Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

کوانگ تری، سرزمین همگرایی.

Việt NamViệt Nam10/08/2024


این عنوان کتابی است که ممکن است به زودی منتشر شود. در ابتدا، قصد نداشتم کتابی را «برای بزرگداشت یک سالگرد» منتشر کنم، اما از زمان اتحاد مجدد کشور و گرد هم آمدن «بین تری تین در بحبوحه جنگ» به دلیل کارم در انجمن ادبی بین تری تین و مجله سونگ هوئونگ، منطقه کوانگ تری به طور فزاینده‌ای برای من عزیز و گرامی شده است. در طول چند دهه گذشته، بسیاری از مقالات من در مورد کوانگ تری در روزنامه‌ها و مجلات بین تری تین و در سطح ملی منتشر شده است. این سرزمین تاریخی در کتاب‌ها و روزنامه‌های متعددی به تصویر کشیده شده است. با این حال، واقعیت غنی کوانگ تری مانند گنجی است که هرگز نمی‌توان به طور کامل از آن بهره برد. ناگفته نماند که دیدگاه‌های مختلف و تصاویر متنوع زندگی در کتاب‌ها نیز وجود دارد. بنابراین، امیدوارم نوشته‌های من، اگر در قالب یک کتاب گردآوری شوند، به مردم کمک کنند تا مردم و سرزمین کوانگ تری را واضح‌تر و عمیق‌تر درک کنند، حتی اگر فقط از دیدگاه فروتنانه کسی باشد که مدت زیادی فرصت زندگی در آنجا را نداشته است. و اینگونه بود که دست‌نوشته‌ی «کوانگ تری، سرزمینی برای همگرایی» شکل گرفت.

کوانگ تری، سرزمین همگرایی.

سایت تاریخی ملی ویژه Hien Luong - Ben Hai - عکس: TRAN TUYEN

در طول هفت دهه گذشته (از ۲۰ ژوئیه ۱۹۵۴)، در ذهن میلیون‌ها ویتنامی و همچنین دوستانشان در سراسر جهان، هر زمان که از کوانگ تری نام برده می‌شود، سرزمینی به عنوان خط جداکننده‌ای که ویتنام را به دو قسمت تقسیم کرده است، تصور می‌شود. من عنوان این گلچین را «کوانگ تری - سرزمین همگرایی» انتخاب کردم، زیرا می‌خواهم دیدگاه متفاوتی را منتقل کنم و در عین حال، این یک «فراخوان» برای همه است تا به کوانگ تری بازگردند...

نسخه خطی کتاب تمام شده بود و ناشری قول چاپ آن را داده بود، اما کتاب تا قبل از 20 جولای منتشر نشد. می‌خواهم مقدمه‌ای از کتاب را که در این روزها که احتمالاً تمام کشور روی کوانگ تری تمرکز دارد، برای خوانندگان ارسال شده است، نقل کنم. این مقاله 42 سال پیش با عنوان «ندای یک سرزمین» نوشته شده است. از شما دعوت می‌کنم با من به این سرزمین خاص کشورمان بازگردید...

***

از بالای تپه دوک میو، ماشین با سرعت در جاده مستقیمی که بین مزارع برنج ترونگ های و ترونگ سون در ساحل جنوبی رودخانه بان های قرار داشت، حرکت می‌کرد. این دو خاکریز در امتداد جاده تازه افتتاح شده، جایگزین شیب‌های پر پیچ و خم گذشته شده بودند و مانند دو چاقوی غول پیکر بودند که حصار الکترونیکی قدیمی مک نامارا را بریده بودند. نزدیک پل هیون لونگ، جاده ناگهان کمی به سمت شرق پیچید و سپس به سمت شمال برگشت. شاعر شوان هوانگ، با عینک رویایی‌اش، که بدون شک در طول سال‌ها بارها از رودخانه بان های عبور کرده بود، تازه متوجه پیچ غیرمعمول قبل از پل هیون لونگ شده بود. او به سرعت از من پرسید:

چرا چنین مسیر انحرافی را انتخاب می‌کنی؟

- به این ترتیب، پل جدید با زاویه قائمه نسبت به رودخانه قرار خواهد گرفت.

بدون فکر زیاد جواب دادم. کارگرانی که چهار دهانه پل روی رودخانه بن های را دوباره به هم وصل کردند، رفقای سابق من از نبرد دفاع از مسیر تدارکاتی ترونگ سون در آن سوی گذرگاه مو دا بیش از ده سال پیش بودند.

ماشین منحرف شد و به داخل پیچ پیچید. یکی از دوستانش که کنار من چرت می‌زد، ناگهان او را با تکان دادن سرش از خواب بیدار کرد:

- ها! رسیدیم به هین لونگ!

- کجا؟ پل هین لونگ کجاست؟ چرا به من زنگ نزدی؟

دختر با وحشت از خواب بیدار شد، انگار از جا پرید، پلک زد و به اطراف نگاه کرد. او اهل نگیه بین بود. سال‌ها، هر بار که در صفحات کتاب‌ها با هین لونگ مواجه می‌شد، آرزوی روزی را داشت که بتواند از رودخانه بن های دیدن کند. حالا، رودخانه بن های، با آن سبز زمردی‌اش زیر آفتاب تابستان، "فقط یک پارو برای سر خوردن کافی است." بیا! عجله کن دختر! فقط چند دور دیگر چرخ‌ها و ما از آن عبور خواهیم کرد. نگاهی به جاده آسفالت پر پیچ و خم پشت سرم انداختم و ناگهان فکری در قلبم جرقه زد. پل باید عمود بر رودخانه می‌بود، اما به نظر می‌رسید جاده و افرادی که بزرگراه اتحاد مجدد را در رشته کوه ترونگ سون ساخته‌اند، عمداً یک منحنی ملایم در کنار هین لونگ ایجاد کرده‌اند تا نسل‌های آینده از سراسر جهان، هنگام عبور از اینجا، چرخ‌های خود را کند کنند، قدم‌هایشان را آهسته کنند و به چشمانشان اجازه دهند تصویر پل و رودخانه‌ای را که بخشی از تاریخ کشور شده‌اند، ببینند. منحنی‌ای که کمی زمان را نگه می‌دارد، مثل یادآوری برای فراموش نکردن...

***

کمتر جایی در کشور ما چنین مناظر منحصر به فردی مانند منطقه اطراف کوا تونگ دارد. دامنه‌ای از خاک بازالت قرمز، مملو از فلفل، چای، جک فروت و آناناس... که با طعم منطقه میدلند عجین شده است، اما درست در کنار دریای شرقی واقع شده است. دماغه‌های سنگی تیره و ناهموار به سمت دریا پیش رفته‌اند و امواج سفید رنگ آنها به ساحل شنی مسطحی برخورد می‌کنند که به نظر می‌رسد می‌توان بدون رسیدن آب به سر، تمام راه را تا جزیره کان کو طی کرد. و یک چاه آب شیرین تنها چند قدم با دریای شور فاصله دارد... شاید به همین دلیل است که در گذشته، استعمارگران فرانسوی و امپراتور بائو دای برای ساخت خانه‌های تابستانی به کوا تونگ می‌آمدند.

تقریباً ده سال از زمانی که صدای شلیک توپ‌ها در کوا تونگ خاموش شد، می‌گذرد. ​​دامنه‌های خاکی سرخ که زمانی پر از گودال‌های بمب بودند، اکنون مملو از میوه شده‌اند، اما هر قدمی که در این منطقه تفریحی که زمانی مشهور بود برداشته می‌شود، هنوز خاطرات آن دوره آشفته و جنگ‌زده را در خود دارد.

از مویی هائو، در امتداد ساحل قدم زدیم و روی صخره بزرگی نزدیک دهانه رودخانه جمع شدیم تا به داستان‌های آقای مای ون تان گوش دهیم. خوانندگان در سراسر کشور، پس از شنیدن داستان‌های جذاب او از گروه قومی ون کیو در رشته کوه ترونگ سون، مطمئناً از اینکه او داستان‌های زیادی در مورد این منطقه ساحلی دارد، شگفت‌زده خواهند شد. او نزدیک به 10 سال افسر مستقر در "پایگاه مشترک" کوا تونگ بود. و تقریباً 10 سال است که نویسنده است، اما "دِین" خود را به کوا تونگ بازپرداخت نکرده است. او چندین بار برای تسویه این بدهی به نوشتن فکر کرده است، اما مبارزه شدید و پیچیده در روستایش او را به نبردی جدید کشانده است. کتابی از او در مورد آن مبارزه پر جنب و جوش در شرف انتشار است.

امروز که به کوا تونگ برگشتم، خاطرات قدیمی دوباره هجوم آوردند و حتی قلمش را هم از خود بی‌خود کردند. قبل از اینکه بتواند بنویسد، با احساسی عمیق، مبارزه خاموش، مداوم و در عین حال شدید در دو ساحل رودخانه را برای ما بازگو کرد. او این خاطرات را که بعداً اساس کتاب جدیدش را تشکیل دادند، سخاوتمندانه با دوستانش به اشتراک گذاشت. ما به صدایش که از نسیم تند دریا گرفته بود گوش می‌دادیم و احساس می‌کردیم که می‌توانیم از مناظر اطراف، احساسات عمیقی را که در طول سال‌ها انباشته بود، بشنویم.

یک تپه شنی در کرانه جنوبی، مانند دستی که بی‌وقفه به سمت کرانه شمالی دراز می‌شود؛ تنها درخت نارگیل باقی‌مانده در زمین مرتفع، جایی که زمانی یک بیشه کامل از درختان نارگیل در هم تنیده بودند، تمام پهنه زمین در امتداد کرانه رودخانه را سایه انداخته بود، تنه‌اش از دهانه‌های بمب زخم خورده بود، چند برگ زرد شده‌اش از شیره راکد پژمرده شده بودند، ظاهراً بدون تغییر، مانند یک بنای یادبود زنده، شاهدی برای ابدیت که جنایات مخرب مهاجمان آمریکایی را محکوم می‌کند. جزیره کان کو، "جزیره فولادی"، که در دریای مه آلود پنهان شده بود، ناگهان از میان چوب‌های عود قرمز سوسو زننده در مقابل قبر سربازانی که هنگام تأمین جزیره جان باختند، ظاهر شد...

با ترک صخره‌های سنگی در پای ایستگاه پلیس کوا تونگ، که برای همیشه در معرض نسیم دریا و امواج خروشان بود، بی‌صدا با هم در مسیر شیب‌دار به سمت ساحل قرمز خاکی قدم زدیم. ناگهان، طعم شوری را روی لب‌هایم حس کردم. آیا طعم دریایی بود که باد آن را با خود می‌برد، یا اشک‌هایی که تازه جاری شده بودند؟ زیر پای ما "تپه ۶۱" قرار داشت. در ۲۰ ژوئن، دقیقاً ۱۵ سال پیش، ۶۱ نفر از کمون وین کوانگ، از جمله سربازان و غیرنظامیان ساحل جنوبی، در تونل‌های کنار این ساحل رودخانه گیر افتاده بودند.

دسته‌های جنگنده‌های آمریکایی از کرانه جنوبی، بمب و آتش توپخانه پرتاب کردند و بی‌رحمانه سربازان انتحاری را که برای باز کردن ورودی تونل آمده بودند، دفن کردند. صدها نفر در تاریکی خفه شدند و مردند. تا به امروز، هیچ نوری به آن گور عظیم نرسیده است.

صدها نفر از هموطنان من! این همه امید، گریه کودکان، فریادها، و جنگلی از سلاح‌های رانده شده توسط غرایز بقا که در کناره‌های تونل‌ها چنگ می‌زدند تا جایی که خون جاری شد، آخرین کلمات از یکی به دیگری منتقل می‌شد: "اگر من بتوانم بیرون بیایم..."؛ "اگر عمه‌ام بتواند بیرون بیاید...". اما همه آنها در اعماق زمین خفه شدند و مردند.

پانزده سال گذشته است! آیا ممکن است هنر، از طریق مسیر خود، بر آن نفرت عمیق نور بتاباند و به تمام بشریت اجازه دهد تا از نزدیک شاهد جنگلی از بازوهای ناامید باشند که تا سرحد خستگی می‌کاوند و چنگ می‌زنند، فریادها و آخرین کلمات خفه‌شده‌ای که سال‌هاست آنجا هستند...؟

در میان ما افرادی بودند که فقط یک بار به اینجا آمده بودند، مانند نقاشانی چون بو چی، هوانگ دانگ نهوان و تران کوک تین؛ و شاعرانی چون نگوین خوآ دیم و وو کو... که همگی ناگهان احساس بدهکاری کردند، احساس وظیفه کردند که با آقای مای وان تان متحد شوند تا این «دِین» را به این سرزمین تاریخی بازپرداخت کنند.

این سرزمین، همچون گنجی پایان‌ناپذیر، همچنان گشوده است و برای کسانی که پس از ما می‌آیند تا به کاوش و نوآوری بپردازند، جا باز می‌کند. اما این بدان معنا نیست که می‌توانیم بی‌خیال یا مردد باشیم. تاریخ اینجا به پایان نمی‌رسد. ما نمی‌توانیم عجله کنیم، اما اگر به تعلل ادامه دهیم، بدهی‌های روزافزون تاریخ فقط افزایش خواهد یافت. نه! ما دیگر نمی‌توانیم درنگ کنیم.

تنها یک هفته پس از افتتاح اردوی ترانه‌سرایی، جوانان وین کوانگ در حال به اشتراک گذاشتن آهنگ جدیدی درباره کرانه‌های رودخانه بن های، اثر آهنگساز هوانگ سونگ هوانگ بودند و شاعر شوان هوانگ پیام‌های صمیمانه‌ای برای مردم کت سان در کرانه جنوبی رودخانه فرستاد: «... به اسکله قدیمی برمی‌گردم، قلبم/ از خودم دلخورم که برای ابراز عشقمان دیر رسیدم/ کشتی منتظر نمی‌ماند/ هنوز از رودخانه عبور می‌کند - از کی باد وزیده است...»

***

در هوا لی، دستان سخت‌کوش و روحیه‌ی پیشرفت، امیدی تازه و زندگی‌ای نو می‌سازند. هزار درخت جک‌فروت در تپه‌های بایر پشت روستا کاشته شده است. بیست هزار درخت جک‌فروت در سال‌های آینده کاشته خواهد شد و برای کشت فلفل در آینده آماده می‌شود. مدل‌های فعالیت‌های اقتصادی مبتنی بر باغ، شامل فلفل، چای، محصولات غذایی و حتی گیاهان دارویی، به تدریج در حال شکل‌گیری هستند...

در این سرزمین قهرمانانه از دوران جنگ ضد آمریکایی، هر روز داستان‌های جدیدی در حال آشکار شدن است. غرق در این زندگی پر جنب و جوش، هر یک از ما احساسی از هیجان را تجربه می‌کنیم، احساسی که دیگر نمی‌توانیم آن را کاهش دهیم. در یک استودیوی کوچک در میان باغ‌های آرام Vĩ Dạ، هنرمند Bửu Chỉ نقاشی‌ای را به پایان رسانده است که پتانسیل منطقه ساحلی Cửa Tùng را به تصویر می‌کشد و خواستار گشودن افق‌های جدید است. هنرمند Vũ Trung Lương، مدیر کالج هنرهای زیبای Huế، به همراه چند معلم، به تازگی ده‌ها دانشجو را به یک سفر میدانی در امتداد سواحل رودخانه Bến Hải برده است.

طرح‌های اولیه بنای یادبود کنار پل هیِن لونگ در شیب میئو، نزدیک «تپه ۶۱» در کمون وین کوانگ، به تدریج در حال شکل‌گیری هستند. نگوین خوآ دیم، که تازه از مسئولیت‌های سنگین کارش در جامعه که مدت‌ها بر روح شاعرانه‌اش سنگینی می‌کرد، خلاص شده بود، مشتاقانه به ماهیگیران پیوست و سوار قایق‌ها شد تا به ماهیگیری برود، و شعر «میهن» او بار دیگر طنین‌انداز می‌شود: «... بیایید برادران - بیایید قد راست کنیم/ حالا بیایید تورهایمان را بیندازیم، بیایید همه حضور داشته باشیم/ آب می‌جوشد، امواج به قایق‌ها می‌کوبند/ برادران، بیایید قدرت خود را متحد کنیم/ دریا متلاطم می‌شود و سینه‌هایمان را در پهناوری نمایان می‌کند/ امواج می‌زایند، خروشان و ضربان‌دارند...». صدای این «زایش» در نزدیکی کوآ تونگ در مقابل چشمانم ضخیم‌تر می‌شود.

پیش چشمانم، در زمینی که مهاجمان آمریکایی بمباران و ویران کرده بودند، بوته‌های فلفل به شکلی جدایی‌ناپذیر در هم تنیده شده بودند و روز به روز در کنار درختان جک‌فروت که ریشه‌هایشان عمیقاً در خاک غنی بازالت قرمز ریشه دوانده بود، بلندتر می‌شدند و در اولین برداشت، خوشه‌های میوه به بار می‌آوردند.

بی‌صبرانه منتظر رسیدن فصل فلفل بودم، بنابراین خواستم یک خوشه فلفل سبز پربار بچینم و قطره‌ای از آب تازه و گوارای آنها را بچشم، آبی که طعم سرزمینی را داشت که همیشه در آتش مبارزه می‌سوخت.

اردوی نویسندگی خلاق کوا تونگ، ژوئن ۱۹۸۲.

نگوین خاچ فه



منبع: https://baoquangtri.vn/quang-tri-vung-dat-hoi-tu-187515.htm

نظر (0)

لطفاً نظر دهید تا احساسات خود را با ما به اشتراک بگذارید!

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

کلیساهای خیره‌کننده را تحسین کنید، یک مکان فوق‌العاده جذاب برای ورود به این فصل کریسمس.
حال و هوای کریسمس در خیابان‌های هانوی پر جنب و جوش است.
از تورهای شبانه هیجان انگیز شهر هوشی مین لذت ببرید.
نمای نزدیکی از کارگاه ساخت ستاره LED برای کلیسای جامع نوتردام.

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کارها

کلیسای خیره‌کننده‌ای در بزرگراه ۵۱ برای کریسمس چراغانی شد و توجه همه رهگذران را به خود جلب کرد.

امور جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول