آیا "سقف قدرتمند" در خانواده است؟
بعد از گذشت بیش از یک سال از ازدواجتان، زندگی شما در مقایسه با دوران مجردی چه تغییری کرده است؟
قبل از ازدواج، من و بین بیش از ۴ سال با هم زندگی کرده بودیم. بنابراین بعد از ازدواج، زندگی خیلی متفاوت نبود، به جز طرز فکرمان. قبل از ازدواج، هر دوی ما به راحتی و با صدای بلند دعوا میکردیم، هر وقت اختلافی داشتیم، اما حالا مهربانتر شدهایم و بیشتر به حرفهای هم گوش میدهیم.
پس از ازدواج، فوئونگ ترین جولی و لی بین رفتار ملایمتری نسبت به یکدیگر دارند.
در مورد بزرگ کردن میا (فرزندخواندهی فونگ ترین جولی - پیوی)، ما از زمانی که زندگی مشترکمان را شروع کردیم، این کار را با هم انجام دادهایم و در بزرگ کردن فرزندمان بسیار با هم هماهنگ هستیم. هر دوی ما یک هدف را دنبال میکنیم: بزرگ کردن فرزندمان به گونهای که سالم باشد، به او یاد بدهیم که انسان خوبی باشد، برای جامعه مفید باشد و مستقل باشد.
خیلیها ازدواج را به گور عشق تشبیه میکنند. نظر شما در این مورد چیست؟
این بستگی به شرایط هر زوج دارد. من در مورد خانوادههای دیگر نمیدانم، اما برای من، زندگی زناشویی پر از چیزهای جالب است. در آینده نزدیک، این زوج با اشتیاق فراوان از یک «فرشته کوچک» استقبال خواهند کرد.
ما با هم وسایل بچه میخریم، هنوز هم قصد داریم جاهای جدید را کشف کنیم، با هم سفر کنیم. بعد از زایمانم هر دو با هم ورزش خواهیم کرد و برای توسعه شرکت با هم همکاری خواهیم کرد.
من فکر میکنم وقتی دو نفر واقعاً عاشق یکدیگر باشند، ازدواج نقطه عطف جدیدی در عشق است که به زوج کمک میکند تا بالغتر شوند.
و آیا هنوز راهی دارید که زوجها همیشه بتوانند «آتش» عشق را در ازدواج «روشن نگه دارند»؟
به نظر من، مهمترین چیز این است که زن و شوهر باید «به عنوان تازه عروس و داماد به یکدیگر احترام بگذارند». با اینکه ازدواج کردهاند، هر دو هنوز همان سبک زندگی و فعالیتهای قبل از ازدواج را حفظ میکنند. من به عنوان یک زن، هنوز باید از خودم مراقبت کنم، زیبا، مرتب، تمیز و خوشبو باشم، همیشه در مورد زندگی اقتصادی و درونی دانش کسب کنم، مهارتهای جدید زیادی یاد بگیرم. در عین حال، همیشه به شریک زندگیام احترام بگذارم، تشکر و عذرخواهی را فراموش نکنم. این احتمالاً برای شاد نگه داشتن خانواده کافی است.
زنان نباید بیش از حد شوهرانشان را کنترل کنند، بلکه باید برای مراقبت از خودشان وقت بگذارند تا به بهترین و زیباترین نسخه تبدیل شوند تا شوهرانشان همیشه به بودن در کنارشان افتخار کنند.
بنابراین در خانواده، آیا فوئونگ ترین «سقف قدرتمند» است؟
حق با شماست، در خانواده، من قدرتمندترین فرد هستم، نه کس دیگری (میخندد). در واقع، بین همیشه تسلیم همسرش میشود، اما اگر ببینم اشتباه میکنم، پیشقدم میشوم و از شوهرم عذرخواهی میکنم. من یک ترازو هستم، همیشه در همه چیز منصف، اگر اشتباه کنم، اشتباهم را میپذیرم، عذرخواهی میکنم و آن را اصلاح میکنم. برعکس، بین هم همینطور است.
با چنین قدرتی، تو حتماً باید «خزانهدار مالی» خانه هم باشی؟
من و بین، هر دو مسئول امور مالی هستیم. وقتی چیزی هست که باید برای خانواده خرج شود، ما به طور منطقی در مورد آن بحث میکنیم، در مورد آن به توافق میرسیم و پول را خرج میکنیم. بنابراین، من و همسرم هرگز در مورد پول بحثی نداشتهایم.
مشکلی با فرزندان بیولوژیکی یا فرزندخواندهها وجود ندارد
چگونه برای استقبال از یک عضو جدید خانواده آماده میشوید؟
این زوج پس از بیش از یک سال زندگی مشترک، خود را برای استقبال از یک عضو جدید خانواده آماده میکنند.
ما تمام وسایل لازم برای مادر و نوزاد را خریدهایم تا برای استقبال از عضو جدید آماده شویم. تاریخ زایمان من ۲۲ ژوئن است. این روزها زندگی خیلی فرق کرده، بنابراین فقط با یک روز خرید در فروشگاهها برای مادران و نوزادان، میتوانیم همه چیز را آماده کنیم.
بعد از گذشت تقریباً 10 سال از زایمان، چه احساسی دارید؟
زایمان اول آنقدر از زایمان دوم فاصله داشت که همه چیز مثل اولین زایمان به نظر میرسید. من هم تمام تجربیات قبلیام را فراموش کردم. حالا باید دوباره یاد بگیرم، به درسهایی در مورد مراقبت از کودکان، نحوه آموزش به کودکان در دوران ۴.۰ و همچنین نحوه آموزش کودکان در رحم گوش دهم و تجهیزات مدرنی را برای پشتیبانی از فرزندپروری آسانتر خریداری کنم.
از نظر روانی، خیلی نگران نبودم چون این بار حمایت تمام خانوادهام، شوهرم، مادرشوهرم و میا را در کنارم داشتم. این باعث شد خیلی راحتتر باشم.
همسر باردار است، آیا شوهر او را "مثل یک تخم مرغ گرانبها" نازپرورده میکند؟
من به عنوان یک زن قوی و مستقل، به ندرت از شوهرم چیزی میخواهم. هر کاری که از دستم بربیاید را خودم انجام میدهم. بین همیشه میخواهد به همسرش کمک کند تا احساس راحتی کند. وقتی به خارج از کشور سفر میکنیم ، اول به قسمت بار میروم تا چمدان خودم را بردارم. اما بین همچنین مرا سرزنش میکند که اجازه نمیدهم او این کار را انجام دهد (میخندد).
من احساس خوشبختی میکنم چون شوهرم مرا دوست دارد. با این حال، مهم نیست از او چه بخواهم، همیشه میگویم متشکرم. اگرچه میدانم شوهرم مرا دوست دارد، اما ضربالمثل «به عنوان مهمان به یکدیگر احترام بگذارید» به ما کمک کرده است که مثل روزهای اول شاد بمانیم.
آیا در مورد فرزندان بیولوژیکی و فرزندخواندههای خانواده مشکلی دارید؟
خود میا عشقی را که مادرشوهرش و آقای بین به میا دارند، احساس خواهد کرد. در واقع، آقای بین حتی از من هم به میا نزدیکتر است. بنابراین، من کاملاً مطمئن هستم و هرگز نمیترسم. این زوج عشق خود را به طور مساوی به فرزندانشان خواهند داد.
لی بین به میا، فرزندخواندهی پونگ ترین جولی، نزدیک است.
میا وقتی فهمید قرار است خواهر بزرگتر شود چه واکنشی نشان داد؟
میا خیلی خوشحال است، هر روز در رحم مادرش با برادر کوچکش صحبت میکند. تابستان امسال، او از نظر ذهنی آماده است تا در صورت نیاز به والدینش در مراقبت از برادر کوچکش کمک کند. تا الان، میا تنها بوده، بنابراین حالا یک برادر کوچک دارد، او از داشتن یک برادر کوچک برای بازی کردن بسیار خوشحال است. این چیزی است که دخترم به من گفت.
شوهرتان در دوران بارداری چگونه از شما در مراقبت از نوزاد میا حمایت کرد؟
آقای بین میا را طوری تربیت کرد که مستقل باشد، بنابراین مجبور نبود زیاد از او مراقبت کند. او در مدرسه مستقل درس میخواند و تکالیفش را انجام میداد، بدون اینکه کسی به او یادآوری کند. او همچنین بدون اینکه والدینش او را تشویق کنند، خودش غذا میخورد و تمیز میکرد.
علاوه بر این، مادربزرگم با میا در یک اتاق زندگی میکند، بنابراین وقتی میا به کمک نیاز دارد، به او کمک میکند. مادرم و پدر بین هم میا را خیلی دوست دارند، همیشه در کنارش هستند هر زمان که نیاز داشته باشد، با میا بازی میکنند و او را به سفر میبرند. در 11 ژوئن، تمام خانواده ما به یک سفر ساحلی میروند و میا را قبل از زایمان من به سفر میبرند.
ممنون!
منبع
نظر (0)