Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

وقتی متوجه شدم زن بازوی شوهرش را گرفته، پاهایم سست شد.

Báo Gia đình và Xã hộiBáo Gia đình và Xã hội27/03/2024


من و همسرم ۶ سال است که ازدواج کرده‌ایم و دو دختر داریم. همسرم خوش‌قیافه، شوخ‌طبع و خوش‌صحبت است، به همین دلیل از همان ابتدا بسیاری از دختران دیوانه او بوده‌اند. با اینکه عاشقش بودم، اغلب احساس خستگی و حسادت می‌کردم. این حسادت فقط بعد از ازدواجمان کمی کمتر شده است.

من همیشه به شوهرم می‌گویم که با زنان کمتر نجابت و محبت نشان دهد. فقط با همسرت با ملاحظه رفتار کن و همین کافی است. اما او تغییر نمی‌کند، همیشه با زنان در سراسر جهان مثل یک مرد خوب رفتار می‌کند.

من دو دخترم را با سزارین به دنیا آوردم چون شرایط مساعد نبود، پزشک توصیه کرد که دیگر بچه‌دار نشوم. شوهرم هم حمایت کرد و گفت که امروزه بچه‌دار شدن ارزشمند است و جنسیت مهم نیست. من واقعاً از شوهرم سپاسگزارم، اما گاهی اوقات نمی‌توانم نگران نباشم.

خیلی‌ها هنوز به من می‌گویند که مراقب شوهرم باشم مبادا بیرون برود و پسردار شود. می‌دانم که آنها فقط شوخی می‌کنند، اما هنوز هم این موضوع مرا نگران می‌کند. مردها، با اینکه می‌گویند فرقی نمی‌کند پسر داشته باشند یا دختر، احتمالاً می‌خواهند هر دو را داشته باشند.

Tôi bủn rủn tay chân khi nhận ra người phụ nữ đang khoác tay chồng mình - Ảnh 2.

به همین دلیل است که من به طور فزاینده‌ای شوهرم را زیر نظر دارم، به او توجه می‌کنم و او را کنترل می‌کنم. او دیر به خانه می‌آید، من به یک دلیل نیاز دارم. رمز عبور تلفن او باید برای من عمومی باشد تا بدانم. شوهرم ناراحت است اما اعتراضی نمی‌کند. او همیشه می‌گوید که او مثل خورشید درخشان است، چیزی برای پنهان کردن یا ترسیدن وجود ندارد.

یک بار، من به همراه همسرم به یک مهمانی در شرکتش رفتم و کنار یکی از همکاران زنش نشسته بودم. او بی‌وقفه از شوهرم تعریف می‌کرد و دل همه زنان را برده بود. از او پرسیدم که آیا او با دختری در شرکت رابطه دارد یا نه. او به من نگاه کرد و لبخند زد، به این معنی که اگر این موضوع حقیقت داشته باشد، فهمیدنش سخت خواهد بود.

من و او شماره تلفن رد و بدل کردیم و در زالو با هم دوست شدیم. او گفت که به جای من «مراقب» شوهرم خواهد بود، هر وقت در شرکت باشم «چشم و گوش» من خواهد بود، بنابراین نباید زیاد نگران باشم. صدایش ملایم و دوستانه بود، انگار مدت‌هاست که همدیگر را می‌شناسیم.

گاهی اوقات، او به من پیامک می‌داد و می‌گفت که شوهرم اغلب در محل کار این یا آن شخص را اذیت می‌کند و به جای اینکه ظهرها بخوابد، با کارگران جدید خصوصی صحبت می‌کند.

او به من توصیه کرد که شوهرم را کنترل کنم، زیرا مردان ذاتاً عشوه‌گر هستند و کمی بی‌احتیاطی «کار را خراب می‌کند». او به من گفت که نگذارم شوهرم بفهمد که او این را گفته است، در غیر این صورت همکاران در نگاه کردن به یکدیگر دچار مشکل می‌شوند.

یک روز، شوهرم مدام سر کار حاضر می‌شد و دیر به خانه می‌آمد. به همکارش پیامک دادم و پرسیدم که آیا امروز اضافه کاری می‌کند یا نه. او در پاسخ گفت: «شرکت این روزها کار کمی دارد، ما اضافه کاری نداریم.» بعد از خواندن پیامک‌ها، شک من بیشتر شد.

او مرا نصیحت کرد که آرام باشم، اما اصرار داشت: هیچ مرد وفاداری وجود ندارد، فقط مردانی هستند که خیانت می‌کنند و مردانی که بدون اینکه لو بروند خیانت می‌کنند. شوهرش در گذشته او را خیلی دوست داشت، اما در نهایت به او خیانت کرد. در نتیجه، آنها چندین سال است که از هم جدا شده‌اند.

هر اطلاعاتی که او به من می‌داد، باعث می‌شد از شدت ناراحتی خوابم نبرد. من اغلب شوهرم را مسخره می‌کردم، اما او اخم می‌کرد و می‌گفت من پارانوئید هستم. ما دائماً سر مسائل نامشخص بحث می‌کردیم. درست است که من هیچ مدرکی دال بر خیانت او ندارم، اما آنچه همکارم می‌گفت نمی‌توانست ساختگی باشد.

یک روز دیر از سر کار به خانه آمد، تمام بدنش را بو کردم تا بوی عجیبی حس کنم. با دیدن قیافه خسته و کوفته‌اش، فکر کردم کار بدی کرده است. با دیدن رفتار من، ناگهان عصبانی شد.

گفت دیگر تحمل من را ندارد، دیر و خسته به خانه می‌آید و همسرش بهانه‌هایی برای ایجاد دردسر می‌آورد. اگر حرفش را باور نمی‌کنم، فردا به اداره برو و برگه‌ی ساعات کاری‌اش را بررسی کن تا ببینی واقعاً اضافه‌کاری کرده یا بیرون به «گربه‌ی چاق»ش دروغ گفته است.

او ابتکار عمل را به دست گرفت و جدا از هم خوابید، که باعث شد من بیشتر احساس ناراحتی کنم. مهم نیست چه اتفاقی می‌افتد، زن و شوهر نمی‌توانند جدا از هم بخوابند، مگر اینکه قبل از آمدن به خانه «سیر شده باشد».

من اصلاً نمی‌دانستم چطور خودم را جلوی شوهرم به یک زن زشت تبدیل کرده بودم تا اینکه او به من گفت هر وقت به خانه می‌آید آنقدر خسته است که دیگر نمی‌تواند مزخرفات وحشتناک من را تحمل کند.

من این موضوع را با همکار شوهرم در میان گذاشتم و او آتش اختلافات را شعله‌ورتر کرد: «این خوب نیست. او دارد دنبال بهانه می‌گردد. به عنوان یک زن، حتی اگر طلاق بگیریم، باید پیشگیرانه عمل کنیم. ما مطلقاً اجازه نمی‌دهیم مردی ما را از زندگی‌اش بیرون کند.»

هنوز در مورد طلاق صحبتی نکرده ایم، اما من درخواست جدایی موقت داده ام. شوهرم مخالفتی نکرد و حتی بهانه آورد که شرکت سفارش بزرگ و فوری دارد بنابراین اغلب دیر به خانه می آید، تا مدتی مزاحم من نشود.

چند روز پیش، وقتی دو دخترم را به سوپرمارکت می‌بردم، اتفاقی شوهرم را دیدم. او تنها نبود، بلکه با زن دیگری بود. زن بازویش را گرفته بود و بسیار مهربان به نظر می‌رسید.

قبل از اینکه خشمم شعله‌ور شود، وقتی چهره‌ی آن زن را به وضوح دیدم، پاهایم سست شد. او خودش بود، نه هیچ کس دیگر، همکارش بود که همیشه به او اعتماد داشتم.

در یک لحظه، همه چیز را فهمیدم. این او بود که سعی کرد مرا از شوهرم دور کند. و من آنقدر احمق بودم که شوهرم را به سمت آن زن هل دادم.



منبع

برچسب: زنان

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

گردشگران غربی از خرید اسباب‌بازی‌های جشنواره نیمه پاییز در خیابان هانگ ما برای هدیه دادن به فرزندان و نوه‌هایشان لذت می‌برند.
خیابان هانگ ما با رنگ‌های اواسط پاییزی درخشان است، جوانان با هیجان بی‌وقفه در حال ورود به آنجا هستند
پیام تاریخی: بلوک‌های چوبی پاگودای وین نگیم - میراث مستند بشریت
تحسین مزارع بادی ساحلی گیا لای که در ابرها پنهان شده‌اند

از همان نویسنده

میراث

;

شکل

;

کسب و کار

;

No videos available

اخبار

;

نظام سیاسی

;

محلی

;

محصول

;