Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

بالای کوه، پایین دریا، بیرون رودخانه...

روزنامه‌نگاری یک سفر است. در کوهستان، در دریا، این سفر هرگز پایان نمی‌یابد، اما همیشه برای ما امتیازی بوده که احساساتمان را برای خودمان نگه داریم...

Báo Quảng NamBáo Quảng Nam20/06/2025

cong1.jpg
نویسنده مقاله در طول سفری گزارشی به جزیره شناور سین تون (مجمع الجزایر ترونگ سا) در سال ۲۰۲۰. در دوردست، کشتی HQ-561 دیده می‌شود. عکس: فونگ جیانگ

زیبایی جنگل بزرگ

هر بار که به کوهستان برمی‌گردم، خوش‌شانس هستم که دوستم دارند، بنابراین هر بار که از کنار جنگلی در جایی عبور می‌کنم، احساس می‌کنم به یک تاریخ دوردست برمی‌گردم.

بیش از ده سال پیش، این فرصت را داشتم که از بالای کوه کون بین - روستایی متعلق به قوم شی دانگ، که به طرز خطرناکی بین زمین و آسمان نگوک لین قرار گرفته بود - عبور کنم. منظره مانند یک نقاشی بود. از میان علفزارهای سبز و مزارع پلکانی که در نور خورشید می‌درخشیدند، عبور کردم.

و در پایین، دریایی از ابرهای شناور وجود داشت. هنوز روی نقشه توریستی نبود، اما کون بین در آن زمان به طرز خیره‌کننده‌ای زیبا بود، گویی امتیاز ویژه‌ای به مسافری که داستان‌های زیادی را دنبال می‌کرد، می‌داد. مردد بین آسمان و ابرها، بین کوه‌های سبز و باد جنگل، عشق مهمان دوردست را برای ماندن لنگر می‌انداخت...

یک بار دیگر، پس از بیش از ۶ ساعت پیاده‌روی در جنگل برای رسیدن به روستای آور (آ وونگ، تای گیانگ)، با دنبال کردن مسیری منحصر به فرد، وارد یک روستای افسانه‌ای شدیم. روستا بسیار تمیز بود. حتی نهری که از وسط روستا می‌گذشت، کاملاً شفاف بود، مانند چشم‌ها و لبخند کودکانی که از آینه‌ها بیرون زده و به غریبه‌ها نگاه می‌کردند.

پس از مه صبحگاهی، در حالی که نور خورشید به آرامی از میان برگ‌ها می‌درخشید، آئور با زیبایی مرموز روستایی پنهان در اعماق جنگل قدیمی، کاملاً جدا از سر و صدای زندگی روزمره، در میان سایبان سبز عمیق جنگل ظاهر شد. و چیزی که بیش از همه در این سفر به یاد می‌آوریم، مهربانی و خوشرویی روستاییان است.

به آنجا رسیدیم، شبی را با نوشیدن شراب برنج و آوازهای کوهستانی‌ها گذراندیم. در میان جنگل، اشعار غنایی «O... o... o... Azô achoông...» مانند بادی که از شکاف‌های کوه‌ها می‌گذرد، مانند جویبارهایی که از روی صخره‌ها جاری می‌شوند، طنین‌انداز می‌شد و هر صفحه از افسانه را ورق می‌زد. زیبایی انکارناپذیر جنگل بزرگ.

زیبا از چشمان شفاف بچه‌ها، زیبا از دودی که به سمت آشپزخانه‌ی خانه‌ی چوبی بالا می‌رفت، و زیبا مانند شیوه‌ای که کوهستانی‌ها با هم زنده مانده‌اند، با هم روستاهای هلالی شکل پنهان در میان جنگل قدیمی را خلق کرده‌اند، مقاوم و استوار...

احساساتی از سرنوشت انسان...

اگر کوه‌ها و جنگل‌ها مانند مکانی پنهان هستند که افسانه‌های بسیاری را در خود پنهان کرده‌اند، اقیانوس افقی از آزادی را پیش روی ما می‌گشاید.

cong3.jpg
خبرنگاران قبل از سوار شدن به قطار به مقصد ترونگ سا مشغول کار هستند. عکس: فونگ جیانگ

در طول سفرهایم با ماهیگیران بر روی هزاران موج، با زندگی‌ها و آدم‌های بسیار متفاوتی روبرو شدم. آنها در عشق به دریا، در آرزوی پرسه زدن و فتح، در شجاعت و پایداری قبل از طوفان زندگی می‌کردند.

در کشتی ماهیگیری ماهی مرکب QNa-90361، خوش شانس بودم که کاپیتان بویی ون تری (تام تین، نویی تان) را در سفری دریایی همراهی کنم.

قایق از ساحل، امواج را می‌شکافت، نسیم دریا و نور خورشید به صورت و بدنمان می‌خورد، پوستمان را رنگین می‌کرد و صدای واضح و طوفانی ماهیگیران را ایجاد می‌کرد. شب‌ها، دریا آبی پررنگ بود، ما در کنار ماهیگیران نشسته بودیم و منتظر صید ماهی مرکب بودیم. ماهی مرکب تازه، شفاف، زیر نور چراغ‌ها برق می‌زد، با رشته فرنگی فوری پخته شده بود اما طعمش از هر غذای مخصوص دیگری در سرزمین اصلی بهتر بود.

در آنجا، داستان کاپیتان بویی ون تری و ماهیگیران ساحل تام تین را شنیدیم که از عشقشان به دریا، از احساس آزادی در امواج عظیم و فراز و نشیب‌های زندگی و مرگ تعریف می‌کردند. داستان‌های آنها نه تنها احساسات را زنده می‌کرد، بلکه آب شیرین گرانبهایی بود که غرور سرزمین، عشق به حاکمیت مقدس سرزمین پدری در دریا و آسمان پهناور را سیراب می‌کرد.

بار دیگر، سفری ۱۹ روزه به دورترین جزایر مجمع‌الجزایر ترونگ سا - گوشت و خون سرزمین پدری - داشتم. مدت زیادی در کنار سرباز جوان در جزیره غرق‌شده لن دائو ایستادم و به او گوش دادم که کنار یک درخت کوچک گل کاغذی ایستاده بود و با حسرت درباره درخت گل کاغذی که در خانه معشوقش در سرزمین اصلی شکوفا شده بود، صحبت می‌کرد. گلدان‌های گل کاغذی که با وجود سختی‌ها، به روشنی در جزیره شکوفه می‌دادند، مانند ریسمانی که سرزمین مادری را نگه می‌دارد، مانند باور راسخ سرباز جوان: این مکان هرگز از سرزمین اصلی که گوشت و خون در آن جریان دارد، جدا نشده است...

جایی در یک روز بارانی در هوی آن، ما خیلی دیروقت در وسط رودخانه هوی، روی قایق کوچک آقای توی و خانم شونگ، یک زوج مسن بالای ۸۰ سال که از طریق رودخانه کوچک امرار معاش می‌کنند، نشسته بودیم.

لبخندی که بر چهره چروکیده خانم شونگ نقش بسته بود توسط عکاس رهان ثبت شد و برای او یک جایزه معتبر بین‌المللی و همچنین یک قایق نو، هدیه‌ای از رهان به آن دو فرد مسن، به ارمغان آورد.

زن فوفل می‌جوید، مرد دود سیگار را فوت می‌کرد، آن زوج آرام داستان‌هایی از زندگی در رودخانه تعریف می‌کردند. تمام زندگی آنها به رودخانه وابسته بود، از ماهیگیری، بالا بردن تور گرفته تا قایق‌سواری و جابجایی مسافران، صرف نظر از باران یا آفتاب، زمستان یا تابستان... داستان‌های آنها همچنین داستان زندگی در خیابان، زندگی در رودخانه، داستان افرادی بود که بالا و پایین می‌رفتند اما در شادی ساده خود در آرامش بودند.

هر سرزمینی که از آن عبور کردیم، هر شخصی که ملاقات کردیم، بی‌سروصدا به داستان‌های زیادی اضافه شد. داستان‌هایی بودند که تعریف می‌کردیم، داستان‌هایی که فقط بیرون از روزنامه به اشتراک می‌گذاشتیم، و چیزهایی که مجبور بودیم پنهان نگه داریم، اما در نهایت، ما همچنان از احساسات هر سفر سپاسگزار بودیم. تا بتوانیم در هر لحظه زندگی کنیم، تا هر سفر زمانی برای قدردانی باشد، یک یادآوری. اینکه چیزهای جدید زیادی در انتظار قدم‌های ما در پیش است...

منبع: https://baoquangnam.vn/len-rung-xuong-bien-ra-song-3157081.html


نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

نیلوفرهای آبی در فصل سیل
«سرزمین پریان» در دا نانگ مردم را مجذوب خود می‌کند و در بین 20 روستای زیبای جهان قرار دارد.
پاییز ملایم هانوی از میان هر خیابان کوچکش می‌گذرد
باد سرد «خیابان‌ها را لمس می‌کند»، هانویی‌ها در آغاز فصل از یکدیگر دعوت می‌کنند تا به خانه‌هایشان سر بزنند

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

بنفش تام کوک - نقاشی جادویی در قلب نین بین

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول