذره‌ای ترس، بدون ذره‌ای اضطراب - و سپس، جادو به طور طبیعی اتفاق می‌افتد. شاید به همین دلیل است که من در این فصل گل‌های مهم زیادی به ثمر رسانده‌ام.

تمام فصل مثل یک فیلم بوده است. اما من هرگز نمی‌توانستم پایانی شیرین‌تر از آن شب در استانبول را تصور کنم. برای من و خانواده‌ام، مثل بازگشت به خانه بود. یادم می‌آید وقتی هواپیما داشت در شهر فرود می‌آمد، از پنجره به بیرون نگاه می‌کردم که ناگهان متوجه شدم قرار است کاپیتان سیتی باشم و درست در سرزمین اجدادی‌ام، به فینال لیگ قهرمانان اروپا برسم.

وقتی کل تیم سوار اتوبوس به سمت هتل شدند، من کنار اسکات کارسون، یکی از اعضای تیم لیورپول که در سال ۲۰۰۵ بازگشتی باورنکردنی مقابل آث میلان داشت، نشسته بودم.

اسکات گفت: «با من اینجا، لازم نیست نگران چیزی باشید! هر بار که به استانبول می‌روم، با جام قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا آنجا را ترک می‌کنم.»

ههههه. با اسکات، جام از راه می‌رسه، باورم میشه!

گوندوغان پس از گلزنی برای منچسترسیتی در پیروزی جام حذفی مقابل منچستریونایتد در ورزشگاه ومبلی، شادی می‌کند. عکس: رویترز

گوندوغان پس از گلزنی برای منچسترسیتی در پیروزی جام حذفی مقابل منچستریونایتد در ورزشگاه ومبلی، شادی می‌کند. عکس: رویترز

بدترین قسمت ماجرا این بود که مسابقه فینال تا ساعت ۱۰ شب به وقت محلی شروع نمی‌شد، بنابراین ما تمام روز را در اتاق هتلمان گذراندیم و به انواع و اقسام چیزها فکر کردیم. حتی مجبور شدم تلفنم را خاموش کنم چون نمی‌خواستم پیام‌ها را بخوانم. نمی‌توانستم بخوابم. نمی‌توانستم تلویزیون تماشا کنم. واقعاً بی‌قرار بودم. در اتاقم، سرم ۵۰۰ بار مسابقه را مرور می‌کرد. فقط می‌خواستم همین الان وارد زمین شوم، خیلی دلم می‌خواست!

چیزی که هرگز فراموش نمی‌کنم این است که پپ بعد از گرم کردن، من را در رختکن کنار کشید و به من و کایل واکر گفت که کمی با اعضای تیم صحبت کنیم. همین جزئیات به تنهایی گویای همه چیز در مورد این تیم و احساس خاصی است که ما تجربه می‌کردیم، به خصوص که کایل آن روز در ترکیب اصلی نبود.

یادم می‌آید کایل به تمام اعضای تیم گفت که چقدر ما را دوست دارد: «لیگ قهرمانان اروپا همیشه رویای من بوده است. بروید و آن را برای من به واقعیت تبدیل کنید!»

در مورد مسابقه، چیز زیادی نمی‌توانم بگویم؛ همه چیز هنوز کاملاً نامشخص است. اگر واقع‌بینانه نگاه کنیم، ما فینال را خیلی خوب بازی نکردیم. در کارهایمان تا حدودی مردد بودیم. اما در نهایت، مثل هر قهرمان دیگری، راهی برای پیروزی پیدا کردیم.

چیزی که بیشتر از همه به یاد دارم لحظه‌ای است که داور سوت پایان را زد. درست کنار دروازه از حال رفتم. بس است! سرم را در چمن فرو بردم. سعی کردم آرامشم را به دست بیاورم. وقتی بلند شدم، اولین چیزی که دیدم بازیکنان اینتر بودند که دور من نشسته بودند و گریه می‌کردند. دقیقاً احساسشان را درک می‌کردم و به سمتشان رفتم تا دلداری‌شان بدهم و به آنها بگویم که حق دارند به فصلشان افتخار کنند و به مبارزه ادامه دهند. با توجه به آنچه از سر گذرانده‌ام، گفتن این حرف‌ها فقط حرف‌های توخالی نبود. مخصوصاً در فینال، مرز بین پیروزی و شکست بسیار باریک است. در کسری از ثانیه می‌توانی برنده یا بازنده باشی.

تحمل سختی‌ها و سال‌ها جنگیدن هرگز بی‌فایده نیست.

بعد از سختی، شیرینی از راه می‌رسد! طعم پیروزی چقدر شیرین است!

یادم می‌آید که به سمت هم‌تیمی‌هایم که در انتهای زمین ایستاده بودند می‌رفتم، استفان اولین کسی بود که گرفتم. مدت زیادی همدیگر را بغل کردیم و واقعاً لحظه‌ای بود که قلبم را تحت تأثیر قرار داد. شروع به گریه کردم. او هم گریه کرد. احساس شادی آنقدر شدید بود که یک حس آرامش طولانی مدت به جا گذاشت.

پپ فقط یک چیز می‌توانست بگوید: «ما انجامش دادیم! ما انجامش دادیم! ما انجامش دادیم!»

من به سمت همسر و خانواده‌ام که در میان جمعیت بودند رفتم، و همه آنها گفتند: «تو موفق شدی! تو موفق شدی! تو موفق شدی!»

نه. باید دقیقاً همانطور که پپ گفت باشد. ما این کار را کردیم!

پشت هر رویایی یک خانواده وجود دارد و خانواده به اندازه خود بازیکن مهم است. پدر و مادرم تمام عمرشان سخت تلاش کردند تا زندگی شادی را برای من فراهم کنند. پدرم راننده کامیون یک شرکت آبجوسازی بود. مادرم به عنوان سرآشپز در رستوران کنار استخر یک هتل کار می‌کرد. پدربزرگم برای کار در معادن به آلمان مهاجرت کرد. به همین دلیل است که وقتی با نام گوندوگان و به عنوان قهرمان لیگ قهرمانان اروپا در مقابل تمام دنیا قرار گرفتم، فوق‌العاده احساساتی شدم!

باید بگویم که آن احساسات و شادی بدون پپ ممکن نبود. مواقعی بود که سخت‌گیری و شدتی که او در سبک بازی‌اش مطالبه می‌کرد، کمی از نظر روانی برای ما مشکل ایجاد می‌کرد. اما وقتی همه ما در زمین متحد و هماهنگ بودیم، سیستم پپ آنقدر برتر بود که احساس می‌کردیم نیازی به عرق ریختن نداریم.

و با پپ، من همیشه رابطه بسیار نزدیکی داشته‌ام.

او یک بار به من گفت: «کاش می‌توانستم ۱۱ هافبک را همزمان انتخاب کنم. آن وقت شما پنج قدم از حریفانتان جلوتر بودید.»

یکی از سخت‌ترین تماس‌هایی که تا به حال داشته‌ام، تماس با پپ بود تا به او بگویم که دارم سیتی را ترک می‌کنم. تنها چیزی که توانستم بگویم تشکر بود. نه فقط به خاطر این فصل یا تمام جام‌هایی که برده‌ام از تو ممنونم، بلکه به خاطر اینکه مرا به عنوان اولین خرید باشگاه به سیتی آوردی، از تو ممنونم. هرگز لحظه‌ای را که در پایان آن فصل در دورتموند مجبور به جراحی زانو شدم فراموش نمی‌کنم و نگران بودم که سیتی با من قرارداد امضا نکند. اما پپ تماس گرفت و به من اطمینان داد: «نگران نباش، همه چیز مثل قبل است. ما تو را در سیتی می‌خواهیم. و هر چقدر هم طول بکشد، منتظرت خواهیم ماند.»

نمی‌دانم هواداران سیتی چه فکری می‌کردند وقتی دیدند یک مرد جوان آرام با اسمی بامزه با قراردادی پرسود به باشگاهشان آمده و در اولین بازی‌اش عصای زیر بغلش را هم به دست گرفته است.

تنها چیزی که می‌توانم بگویم این است...

من با عصا به اینجا رسیدم، اما وقتی آنجا را ترک کردم، احساس کردم روی ابرها شناور هستم.

بعد از بردن سه‌گانه و رژه خاطره‌انگیز در منچستر، با خودم گفتم: چه چیزی می‌تواند از این شگفت‌انگیزتر باشد؟ در زندگی برای چه چیزی می‌توان جنگید؟ آیا می‌توانم فصل بی‌نقص‌تری بنویسم؟

پاسخ این است: شما نمی‌توانید!

گوندوگان پس از قهرمانی در جام حذفی، پپ گواردیولا را در آغوش گرفت. عکس: رویترز.

گوندوگان پس از قهرمانی در جام حذفی، پپ گواردیولا را در آغوش گرفت. عکس: رویترز.

فکر می‌کنم پپ امیدوار بود که ما با هم به سیتی بیاییم و با هم آنجا را ترک کنیم، اما می‌دانم که او تصمیم من را درک خواهد کرد. از این بابت مطمئنم چون قرار است به باشگاهی بروم که او خیلی دوستش دارد. امیدوارم به زودی دوباره در فینال لیگ قهرمانان اروپا همدیگر را ملاقات کنیم.

اگر تصمیم به جدایی می‌گرفتم، تنها یک باشگاه در جهان محتمل‌ترین مقصد بود. آن بارسلونا بود یا هیچ جای دیگری. از وقتی پسر بچه بودم، همیشه رویای پوشیدن پیراهن بارسا را ​​داشتم. مطمئنم که هنوز چند سال اوج از دوران حرفه‌ای‌ام را برای خدمت به بارسا در پیش دارم و فقط می‌خواهم به بازگرداندن بارسا به جایگاه واقعی‌اش کمک کنم. همچنین این یک تجدید دیدار با دوست قدیمی‌ام لواندوفسکی خواهد بود و از بازی کردن زیر نظر کسی که مدت‌هاست او را تحسین می‌کنم، هیجان‌زده‌ام. وقتی من و ژاوی در مورد پروژه بارسا صحبت کردیم، همه چیز خیلی طبیعی به نظر می‌رسید. از نظر شخصیت و دیدگاه‌هایمان در مورد فوتبال، اشتراکات زیادی بین ما دیدم.

می‌دانم که در بارسا فشار زیادی وجود خواهد داشت. اما من همیشه فشار را دوست داشته‌ام. دوست دارم از منطقه امن خودم خارج شوم. دنبال آرامش و سکون نیستم. می‌خواهم چالش‌های جدید را فتح کنم. این فصل بعدی است که هدف من است.

مشتاقم که همین الان پیراهن بارسا را ​​​​بپوشم. اما اول، می‌خواهم یک چیز آخر را به منچسترسیتی بگویم. می‌خواهم مستقیماً با همه هم‌تیمی‌هایم، کادر مربیگری و به خصوص هواداران تیم صحبت کنم...

فقط می‌خواهم همه شما بدانید که من همیشه به سیتی تعلق خواهم داشت. این یک سرنوشت است، یک پیوند ناگسستنی. این بالاترین سطح عشق است.

فقط می‌توانم بگویم از همه شما متشکرم.

به لطف معلمانی که همیشه مرا تشویق می‌کردند (گاهی اوقات بسیار شدید!)، هم‌تیمی‌هایی که همه چیز را فدا کردند تا فوتبال زیبایی بازی کنند، هوادارانی که هزاران مایل سفر کردند تا از ما حمایت کنند، باشگاهی که به من فرصت داد تا بخشی از یک پروژه بلندپروازانه باشم، و همه پزشکان و درمانگرانی که در مراقبت‌های بهداشتی با ما بسیار مهربان بوده‌اند، توانستم رویاهایم را زندگی کنم.

مطمئنم که بیشتر مردم گل‌ها و پاس گل‌ها و فینال‌های این دوران فوق‌العاده را به یاد خواهند آورد. اما من ترجیح می‌دهم چیزی کمی متفاوت را گرامی بدارم.

بله، فوتبال گاهی اوقات می‌تواند فوق‌العاده تأثیرگذار باشد!

اما این آدم‌های درگیر در فوتبال هستند که واقعاً شگفت‌انگیزند!

تا آخر عمرم به یاد همه شما خواهم بود!

بابت همه چیز ممنونم!

با درودهای صمیمانه و گرم،

ایلکای

هوانگ تونگ (طبق گفته‌ی پلیرز تریبون )



لینک منبع

نظر (0)

لطفاً نظر دهید تا احساسات خود را با ما به اشتراک بگذارید!

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

یک مکان تفریحی کریسمس با یک درخت کاج ۷ متری، شور و هیجان زیادی را در بین جوانان شهر هوشی مین ایجاد کرده است.
چه چیزی در کوچه ۱۰۰ متری باعث ایجاد هیاهو در کریسمس می‌شود؟
غرق در جشن عروسی فوق‌العاده‌ای که ۷ شبانه‌روز در فو کوک برگزار شد
رژه لباس‌های باستانی: شادی صد گل

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

دان دن - «بالکن آسمانی» جدید تای نگوین، شکارچیان جوان ابرها را به خود جذب می‌کند

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول