Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

«بالاخره گیرش آوردم»

Báo Gia đình và Xã hộiBáo Gia đình và Xã hội28/03/2025

مردی از اهالی تان هوآ، با غلبه بر نگرانی‌های خانوادگی و تعصبات اجتماعی، تصمیم گرفت با دختری که روی ویلچر نشسته ازدواج کند.


«حالا که اینجوری شدی، بیا... فقط»

ده روز گذشته است، بویی تی های ین (اهل ها تین ) هنوز همان احساسات خفه‌شده‌ی روزی را که لباس سفید عروسی‌اش را پوشید، در خود دارد.

برای دختری مثل ین که نمی‌تواند روی پاهای خودش بایستد، صد سال خوشبختی چیزی دور از دسترس بود. اما وقتی با وی ون دوی (از تان هوآ)، مردی سالم و خوش‌قلب با قلبی پر از عشق، آشنا شد، باور کرد که همیشه برای هر کسی در این زندگی جفت مناسبی وجود دارد.

Chú rể Thanh Hóa đẩy xe đưa vợ vào hôn trường: 'Cuối cùng cũng đón được cô ấy' - Ảnh 1.

این زوج پس از بیش از یک سال آشنایی، ازدواج کردند.

ین با پاهای ضعیف‌تری نسبت به حالت عادی به دنیا آمد. برای اینکه بتواند صاف بایستد، مجبور بود به چیزی محکم تکیه دهد.

خود ین خیلی زود متوجه شد که از دوستانش کمتر خوش‌شانس است، اما همیشه مثبت فکر می‌کرد: «خوشبختانه، من با این ویژگی متولد شده‌ام، بنابراین می‌توانم راحت‌تر با شرایط سازگار شوم.» با عشق و کمک اقوام و دوستان، سال‌های بزرگ شدن ین به آرامی گذشت.

ین گفت: «اما هنوز مواقعی پیش می‌آید که احساس حقارت می‌کنم. نمی‌توانم بروم، خیلی ناراحت‌کننده است.»

در سال ۲۰۲۳، ین هنگام کار در هانوی ، این فرصت را داشت که با وی ون دوی - مقصد زندگی‌اش - ملاقات کند.

آنها وقتی برای دوستیابی در شبکه‌های اجتماعی به صورت زنده با هم صحبت می‌کردند، با هم آشنا شدند. اولین باری که به صورت آنلاین با هم ارتباط برقرار کردند، یکدیگر را سازگار یافتند. ین، دوی را خوش‌قیافه و بامزه یافت، در حالی که دوی، ین را پرحرف و باهوش یافت.

Chú rể Thanh Hóa đẩy xe đưa vợ vào hôn trường: 'Cuối cùng cũng đón được cô ấy' - Ảnh 3.

آنها روزی شاد و پرمعنا دارند

از طریق پیام‌های متنی و تماس‌های ویدیویی، آنها به هم نزدیک‌تر شدند. با اینکه هرگز همدیگر را ندیده بودند، احساساتشان را به هم ابراز کردند. اما تا آن زمان، دوی هنوز حقیقت را در مورد پاهای ین نمی‌دانست.

دوی گفت: «من فقط چهره او را از طریق صفحه تلفن می‌شناختم. سپس یک روز، ۴ ماه بعد، یکی از دوستانم به من گفت که ین نمی‌تواند به طور عادی راه برود. من هنوز هم عادی رفتار می‌کردم، اما وقتی ین متوجه شد، او درخواست جدایی کرد.»

«به او گفتم حالا که من این‌طور هستم، بیا... فراموشش کنیم.» هیچ‌کس نمی‌خواهد عاشق کسی شود که روی ویلچر است یا با او ازدواج کند. من پیش‌قدم شدم و رابطه را تمام کردم تا او احساس معذب بودن نکند.» ین گفت.

دوی مخالفت کرد. برای او فرقی نمی‌کرد که دختر به تنهایی راه برود یا با ویلچر. چیزی که برایش مهم بود شخصیت و سازگاری او بود.

دوی که در آن زمان در های دونگ کار می‌کرد، با اتوبوس به هانوی رفت تا ین را ملاقات کند. او خیلی زود در ایستگاه اتوبوس منتظر ماند تا ین را سوار کند. آنها برای اولین بار همدیگر را می‌دیدند، اما احساس نزدیکی و آشنایی داشتند، انگار مدت زیادی با هم بوده‌اند.

پس از مدتی، دوی از ین دعوت کرد تا با او در های دونگ زندگی کند. به خاطر عشق، او تصمیم گرفت هانوی را ترک کند تا به صورت آنلاین در های دونگ کار کند تا بتواند از غذاهای او لذت ببرد و از مراقبت و توجه او بهره‌مند شود.

کل عروسی احساسی بود

روزی که والدین دوی فهمیدند پسرشان عاشق دختری ویلچرنشین شده، نگران و مضطرب شدند. آنها او را اکیداً منع نکردند، اما اکیداً به او توصیه کردند که در این مورد تجدید نظر کند زیرا ازدواج با یک دختر معلول «انتخاب یک موقعیت دشوار برای خودش» بود.

Chú rể Thanh Hóa đẩy xe đưa vợ vào hôn trường: 'Cuối cùng cũng đón được cô ấy' - Ảnh 5.

دوی از Thanh Hoa به Ha Tinh آمد تا او را به خانه ببرد.

دوی مصمم بود که «با کسی که دوستش دارم ازدواج خواهم کرد.» او شایعات بیرون را نادیده گرفت. از نظر او، هیچ‌کس نمی‌تواند او را به جای خودش خوشبخت یا بدبخت کند، بنابراین خودش باید برای زندگی‌اش تصمیم بگیرد.

تنها زمانی که مطمئن شد دیگر مانعی وجود ندارد، دوی ین را به خانه برد تا با خانواده‌اش آشنا شود. خانواده‌اش با رویی گشاده و عشق از او استقبال کردند.

اما وقتی ین به خانه آمد تا با خانواده‌اش ملاقات کند، این زوج ممنوع شدند. مادر ین جرات نداشت باور کند که کسی واقعاً دخترش را دوست داشته باشد. او به دوی گفت: «من فقط می‌توانم تو را به عنوان دختر به فرزندی قبول کنم، اما به عنوان داماد... نه. با این وضعیت ین، چگونه می‌توانید با هم ازدواج کنید؟»

در طول روزهای اقامتش در هاتین، دوی طبق معمول فقط به ین اهمیت می‌داد و همین «عادی بودن» والدین ین را تحت تأثیر قرار داد. آنها موافقت کردند که این زوج جوان را به هم معرفی کنند.

Chú rể Thanh Hóa đẩy xe đưa vợ vào hôn trường: 'Cuối cùng cũng đón được cô ấy' - Ảnh 6.
Chú rể Thanh Hóa đẩy xe đưa vợ vào hôn trường: 'Cuối cùng cũng đón được cô ấy' - Ảnh 7.

عروس و داماد در روز عروسی خود مراسم شستشوی پا را انجام می‌دهند و هدایایی دریافت می‌کنند.


در ۱۹ مارس، این زوج رسماً ازدواج کردند و به خانه مشترکشان نقل مکان کردند. عروس لباس سفید باشکوهی پوشیده بود و روی صندلی چرخدار نشسته بود و منتظر بود تا داماد بیاید و او را به خانه ببرد.

داماد، دسته‌ای حدود ۲۰ نفره را از تان هوآ به ها تین برای بدرقه همسرش رهبری کرد. لحظه‌ای که عروس و داماد با ویلچر وارد سالن عروسی شدند، تمام سالن عروسی غرق در احساسات شد. بسیاری از مردم برای خوشبختی این زوج اشک شوق ریختند.

دوی گفت: «بالاخره توانستم او را به خانه بیاورم، خیلی خوشحالم.»

Chú rể Thanh Hóa đẩy xe đưa vợ vào hôn trường: 'Cuối cùng cũng đón được cô ấy' - Ảnh 8.
Chú rể Thanh Hóa đẩy xe đưa vợ vào hôn trường: 'Cuối cùng cũng đón được cô ấy' - Ảnh 9.

این زوج در روز عروسی خود در کنار هم قدم زدند

ین تحت تأثیر نصیحت مادرش قرار گرفت: «حالا که شما دو نفر یک زوج هستید، باید یکدیگر را دوست داشته باشید و با هم برای ساختن خوشبختی تلاش کنید.»

در مورد آنه دوی، مردی که اکنون همسر او و پدر فرزندی است که در رحم دارد، ین می‌خواهد از او تشکر کند: «ممنون که آمدید، ماندید و دوستم داشتید.»



منبع: https://giadinh.suckhoedoisong.vn/chu-re-thanh-hoa-day-xe-dua-vo-vao-hon-truong-cuoi-cung-cung-don-duoc-co-ay-17225032808032345.htm

برچسب: داماد

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

تای هونگ، قهرمان کار، مستقیماً مدال دوستی را از ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، در کرملین دریافت کرد.
در مسیر فتح فو سا فین، در جنگل خزه‌های پریان گم شده‌ام
امروز صبح، شهر ساحلی کوی نون در مه «رویایی» است
زیبایی مسحورکننده سا پا در فصل «شکار ابرها»

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

امروز صبح، شهر ساحلی کوی نون در مه «رویایی» است

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول