![]() |
این راهپیمایی از مرکز مراسم به سمت معبد بالایی حرکت میکند. |
هر بار که میگذرد، چرخ تاریخ ردپای بیشتری در مسیر پیش رو به جا میگذارد. تاریخ هر کشور اغلب شواهدی از خود به جا میگذارد. شواهد را میتوان دید، میتوان لمس کرد، اما تاریخ اصلی از طریق گردش خون وارد آگاهی هر فرد شده و در طنین بین گذشته و حال جاودانه است. به عنوان یک ویتنامی، میتوان هر روز صبح که از خواب بیدار میشوید، پاهای خود را روی زمین میگذارید و به منبع عمیق تاریخ و فرهنگ از دوران باستان گوش میدهید، گریه کنید. کتابها و افسانههای تاریخ ثبت میکنند: تاریخ و فرهنگ ویتنام در دوران پادشاهان هونگ آغاز شد.
سالها پیش، کسی این سوال را پرسید: آیا زمانی پادشاهان هونگ وجود داشته است؟ در واقع، در طول چند صد سال گذشته و به ویژه در چند دهه گذشته، مورخان، قومشناسان، باستانشناسان و مورخان هنر، با میهنپرستی و غرور ملی، سخت تلاش کردهاند تا پرده از تاریخ بردارند و به تدریج گذشته را آشکار کنند، به تدریج واقعیتی از اجداد ملی از چهار هزار سال پیش را آشکار سازند.
تاریخ یا افسانه؟ من واقعاً علاقهمند به خواندن نظر استاد فقید تاریخ، تران کواک وونگ، بودم: «افسانهها مانند مهی سبک، آثار باستانی و مناظر معروف را میپوشانند و باعث میشوند خطوط درختان و معماری، گویی در زندگی واقعی محو شدهاند.» و همچنین نویسنده زن مشهور بلغاری، بلاگا دیمیترووا، را بیشتر تحسین میکنم وقتی که از ویتنام بازدید کرد و اظهار داشت: «در این کشور، تشخیص بین افسانه و تاریخ دشوار است». من میخواهم از استاد فقید تران کواک وونگ و نویسنده زن بلاگا دیمیترووا به خاطر ایدههای مختصرشان که هنگام تأمل در ریشههای تاریخی کشور، دیدگاه روشنتری را روشن کردهاند، تشکر کنم...
از کودکی عاشق داستان شاهزاده خانم، دختر هجدهمین پادشاه هونگ، بودهام، زیرا او هم خدای کوهستان و هم خدای آب را خشمگین کرد. من عاشق داستان عاشقانه تین دونگ و چو دونگ تو بودم. من شاهزاده وظیفهشناس لانگ لیو را دوست داشتم که میدانست چگونه یک کیک برنج چسبناک را که نمادی از زمین مربع و آسمان گرد است، به پدرش پادشاه تقدیم کند.
در رویای کودکیام، تصویر پسر بچهای سه ساله به نام فو دونگ در روستای گیونگ را در ذهنم داشتم که هنوز قادر به صحبت کردن یا خندیدن نبود، ناگهان بلند شد و «هفت سبد برنج، سه سبد بادمجان خورد، یک لقمه آب نوشید و رودخانه را در یک جرعه خالی کرد» و بامبو را از زمین بیرون کشید تا مهاجمان آن را بیرون براند و کشور را نجات دهد. در آن زمان، با تفکر ناپختهام، نمیتوانستم تشخیص دهم چه چیزی واقعی است و چه چیزی خیالی، فقط میدانستم که این یک داستان قدیمی از کشورم است. من در چنین منبعی از افکار احساسی به دنیا آمدم، بزرگ شدم و زندگی کردم.
![]() |
مردم به جشنواره معبد هونگ میروند |
غربیها خردگرا هستند، اما گنجینهای بسیار غنی از اسطورهها را به وجود آوردهاند که اوج آن پادشاهی زئوس در کوه المپیا است. آیا این اسطوره سایهای از ملتهای باستانی آنها در دوران ماقبل تاریخ است؟ این را به عنوان یک تداعی بداهه و بدون هیچ قصد مقایسهای میگویم...
تاریخ و افسانههای دوران پادشاهان هونگ در هم تنیده و درهمتنیده شدهاند. وظیفه دانشمندان «توهمزدایی از واقعیت» برای بازسازی و بازآفرینی حقیقت عینی دوران پادشاهان هونگ است، در حالی که مردم باستان تمام تجربیات تاریخی را درونی میکنند تا از طریق دیدگاه افسانهها یا اسطورهها، داستانهای شفاهی را که نسل به نسل منتقل شدهاند، آشکار کنند.
در دوران اجداد بدوی، اجداد ما وقتی قدرتهای زمینی، چیزهایی که «واقعی» بودند اما «واقعی» نبودند را به مقام الوهیت میرساندند، بسیار رمانتیک بودند. در میان تاریخ و افسانههای دوران پادشاه هونگ، سرزمین اجدادی فو تو با چنین دیدگاهی دیده میشد. مادر تین آو، پدر اژدها لاک، زوج اسطورهای مردم ویتنام بودند. اما ترکیب آو ویت از تپهها و درهها با لاک ویت از دریا برای تبدیل شدن به ملت آو لاک، یک واقعیت بود.
در پس پرده افسانه، ملتسازی پادشاهان هونگ و اقدامات ضد توسعهطلبانه مردم باستانی ویتنام، واقعیتهای تاریخی هستند. این تاریخ به طور مبهم در افسانه جنگ "کنترل آب" بین سون تین و توی تین، در تصویر پسری از روستای گیونگ که شلاق آهنی را برای بیرون راندن مهاجمان آن از کشور تکان میدهد، پنهان شده است. این تاریخ را میتوان با دست لمس کرد، و با چشم از طریق صدها مصنوعات سنگی، برنزی و آهنی که طی چند دهه گذشته به طور مداوم در سرزمین اجدادی کشف و حفاری شدهاند، دید.
هنگام بازدید از موزه هونگ کینگ، یک گاوآهن برنزی، یک داس برنزی، یک تبر آهنی، یک بیل سنگی، نیزههای انجیر هندی، پیکانهای برنزی به شکل برگ، اشکال سهگوش... دیدم. این موزه گنجینهای از آثار باستانی بود که گواهی بر تاریخ طولانی چندین هزار سال پیش از میلاد مردم ویتنام بود.
نه تنها ویتنام، بلکه جهان نیز به طور فزایندهای به پژواکهای دوران پادشاهان هونگ گوش میدهد. یک استاد بریتانیایی، آقای اوووهرز، در یک کار تحقیقاتی، خلاصه کرد: سرزمین ون لانگ پادشاهان هونگ یک فضای اجتماعی مرموز بود، جایی که هر رهبر لاک بر منطقهای حکومت میکرد، محلی که مردم اغلب آن را "قبیله" مینامیدند.
![]() |
اجرای آیینها در سالگرد درگذشت جد ملی لاک لونگ کوان |
فراتر از همه مناطق، رأس مثلث شمالی قرار دارد که بین رشته کوههای تام دائو-با وی قرار گرفته و رودخانه تائو بین آنها جاری است. رهبر آن منطقه، به لطف استعدادش، به مقام رهبر عالی - شاه هونگ - رسید. و دکتر کی. تیلور، یک آمریکایی، در پایاننامه خود ثابت کرد که شاه هونگ جد کسی بود که قبل از دوران مسیحیت شروع به ساختن و دفاع از کشور مردم ویتنام کرد.
کی. تیلور همچنین بیشتر توسعه داد: دوران اشراف لاک، دوران شکلگیری سنتهای عمیق مردم ویتنام بود که هرگز محو نشدند و پایه و اساس یک جامعه روستایی-روستایی منحصر به فرد را با پیروی از روش آسیایی تشکیل دادند. پایاننامه دکتر آی. ساکورای ژاپنی به فرآیند بسیار منحصر به فرد بهرهبرداری از دلتای رودخانه نهی با سیستمی از خاکریزها، خندقها، برکهها... که از دوران پادشاهان هونگ آغاز میشد، اشاره دارد.
میخواهم از دانشمندان واقعی خارجی به خاطر نگاه صادقانه و اصیلشان به تاریخ ویتنام تشکر کنم. میخواهم از دکتر کی. تیلور تشکر کنم وقتی ثابت کرد: «عصر اشراف لاک، عصر شکلگیری سنتهای عمیق مردم ویتنام بود که هرگز محو نخواهند شد». با تعمق در این ایده او، ناگهان شعر شاعر تو هو را به یاد آوردم: «چهار هزار سال، ما هنوز ما هستیم». ویتنام سختیهای زیادی را در تاریخ پشت سر گذاشته است، هزاران سال سلطه چین، صدها سال حکومت غرب، اما ما هویت خود را از دست ندادهایم، هنوز به عنوان یک حقیقت ابدی وجود داریم. مردم و ملت ویتنام خود را در تاریخ خود یافتهاند و هنوز هم خود را در آن مییابند...
دوران پادشاه هونگ - تاریخ و افسانهها در هم تنیدهاند، رویا اما واقعی، واقعی اما رویایی. این زیبایی و خوبی در ذهن زیارت برای یافتن اصل و نسب است. پرندگان لانههای خود را پیدا میکنند، مردم اجداد خود را پیدا میکنند، کاش فقط در دهمین روز از سومین ماه قمری، همه ویتنامیهای سراسر جهان در سرزمین اجداد برای شرکت در جشنواره جامعه حضور داشتند. ما از معبد بالایی، معبد میانی، معبد پایینی، معبد گینگ بازدید میکنیم، به تقاطع باشکوه باخ هاک، کوهها و تپههایی مانند کاسههای وارونه میدلندز نگاه میکنیم. ما در رویا به دنبال واقعیت هستیم. ما پا بر روی پایههای سرزمین اجداد میگذاریم تا روحمان در دود عود مرموز و افسانهای آمیخته شود. ما به دنبال اصل و نسب هستیم تا همه را در خود و خودمان را در محاصره گوشت هموطنانمان ببینیم...
منبع
نظر (0)