Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

منچستریونایتد به یک مربی نیاز دارد، نه یک «استراتژیست»

پس از بازنشستگی سر الکس فرگوسن در سال ۲۰۱۳، منچستر یونایتد وارد دوره‌ای از بحران شد که بیش از یک دهه تحت نظر صرفاً «نظریه‌پردازان» ادامه یافت.

ZNewsZNews26/09/2025

الکس فرگوسن بر بازیکنان تسلط دارد.

نکته مشترک مربیان جانشین این است که اکثر آنها استراتژیست‌های خوبی هستند که در ترسیم نمودارها و ساختن فلسفه روی کاغذ مهارت دارند، اما فاقد توانایی مدیریت افراد هستند - عامل اصلی که سر الکس را موفق کرد. تنها استثنا ژوزه مورینیو است، یک مربی واقعی، اما او از رده‌های بالا و محیط باشگاه حمایت نشد و منجر به شکست تلخی شد.

با نگاهی به گذشته، هواداران به راحتی می‌توانند ببینند که منچستریونایتد به یک «پروفسور فوتبال» که فقط بلد است فلسفه‌ورزی کند، نیاز ندارد، بلکه به یک مدیر عمل‌گرا نیاز دارد، فرمانده‌ای که بتواند ۲۵ نفر را در رختکن به یک مبارز جمعی برای یک هدف مشترک تبدیل کند.

ارواح پس از فرگوسن: نظریه‌پردازان جانشینی

سر الکس فرگوسن نمونه بارز یک مربی کامل است: هم از نظر تاکتیکی باهوش و هم استاد مدیریت انسانی. چیزی که او را خاص می‌کند، طرح‌های پیچیده فوتبالی‌اش نیست، بلکه توانایی‌اش در مدیریت شخصیت‌های بزرگ، ایجاد یک فرهنگ برنده و حفظ نظم و انضباط برای بیش از دو دهه است. وقتی سر الکس رفت، منچستریونایتد یک «مربی» واقعی را از دست داد.

دیوید مویس اولین جانشین بود. او به دلیل نزدیکی‌اش به سر الکس و موفقیتش در اورتون انتخاب شد. اما مویس فقط یک مربی «مرد شخم‌زن» بود و فاقد جایگاه لازم برای مدیریت یک باشگاه غول‌پیکر. او در رختکن اعتبار ایجاد نکرد، نتوانست شخصیت خود را در محیطی که بازیکنان حقوق بالا و غرور زیادی داشتند، تحمیل کند. در نتیجه، مویس پس از کمتر از یک فصل از هم پاشید.

Ruben Amorim anh 1

سولسشر توانایی تبدیل شدن به فرگوسن دوم را ندارد.

لویی فن خال یک استاد تاکتیکی، سرشار از تجربه و دارای فلسفه‌ای روشن است. با این حال، او بیش از حد به «تئوری فوتبال» پایبند است و همیشه می‌خواهد بازیکنان به صورت مکانیکی از نمودارهایی که او ترسیم می‌کند، پیروی کنند. در محیط لیگ برتر، جایی که بازیکنان به آزادی خلاقانه نیاز دارند، فن خال آنها را به ماشین‌های عملیاتی سفت و سخت تبدیل می‌کند. در نتیجه، منچستریونایتد بی‌روح می‌شود و نتایج بسیار پایین‌تر از انتظارات را به دست می‌آورد.

با مورینیو، هواداران یک رهبر واقعی را دیدند. مورینیو می‌دانست چگونه ستاره‌ها را مدیریت کند، روحیه جنگندگی را در تیم برانگیزد و حتی در فصل 2016/17 عناوین قهرمانی را به خانه آورد.

با این حال، مورینیو در سیاست نقل و انتقالات خود مورد حمایت هیئت مدیره قرار نگرفت و بسیاری از درخواست‌های پرسنلی رد شد. رابطه پرتنش با مدیریت ارشد، همراه با رختکن پیچیده داخلی، باعث شد "آقای خاص" زودتر از موعد صندلی خود را ترک کند. این بزرگترین حسرت هم برای "شیاطین سرخ" و هم برای مورینیو است. اگر مورینیو مانند سر الکس قدرت مطلق داشت، منچستریونایتد فرگوسن ۲.۰ را داشت.

پس از مورینیو، اوله گونار سولسشر و اریک تن هاگ همچنان نماینده دو قطب «نظریه پرداز» هستند. سولسشر کیفیت و خوش بینی «شیطان سرخ» را دارد، اما او فقط مربی‌ای است که شاگردانش را درک می‌کند، آنقدر به آنها نزدیک است که توسط بازیکنان دستکاری می‌شود.

تن هاگ برعکس بود: یک تاکتیک‌دان درخشان، اما به دلیل فاصله‌اش با بازیکنان، یک مربی سخت‌گیر. او سعی کرد مدل آژاکس را به منچستریونایتد تحمیل کند، اما اولدترافورد آمستردام آرنا نبود - جایی که بازیکنان جوان به راحتی می‌توانستند مطیع باشند. در اولدترافورد، شخصیت‌های بزرگ به سرعت کار را برای تن هاگ دشوار کردند.

Ruben Amorim anh 2

آموریم در رسم نمودار بسیار ماهر است.

در بین آنها رالف رانگنیک، «معمار پرسینگ» که یک نظریه‌پرداز محض نیز بود، قرار داشت. او روی کاغذ درخشان بود، اما وقتی با رختکن پرستاره در اولدترافورد روبرو شد، رانگنیک کاملاً درمانده بود. بازیکنان به او احترام نمی‌گذاشتند، تاکتیک‌ها جواب نمی‌دادند و فصل به یک فاجعه تبدیل شد.

در مورد روبن آموریم، او مربی‌ای است که شیفته‌ی برنامه‌ی بازی در زمین است و به ندرت تصویری از الهام‌بخشی به بازیکنان نشان می‌دهد. رکوردهای بد منچستریونایتد تحت هدایت آموریم، هواداران را بیشتر بدبین می‌کند تا خوش‌بین. زمزمه‌هایی وجود دارد مبنی بر اینکه آموریم، نسخه‌ی دوم تن هاگ است.

نکته مشترک اینجا واضح است: منچستریونایتد پیوسته کرسی را به نظریه‌پردازان داده است، نه به مدیری که می‌داند چگونه افراد را مدیریت کند. و شکست اجتناب‌ناپذیر است.

چرا منچستریونایتد به «مربی» مثل آنچلوتی یا زیدان نیاز دارد؟

در فوتبال مدرن، تاکتیک‌ها هنوز هم مهم هستند، اما دیگر تنها عامل تعیین‌کننده نیستند. وقتی بازیکنان حقوق‌های هنگفت، غرور زیاد و قدرت بیشتری دارند، هنر مدیریت افراد به معیار موفقیت یک مربی تبدیل می‌شود.

بازیکنان منچستریونایتد همگی خوب هستند و وقتی اولدترافورد را ترک می‌کنند، همگی در باشگاه‌های جدید می‌درخشند، مانند اسکات مک‌تامینی، میسون گرینوود، مارکوس رشفورد یا آنتونی. اما وقتی پیراهن "شیاطین سرخ" را می‌پوشند، استعدادشان مهار می‌شود. حل چنین مشکلی نیاز به مربی‌ای دارد که یک رهبر نظامی باشد، روانشناسی را درک کند و توانایی مدیریت داشته باشد.

Ruben Amorim anh 3

آنچلوتی یک روانشناس چیره دست است.

کارلو آنچلوتی یک نمونه بارز است. او به خاطر فلسفه انقلابی فوتبالش مشهور نیست، بلکه به خاطر خونسردی و توانایی‌اش در مدیریت افراد مشهور است. زیر نظر آنچلوتی، ستاره‌های برتر جهان مانند کریستیانو رونالدو، کریم بنزما، لوکا مودریچ یا تونی کروس همگی احساس احترام می‌کنند و تمام پتانسیل خود را شکوفا می‌کنند.

آنچلوتی می‌داند چه زمانی فرصت بدهد، چه زمانی سیستم چرخشی داشته باشد و از همه مهم‌تر، انسجام را در رختکن حفظ کند. رئال مادرید تحت هدایت آنچلوتی همیشه از نظر تاکتیکی درخشان‌ترین تیم نیست، اما برنده‌ترین تیم است.

Ruben Amorim anh 4

زیدان همان مربی‌ای است که منچستریونایتد به آن نیاز دارد.

زین‌الدین زیدان هم فرقی ندارد. او یک نابغه تاکتیکی نیست، اما کاریزما و قدرت ذاتی دارد. زیدان به عنوان یک اسطوره در زمین، احترام بازیکنان ستاره‌اش را جلب می‌کند. در رختکن، او شنونده خوبی است، ارتباط برقرارکننده خوبی است، اما در صورت لزوم بسیار سخت‌گیر نیز هست. در نتیجه، رئال مادرید زیدان سه قهرمانی متوالی در لیگ قهرمانان اروپا را به دست آورد - شاهکاری که هیچ "نظریه پردازی" نمی‌تواند فقط با یک طرح تاکتیکی تکرار کند.

در همین حال، گزینه‌هایی مانند اریک تن هاگ یا روبن آموریم روند مخالف را نشان می‌دهند. آنها نظریه‌پردازان بسیار خوبی هستند و سیستم‌هایی برای پرسینگ، کنترل توپ یا سازماندهی علمی بازی دارند. با این حال، ایده‌های آنها فقط در آزمایشگاه، در یک محیط ایده‌آل و بدون مانع، جواب می‌دهد.

Ruben Amorim anh 5

رانگنیک اختیار کافی برای جلب همکاری بازیکنان را ندارد.

اما وقتی وارد محیط اولدترافورد می‌شویم، جایی که بازیکنان کاملاً مطیع نیستند، آن تئوری‌ها به راحتی فرو می‌ریزند. داستان رانگنیک به وضوح این را ثابت می‌کند.

در شرایط فعلی منچستریونایتد، چیزی که باشگاه به آن نیاز دارد یک فلسفه فوتبالی جدید نیست. آنها به یک مربی عملگرا نیاز دارند که بتواند غرور بازیکنان را در رختکن کنترل کند و تیم را به یک بلوک متحد تبدیل کند. آن شخص ممکن است بهترین استراتژیست دنیا نباشد، اما باید کسی باشد که روانشناسی بازیکنان را درک کند، اعتبار شخصی داشته باشد و توانایی «رهبری افراد» را داشته باشد، نه اینکه «نمودار را بداند».

رهبری منچستریونایتد نیز از این موضوع آگاه است. بارها پیش آمده که منچستریونایتد می‌خواست زیدان را دوباره دعوت کند، اما بازیکن سابق فرانسوی اوضاع را زیر نظر داشته است. زیدان باهوش است، بنابراین باید محاسبه کند که آیا اعتبار و توانایی‌اش در جلب قلب مردم برای سرکوب «روح شیطانی» که بیش از یک دهه در اولدترافورد غالب بوده، کافی است یا خیر.

منبع: https://znews.vn/man-utd-can-nha-cam-quan-chu-khong-can-chien-luoc-gia-post1588423.html


نظر (0)

No data
No data

در همان دسته‌بندی

زیبایی خلیج هالونگ سه بار توسط یونسکو به عنوان میراث جهانی شناخته شده است.
در شکار ابرها در تاخوآ گم شده‌ام
تپه‌ای از گل‌های بنفش سیم در آسمان سون لا وجود دارد
فانوس - هدیه‌ای به یاد جشنواره نیمه پاییز

از همان نویسنده

میراث

;

شکل

;

کسب و کار

;

No videos available

اخبار

;

نظام سیاسی

;

محلی

;

محصول

;