گردشگران در تاریخ ۲ سپتامبر از مقبره تو دوک بازدید میکنند. |
البته به دلیل تعطیلات و رایگان بودن ورود، این فرصتی است که مکانهای باستانی هوئه پذیرای گردشگران و افراد زیادی برای بازدید و تجربه هستند. برای بسیاری از مردم، از جمله من، مکانهای باستانی دیگر نه خیلی عجیب هستند و نه برای "پیروی از مد"، بلکه هنوز هم میخواهند خانه را ترک کنند و به مقاصد مختلف بروند تا به جریان بازدیدکنندگان از آثار باستانی بپیوندند. رفتن نه تنها به منظور تحسین است، بلکه برای مشاهده، برای شاد بودن و افتخار کردن از دیدن میراث اجدادمان که توسط نسلهای آینده، به ویژه در میان آنها که اکثر آنها جوانان هستند، مورد عشق و احترام قرار میگیرد.
در یکی از این موارد، وقتی با یکی از دوستانم بودم، احساساتم را بروز دادم. به طور غیرمنتظرهای، دوستم فقط لبخند زد و خیلی... با نفرت نگاه کرد. وقتی اصرار کردم، دوستم به آرامی گفت: خیلی خوشحال نباش آقا، اطرافت را نگاه کن، چیز عجیبی میبینی؟ کمی احساس گناه کردم، چند بار با دقت اطرافم را نگاه کردم، اما چیز غیرعادی ندیدم. چه چیز عجیبی در این مورد وجود دارد؟ - گفتم. نه؟ پس نمیبینی که همه، هر خانهای فقط روی ژست گرفتن و سر زدن به خانه تمرکز دارد؟ آنها به آثار باستانی و میراث اهمیتی نمیدهند یا در مورد آنها چیزی یاد نمیگیرند؟
گرفتن چند عکس یادگاری با این بنای یادبود وسوسهانگیز است. |
دوباره به اطراف نگاه کردم، درست بود. اما این طبیعی بود - با خودم فکر کردم. رفتن به آنجا بدون ثبت نام، بدون عکس گرفتن عجیب خواهد بود. چون آثار باستانی هوئه بسیار زیبا هستند، نه تنها در ساختمانهای سالم یا مرمت شده، بلکه حتی یک دیوار قدیمی خزه گرفته یا یک دروازه قوسی که هنوز در حالت فروپاشی است... وقتی از آنها عکس گرفته میشود، مردم را مجذوب خود میکنند. پس چرا عکس نگیرم؟ افکارم را به دوستم گفتم، اما به نظر میرسید که موافقتی دریافت نکردم. او گفت، بازدید از چنین میراثی... اتلاف میراث است. بازدید بدون یادگیری، بدون تعمق، چه میفهمی، چه چیزی در مورد میراث میدانی؟ فقط همینطوری روی سطح "لغزش" کن، و میراث درست مثل هر منظره معمولی دیگری خواهد شد. چگونه میتوانیم گرانبهایی، زیبایی، ارزش میراث اجدادمان را به دوستانمان، به نسلهای آینده جذب کنیم، چگونه میتوانیم منتقل کنیم...
و هنوز هم بسیاری از مردم علاقه مند به یافتن اطلاعات در مورد یادگار هستند. |
او فقط یک کار کرد که باعث شد گوشهایم زنگ بزند. با احساس تنش زیاد، او را به یک کافیشاپ دعوت کردم تا کمی آرام شود. بعد... "دمیدن"، اینکه نظرش، آرزویش کاملاً منطقی بود. اما مردم، به خصوص جوانان، درخواست فوری احتمالاً دشوار است. شاید ما باید "قلبهایمان را باز کنیم". اول از همه، باید از آنها تشکر کنیم زیرا تا حدودی به لطف عکسهای آنهاست که هوئه، میراث هوئه، پخش میشود. کم و بیش، از طریق آن، عشق خود را به هوئه به دیگران منتقل کردهاند. در مورد خودشان، باید شور و اشتیاقی وجود داشته باشد، عشقی که آنها را به سمت یادگارها سوق میدهد، تا با اشتیاق فراوان وارد شوند. سپس در مقطعی، دوباره نشستن و نگاه کردن به آن عکسها، چه کسی میداند، ممکن است ناگهان بپرسند، چرا این یادگار، این مصنوع اینگونه است... و از آنجا آنها خواهند خواند، نگاه خواهند کرد، خواهند پرسید و خواهند فهمید، عشق آنها به میراث افزایش خواهد یافت. بیایید امیدوار باشیم و مطمئناً موارد زیادی از این دست وجود خواهد داشت. مثل شما، مثل من، اگر در مورد آن فکر کنید، آیا ما هم شروع کم و بیش "مشابهی" نداشتیم؟ پس مطمئن باشید، اگر ثبت نام کنید، ... مشتری بالقوه دارید. من شما را تشویق کردم و دیدم که چهرهتان آرام شد. ناگهان از ته دل خندیدید و خوشحال به نظر میرسیدید: بیایید به خانه برویم، بیایید یک آبجو بخوریم تا روز بزرگ را جشن بگیریم!
منبع: https://huengaynay.vn/van-hoa-nghe-thuat/co-check-in-la-co-trien-vong-157420.html
نظر (0)