دختر ویتنامی به کرهایها کمک میکند تا حادثه پرواز را حل کنند.
وی هانگ (۲۶ ساله، اهل شهر هوشی مین)، دانشجوی سابق که در کره جنوبی تحصیل کرده بود، قاطعانه معتقد بود که هرگز وارد یک رابطه از راه دور نخواهد شد و مطمئناً قصد نداشت با یک خارجی قرار بگذارد. با این حال، برخورد سرنوشتساز با چانگ یانگ (از کره جنوبی) در پروازی از سئول به ویتنام، نظر او را تغییر داد.
دختر ویتنامی با یادآوری برخورد سرنوشتسازش با مرد کرهای، آن را به صحنهای از یک فیلم تشبیه کرد که در آن به دو مرد خارجی کمک کرد تا چمدان گمشدهشان را در هواپیما پیدا کنند. او نمیدانست که یکی از آن مردان بعداً شوهرش خواهد شد.

هانگ و چانگ یانگ در پرواز سرنوشتساز از کره جنوبی به ویتنام با هم آشنا شدند (عکس: ارائه شده توسط سوژهها).
هانگ با یادآوری آن برخورد سرنوشتساز، تعریف کرد که در پایان سال ۲۰۱۷، او و مادرش تازه سفرشان به کره را تمام کرده بودند و در فرودگاه بودند تا به خانه برگردند. در همان پرواز، چانگ یانگ و یکی از دوستانش نیز به ویتنام سفر میکردند.
هانگ به یاد میآورد: «اولش فقط من و مادرم در آن ردیف نشسته بودیم. داشتم برنامهریزی میکردم که یکی از آشنایان گروه را صدا بزنم تا برای همراهی با ما بنشیند، اما ناگهان دو مرد خارجی آمدند و روی صندلیهای خالی نشستند.»
وقتی هواپیما در فرودگاه تان سون نهات (شهر هوشی مین) فرود آمد، دوست چانگ یانگ هنگام بستن چمدانش، کیفش را که حاوی یک کیف پول و بسیاری از اسناد مهم بود، فراموش کرد. هانگ با دیدن مسافر خارجی که وحشتزده شده بود، به او نزدیک شد، از وضعیتش پرسید و با اشتیاق به او کمک کرد تا وسایل گمشدهاش را پیدا کند، زیرا کرهای میدانست.
هانگ گفت که در ابتدا هیچ برداشتی از آن دو مرد اهل کره جنوبی نداشت. با این حال، چانگ یانگ به وضوح مجذوب دختر زیبای ویتنامی شده بود. او فاش کرد که در طول پرواز از کره جنوبی به ویتنام، گهگاه نگاهی به جایی که او نشسته بود، میانداخت.
«من به هر کسی در آن موقعیت کمک میکردم؛ قصد آشنایی نداشتم. مادرم بعد از اینکه به آنها در پیدا کردن وسایلشان کمک کرد، به طور غیرمنتظرهای آن دو مهمان گیج و مبهوت را به صرف غذا دعوت کرد. حتی الان هم که گاهی اوقات در مورد آن صحبت میکنیم، مادرم فقط میخندد و نمیفهمد چرا این کار را کرد، در حالی که باید ما دعوت میشدیم. شاید از روی دلسوزی برای آن دو مرد جوان در یک مکان عجیب بود.» این را هانگ به اشتراک گذاشت.

اگرچه او زمانی اصرار داشت که وارد یک رابطه از راه دور نخواهد شد، اما خوشبختی فعلی هانگ در کنار مردی از کره جنوبی است (عکس: ارائه شده توسط سوژه).
در طول آن شام، چانگ یانگ فقط منتظر فرصتی بود تا شماره هانگ را بگیرد و سر صحبت را باز کند. هانگ، اگرچه خیلی تحت تأثیر هانگ قرار نگرفته بود، اما وقتی چانگ یانگ تمایل خود را برای دوستی با او ابراز کرد، رفتار دوستانهای از خود نشان داد. هانگ پیشنهاد داد که در طول اقامتشان در ویتنام راهنمای تور آنها باشد.
چانگ یانگ که عمیقاً تحت تأثیر دختر ویتنامی قرار گرفته بود، تصمیم گرفت به محض بازگشت به خانه، احساسات خود را به هانگ ابراز کند. هانگ تعریف کرد که در طول روزهای بعد، دوست خارجیاش دائماً برای او پیام میفرستاد. با این حال، او توجهی نکرد و آنها را «غریبههایی در جهت مخالف» میدانست و قصد نداشت رابطهای از راه دور برقرار کند.
«او آدم خیلی مرتب و تمیزی است و من از این جور مردها میترسم. بهطور غیرمنتظرهای، مادرم واقعاً از او خوشش میآید؛ او حتی بیشتر از من با چانگ یانگ صحبت میکند.»
هانگ با خنده گفت: «مادرم نقش بزرگی در رابطه ما داشت. او کسی بود که چانگ یانگ را تشویق و کمک کرد تا به خواستگاری دخترم بیاید.»
با وجود حمایت مادرزن آیندهاش، تعقیب دختر ویتنامی توسط چانگ یانگ بسیار دشوار بود. هانگ گفت که در ابتدا، از اینکه تحت تعقیب بود، آزرده خاطر شده بود و حتی از آن مرد کرهای خوشش نمیآمد. از سوی دیگر، چانگ یانگ مصمم بود که تا آخر او را تعقیب کند.
هانگ گفت: «چانگ یانگ بعد از اینکه به من ابراز علاقه کرد، تقریباً هر ماه برای دیدن من بلیط هواپیما به ویتنام رزرو میکرد. هر چقدر هم که از او امتناع میکردم یا از او دوری میکردم، فایدهای نداشت. حتی اگر موفق میشدم از او دوری کنم، مادرم مخفیانه به او اطلاع میداد که من کجا هستم.»
چانگ یانگ در مورد «عشق در نگاه اول» خود به دختر ویتنامی گفت که از اولین باری که او را در هواپیما ملاقات کرد، تصویر دختر ویتنامی کاملاً ذهنش را مشغول کرده بود. او نمیتوانست چشم از دختری که کنارش نشسته بود بردارد.
چانگ یانگ با خنده گفت: «بعد از اتفاقی که وسایلش را در فرودگاه گم کرد، کارت ویزیتم را به همراه کمی امید به او دادم... و از آن موقع به بعد ما اینگونه خوشحال بودهایم.»
چانگ یانگ در تلاش برای جلب نظر دختر ویتنامی، تعداد دفعاتی که رد شد را از دست داد. هر بار، چانگ یانگ انگیزه بیشتری برای یادگیری زبان ویتنامی پیدا میکرد تا بتواند بیشتر با دختر مورد علاقهاش صحبت کند و دختر بتواند احساسات خالصانه او را حس کند.
بالاخره پافشاری مرد کرهای نتیجه داد. شب کریسمس ۲۰۱۷، هانگ در تاکسی نشسته بود و چانگ یانگ را به فرودگاه میرساند، ناگهان احساس کرد که نمیخواهد مرد کنارش آنجا را ترک کند. به طور غریزی، به سمت چانگ یانگ برگشت و دست او را گرفت و رابطهای جدی را آغاز کرد.
چانگ یانگ گفت: «فکر میکنم فاصله جغرافیایی و مانع زبانی دلایلی بودند که او بارها مرا رد کرد. آن شب کریسمس، تقریباً امیدم را از دست دادم و فکر کردم آخرین باری است که یکدیگر را میبینیم، اما بهطور غیرمنتظرهای، او در آخرین لحظه متأثر شد و جبران کرد.»
با وجود مخالفتها و تلاشهای مادرش برای بیرون کردنش از خانه، او مصمم بود که با آن دختر ویتنامی ازدواج کند.
رابطه عاشقانه بین مرد کرهای و زن ویتنامی تازه شروع شده بود که کره جنوبی برایشان حکم "دوش آب سرد" را صادر کرد. خانواده چانگ یانگ، به خصوص مادرش، به شدت با این رابطه مخالف بودند، زیرا میترسیدند که این دو نفر در کنار هم مشکل داشته باشند و بعداً رنج بکشند.
«من همه کار کردم تا مادرم را متقاعد کنم، اما فایدهای نداشت. یک بار، ما با هم بحث شدیدی کردیم و او مرا از خانه بیرون کرد. چند ماه بعد، وقتی اوضاع آرام شد، مخفیانه دوست دخترم و مادرش را به خانه آوردم تا با او آشنا شوم، و واکنش او مرا مات و مبهوت گذاشت.»
چانگ یانگ تعریف کرد: «در آن ملاقات حضوری، او نه تنها اعتراضی نکرد، بلکه دختر ویتنامی که من انتخاب کرده بودم را خیلی دوست داشت. بدون اینکه حتی نظر ما را بپرسند، دو مادر فوراً در مورد ازدواج صحبت کردند.»

پایان رویایی یک داستان عاشقانه فرامرزی (عکس: ارسال شده توسط سوژه).
چانگ یانگ پس از غلبه بر موانع بسیار، در دومین سالگرد ازدواجشان از دوست دخترش خواستگاری کرد. این زوج در پایان دسامبر ۲۰۱۹ ازدواج کردند.
هانگ در دورانی که عروس کره بود، با مشکلات زیادی در برقراری ارتباط با خانواده شوهرش روبرو شد. او همچنین دچار شوک فرهنگی شد. با این حال، او به تدریج با طبیعت مهربان و تمایل به یادگیری، نظر مادرشوهرش را جلب کرد. هر زمان که وقت آزاد داشت، سعی میکرد زبان کرهای خود را بهبود بخشد تا بهتر با خانواده شوهرش هماهنگ شود و به آنها نزدیکتر شود.
«کاملاً برخلاف نگرانیهای اولیهام، خانواده چانگ یانگ با عروسشان بسیار مهربان و پذیرا بودند. بعد از عروسی، ما جدا از هم زندگی میکردیم اما همیشه مراقبت و توجه خانواده شوهرم را احساس میکردیم. در هر تعطیلات، تمام خانواده درست مثل یک خانواده ویتنامی دور هم جمع میشدند.»
هانگ گفت: «من از اینکه با مرد زندگیام آشنا شدم احساس خوششانسی میکنم؛ او همیشه به همسرش احترام میگذارد و حامی محکمی برای من است. من حتی خوشحالترم چون مادرشوهرم خیلی درک میکند و عروسش را خیلی دوست دارد.»

دختر ویتنامی و پسر کرهای از ازدواج شیرین خود لذت میبرند (عکس: ارائه شده توسط سوژهها).
در حال حاضر، این زوج در شهر هوشی مین زندگی میکنند، یک پسر خوشقیافه دارند و از ازدواج شیرین خود لذت میبرند. چانگ یانگ بود که پیشنهاد بازگشت به ویتنام برای شروع یک کسب و کار را داد. او همیشه در کارهای خانه با همسرش شریک است و از صمیم قلب از همسرش در کارش حمایت میکند.
هانگ گفت: «هر وقت وقت آزاد داشته باشیم، من و همسرم هنوز برای دیدار خانوادهاش به کره جنوبی پرواز میکنیم. من از او بسیار سپاسگزارم که همیشه به نظرات من گوش میدهد و به آنها احترام میگذارد، و به خصوص به خاطر توجه زیادی که به من دارد.»
منبع






نظر (0)