Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

پاییز از میان مزارع روستا

کیوتو - بعد از ۳ سال تحصیل دور از خانه، آخر شب به روستا برگشتم، هوا کاملاً تاریک بود، راستش را بخواهید نمی‌توانستم جاده‌ی منتهی به روستا را به وضوح ببینم، اما چیزی از ذهنم کمکم کرد تا بفهمم اینجا زادگاه من است.

Báo Quảng TrịBáo Quảng Trị02/10/2025

به نظر می‌رسید بوی علف‌های پاییزی باشد، وقتی ماشین از کنار جاده خاکی عبور می‌کرد، عطری که مدت‌ها بود به مشامم نرسیده بود. صدای قورباغه‌ها که بعد از باران عصرگاهی قارقار می‌کردند، و جیک‌جیک حشرات، مثل یک گروه کر که در دل شب عمیق باز می‌شود. آخرهای آن شب، کنار پنجره نشستم، به آسمان بیرون نگاه کردم و هلال ماه را دیدم، مثل روح خودم در کودکی.

خاطرات کودکی برای کسانی که در روستا بزرگ شده‌اند، به سختی محو می‌شود. مشاهدات یک کودک همیشه محدود است و در فضایی خاص محصور می‌شود. بنابراین، روستا اولین دنیای من است، جایی که همه چیز برای رشد جسمی و روحی من وجود دارد. بعدها، وقتی از سن معصومیت گذشتم، کمی بیشتر پا را فراتر گذاشتم و متوجه شدم که مشاهدات قدیمی اشتباه نبوده‌اند، وطن همیشه زیباست وقتی به اندازه کافی بدانیم.

مزارع روستا پس از برداشت برنج تابستان-پاییز - عکس: H.C.D
مزارع روستا پس از برداشت برنج تابستان-پاییز - عکس: HCD

مزارع برنج سالی دو بار به اندازه کافی برنج برای روستاییان کشت می‌کنند و اگر محصول خراب نشود، باز هم مازادی برای فروش وجود دارد تا هزینه‌های زندگی‌شان را تکمیل کند. در امتداد مزارع برنج، روستاییان می‌توانند شب‌ها به ماهیگیری بروند. صبح‌ها دوباره به ماهیگیری می‌روند و حتماً چند ماهی سرماری یا سوف برای خوردن می‌گیرند.

در زمان برداشت محصول، در مزارع پست که هنوز خشک نشده‌اند، گاهی اوقات لانه‌های ماهی وجود دارد. کسانی که در گرفتن ماهی مهارت دارند، می‌دانند که چگونه مزارع باتلاقی را حفر کنند تا مارماهی‌ها و گربه‌ماهی‌هایی را که دوست دارند در گل و لای زندگی کنند و پنهان شوند، بیرون بکشند.

در امتداد مزارع برنج، گاهی اوقات سوراخ‌های گردی وجود دارد که توسط آب فرسایش یافته‌اند (به نام سوراخ‌های خال). اگر دستتان را داخل ببرید، می‌توانید چند سد را بیرون بیاورید تا در روغن معطر سرخ کنید. غنای مزارع برنج باعث می‌شود مردم فکر کنند که با زندگی در روستا، فقط باید سخت‌کوش و سخت‌کوش باشید تا غذا داشته باشید. این اغراق نیست.

هر کسی که از سفری طولانی و عبور از مزارع بازمی‌گردد، نمی‌تواند هیجان‌زده نشود، به‌خصوص وقتی نسیمی ملایم، امواج برنج را مانند ملودی طبیعی به نوسان درمی‌آورد. و در آسمان، ابرهای سفید به آرامی در آسمان آبی شناورند، چند بادبادک در دوردست‌ها اوج می‌گیرند، به طوری که تشخیص اینکه کدام کودک کدام نخ را در دست دارد، دشوار است.

آه، مزارع دوران کودکی، در طول فصول مختلف، هنوز ریتم یکسانی دارند، هرچند رفاه بیرون، بسیاری از مردم را برای تغییر از بین برده است. کودکانی که قبلاً با هم بادبادک هوا می‌کردند تا ماهی بگیرند، ناگهان روزی برگشتند و فرزندانشان را به مزارع بردند تا به آنها نشان دهند که چگونه بادبادک هوا کنند، و گاهی خودشان فراموش کرده بودند.

هر روستایی برای کسانی که عاشق خیال‌پردازی هستند، مزارعی پر از گل و پروانه دارد. در امتداد دامنه‌های چمنزار دو طرف جاده، از اواخر بهار، گل‌های داوودی سفید شکوفه می‌دهند و تا پاییز دوام می‌آورند، قدم زدن در میان آنها مانند قدم زدن در دره‌ای از گل‌های لطیف است. روی چمن سبز، گل‌های مروارید زرد نیز وجود دارد. دو رنگ گل‌ها نیز با رنگ پروانه‌های کوچک مطابقت دارد، گاهی اوقات پرواز می‌کنند و سپس فرود می‌آیند، بال‌های خود را باز و بسته می‌کنند و مانند ستاره‌ها در طول روز به آرامی چشمک می‌زنند. گل‌ها و چمن‌های مزارع اکثراً عطری ندارند، اما سادگی و فروتنی آنها گاهی اوقات به طرز عجیبی جذاب است.

حومه شهر همچنین مردم را با علف‌های وحشی اما مفید برکت می‌داد. با دنبال کردن مسیر در وسط مزرعه، می‌توان دسته‌ای از گیاه پونه را چید تا سوپ میگو بپزد و معده را در یک روز تابستانی خنک کند. دسته‌هایی از تمر هندی ترش با گل‌های بنفش، و برگ‌ها را می‌توان چید تا با سوپ ماهی کولی بپزد، فوق‌العاده خوشمزه است.

بچه‌هایی که تمام روز در مزارع بازی می‌کردند، هیچ‌وقت احساس گرسنگی نمی‌کردند، چون همیشه می‌توانستند چیزی در بوته‌ها پیدا کنند و در دهانشان بگذارند. تمشک‌های رسیده و قرمز رنگی که در دهانشان آب می‌شدند، تخمه کدوی ترش و تلخ، شیره سگ ترد و گس (بعضی جاها به آن نوک سینه سگ می‌گویند)... همه میوه‌های وحشی بودند که به کسی تعلق نداشتند.

بازی‌های کودکان اغلب وقتی تمام می‌شد که زنی را در دوردست می‌دیدند که سبدی از تیرهای بامبو را حمل می‌کرد، یا در جاده‌ای از میان مزارع روستا دوچرخه‌سواری می‌کرد. هیکل او همیشه در میان امواج مواج علف‌ها پنهان بود.

«آه، مامان، از بازار برگشتی!» یکی از بچه‌ها فریاد زد و به سمت مزرعه دوید تا به او سلام کند...

هوانگ کونگ دانه

منبع: https://baoquangtri.vn/van-hoa/202510/mua-thu-qua-canh-dong-lang-57e602c/


نظر (0)

No data
No data

در همان دسته‌بندی

از دهکده ماهیگیری لو دیو در گیا لای دیدن کنید تا ماهیگیرانی را ببینید که شبدر را روی دریا «نقاشی» می‌کنند.
یک قفل‌ساز قوطی‌های آبجو را به فانوس‌های رنگارنگ اواسط پاییز تبدیل می‌کند
میلیون‌ها دلار برای یادگیری گل‌آرایی و کسب تجربه‌های پیوند عاطفی در جشنواره نیمه پاییز هزینه کنید
تپه‌ای از گل‌های بنفش سیم در آسمان سون لا وجود دارد

از همان نویسنده

میراث

;

شکل

;

کسب و کار

;

No videos available

اخبار

;

نظام سیاسی

;

محلی

;

محصول

;