خاطرات انقلابی کهنه سربازان انقلابی میهن قهرمان تان هوا .
«بهاری تاریخی»
«از کادری که برای انجمن جوانان انقلابی کار میکردم، به حزب کمونیست هندوچین جذب شدم. این مأموریت جدید سختیها و مشقتهای زیادی داشت، اما من همیشه برای کار کردن هیجان داشتم» - اعترافات ساده اما صادقانه، پر از شور و شوق و فداکاری رفیق نگوین دوآن چاپ در خاطرات «بهاری تاریخی»، ما را به گذشته میبرد تا دیدگاهی جامع و واقعبینانه از تأسیس هسته حزبی هام ها - اولین هسته کمونیستی استان تان هوا - به ما بدهد.
در آن زمان، رفیق نگوین دوان چاپ از سوی کمیته حزبی منطقهای شمال مأمور شد تا به زادگاهش، تان هوا، بازگردد تا یک سازمان حزبی مردمی ایجاد کند. رفیق نگوین دوان چاپ هرگز لحظهای را فراموش نکرد که رفیق لو کونگ تان - نماینده کمیته حزبی منطقهای شمال - به ملاقاتش آمد و قبل از پذیرش وظیفه بازگشت به تان هوا برای کار، یک "کتابچه راهنمای" ویژه انقلاب را به همراه سخنان محبتآمیزش به او داد: "این "کتابچه راهنما" را به شما میدهم. این چیز بسیار گرانبهایی است که باید با دقت و کاملاً مخفی نگه داشته شود. اگر وضعیت غیرمنتظرهای رخ دهد، باید هر راهی برای نابودی آن پیدا کنید، و نگذارید به دست دشمن بیفتد."
پس از سفر طولانی بازگشت به تان، به محض اینکه به خانه رسید، هیجان و شور و شوق ناشی از اعتماد سازمان و محول شدن یک وظیفه مهم، آقای چاپ را بر آن داشت تا فوراً دفترچه راهنما را باز کند و مطالب آن را بخواند. اما تیزبینی و آرامش یک انقلابی بود که او را وادار میکرد همه چیز را با دقت بررسی کند: «وقتی به خانه رسیدم، مشتاق بودم که فوراً به مأموریت بروم، اما میترسیدم که خانواده و همسایگانم به من مشکوک شوند، بنابراین چند روزی در خانه ماندم و مطالب نامه مخفی را مطالعه کردم. من قلع-تویا-دیود رقیق شده را برداشتم و آن را روی صفحه اول یک کاغذ سفید مالیدم، خطوط نوشته به وضوح مشخص بود. تمام پایگاههای انجمن جوانان انقلابی در دونگ سون به طور کامل در صفحه اول، همراه با نامهای مستعار اعضا و آدرسهای آنها فهرست شده بودند. بسیاری از افراد با مشاغل و سمتهایشان مانند روسای روستاها، روسای روستاها و غیره فهرست شده بودند. من هر نام را به خاطر سپردم و نامه مخفی را با دقت پنهان کردم تا وقتی به مأموریت میروم، در صورت بروز حادثه غیرمنتظره مجبور نباشم آن را با خود حمل کنم.»
در چارچوب عملیات مخفی، جایی که دشمن و دوست با هم قاطی میشدند، سربازان کمونیست با ایدئولوژی یکسان، پیش از رسیدن به تفاهم و اعتماد کافی به یکدیگر برای دادن اطلاعات محرمانه، باید «نبرد عقل و خرد» را پشت سر میگذاشتند. اما پس از درک یکدیگر و اعتماد به یکدیگر در کلمه مقدس «رفیق»، زندگی انقلابی خاطرات گرمتری داشت: «آن شب، یک شب تابستانی، آسمان پر از ماه و ستاره بود. آخر شب بود، ما هنوز با هم صحبت میکردیم. اگرچه اولین بار بود که همدیگر را ملاقات میکردیم، اما وقتی همدیگر را رفیق صدا میزدیم، از قبل به هم نزدیک بودیم.»
بر اساس خاطرات، برشهایی از آن دوران و وضعیت انقلابی در تان هوآ در آن زمان به وضوح به تصویر کشیده شده است. افکار، احساسات و اشتیاق و انتظار برای داشتن یک هسته کمونیستی در خاطراتی که سرشار از عشق است، ثبت شده است: «مانند جریان برق، این خبر خیلی سریع از یک رفیق به رفیق دیگر منتقل میشد، فضایی هیجانزده، فوری اما بسیار محتاط و محتاطانه که برای کنفرانسی جهت تأسیس هسته در هام ها آماده میشد.»
برای آماده شدن برای کنفرانس تأسیس سلول حزبی هام ها: «در اطراف خانه رفیق کیو، میانبرهایی به مزارع باز شده بود تا در صورت شناسایی، بتوانند به سرعت پراکنده شوند. علامت پراکندگی، صدای پشههای مضراب با بادبزن برگ نخل بود. اگر دو صدای مضراب میشنیدند، فوراً چراغها را خاموش میکردند و همه بیصدا از طریق خروجی از پیش تعیینشده خود، کنفرانس را ترک میکردند. اگر صدای جیرجیر دری را از بیرون دروازه میشنیدند، به این معنی بود که کسی که میشناسند در حال ورود است. فقط چراغها را خاموش کنید و بیحرکت بنشینید و بگذارید صاحب خانه پاسخ دهد.»
«بزرگ شدن با کارکنان عمومی»
«بزرگ شدن با ستاد کل» خاطرات رفقا لو اوآن کیو، نگوین دوآن چاپ و چند رفیق دیگر است که در خاطرات انقلابی «بهاری تاریخی» ثبت شدهاند. این خاطرات تمام چیزهای بسیار رایج و بسیار خاص نسلی را گردآوری میکنند که جرات پذیرش چالشها، جسارت فداکاری و آمادگی برای ادغام «منیت» در «ما»ی بزرگتر را برای هدف مشترک مبارزه برای آزادی ملی دارد.
آنچه در خاطرات باقی مانده، محبت نزدیک بین توده مردم و سربازان کمونیست است: «منطقه عملیاتی آشنای ما در آن زمان از دونگ سون، تیو هوا شروع میشد و سپس تا تو شوان امتداد مییافت... ما نام هر روستا، نام هر دهکده، هر چهارراه، هر رودخانه، هر مزرعه را به خاطر داریم، اما بیش از همه، پایگاههای تودهای انقلابی را به یاد داریم که صرف نظر از خطر، از هر راهی برای پناه دادن و محافظت از ما استفاده میکردند تا بتوانیم روز و شب عملیات کنیم.»
در این روستای دلانگیز بود که کشاورزان، همراه با سربازان کمونیست، شاهد هر گام از رشد انقلاب بودند: «در طول دوره فعالیتهای پرشور انجمن جوانان انقلابی، و همچنین دورهای که این سازمان توسط دشمن مورد ارعاب قرار گرفته بود، تودههای انقلابی همیشه در کنار ما بودند و شیرینیها و تلخیها را با هم تقسیم میکردند. به همین دلیل است که اگرچه دشمن از هر راهی برای نابودی ریشههای انقلاب تلاش کرد، اما هنوز نتوانست توطئه خود را عملی کند.»
وقایع کنفرانس تأسیس کمیته حزبی استان تان هوآ در ۲۹ ژوئیه ۱۹۳۰ در خاطرات و یادها بازسازی شد: در خانه رفیق لو وان سی، در روستای ین ترونگ (کمون تو لاپ)، هنگامی که ماه نو تازه غروب کرده بود، کنفرانس تأسیس کمیته حزبی استان برگزار شد: «فضا آرام بود... نمایندگان روی یک تخت و یک تختخواب بامبو که نزدیک به هم قرار گرفته بودند، نشستند. در وسط، یک سری ظرف آب و یک چراغ نفتی به اندازه کافی روشن بود. تمام سالن در سکوت منتظر ماند.» رفیق چاپ، به نمایندگی از مافوقهای خود، سخنرانی افتتاحیه کنفرانس را ایراد کرد و بر دلیل، مقیاس و اهمیت تأسیس کمیته حزبی استان تان هوآ تأکید کرد: «این رویدادی است که برای جنبش انقلابی استان ما اهمیت زیادی دارد. همه رفقا، لطفاً امروز کاری را که در مورد آن بحث خواهیم کرد به خاطر بسپارید تا از این پس هر رفیقی بتواند فعالیتهای محوله خود را بیشتر ارتقا دهد تا به جنبش استان کمک کند تا عمیقتر و گستردهتر در بین تودهها توسعه یابد و مبارزه حزب را به سطح جدیدی برساند.»
در بحبوحه کمبود انواع شرایط، خطر مداوم، عمل انقلابی در منطقه و کل کشور نوسانات زیادی داشت، اما به لطف آمادگی دقیق و موشکافانه، همراه با روحیه همبستگی و اجماع بالای نمایندگان، کنفرانس تأسیس کمیته حزبی استانی تان هوآ موفقیت بزرگی بود: «تمام کنفرانس تقریباً نفس خود را حبس کرد تا از هر نظر کادرهای ارشد پیروی کند. با نگاه به چهره همه، چهرهای درخشان و سرشار از افتخار برای آرمان انقلابی باشکوه حزب دیدیم.»
پس از کنفرانس ین ترونگ، جنبش انقلابی در استان به طور فزایندهای توسعه و تقویت یافت. همراه با رشد سازمان، فعالیتهای مبارزاتی تحت رهبری کمیته حزبی استان نیز قویتر و قویتر شد، مانند کورهای سوزان که در صورت مساعد شدن شرایط، منفجر میشد و دشمن طبقاتی را میسوزاند. «بذرهای انقلابی، در میان طوفانها، که توسط تودهها پرورش یافته بودند، همچنان جوانه میزدند و شکوفا میشدند و قویتر و قویتر میشدند... از اعضای انجمن جوانان انقلابی، ما به حزب کمونیست پذیرفته شدیم. ما همچنین یک سلول حزبی به عنوان هسته جنبش مبارزه انقلابی تودهها داشتیم. از تودهها و از جنبش مبارزه انقلابی تودهها، روز به روز رشد کردیم. سازمان حزبی نیز از طریق آن به توسعه خود ادامه داد.» اعتماد و اعترافات انقلابیون پیشکسوت در آن زمان هنوز هم امروز مرتبط است، درسی ارزشمند برای توسعه کمیته حزبی استان تان هوا در تمام دورهها.
خاطرات رفقای کهنهکار - «دانههای سرخ» انقلاب تان هوآ مانند نگوین دوان چاپ، لو اوآن کیو و... سفری انقلابی پر از مشکلات، سختیها اما در عین حال باشکوه را بیشتر به تصویر میکشد. از اینجا، تان هوآ یک حزب طبقه کارگر داشت تا جنبش انقلابی میهن را گرد هم آورد، رهبری کند و با جریان انقلابی ملت هماهنگ سازد.
با ورق زدن خاطرات سربازان وفادار انقلابی، افرادی که با مشارکتهای عظیم در دوره بسیج و تأسیس کمیته حزبی استان تان هوآ، تأثیر عمیقی از خود به جا گذاشتند، نسلی وفادار و قهرمان را که «با حزب زندگی کردند، بدون ترک حزب مردند» بیشتر درک و قدردانی میکنیم، ارزش استقلال و آزادی را بیشتر درک میکنیم و مسئولیتهای آنها را در مسیر ساختن و توسعه کشور با وضوح بیشتری میبینیم.
مقاله و عکسها: تائو لین
منبع: https://baothanhhoa.vn/doi-cach-mang-tu-khi-toi-da-hieu-255357.htm
نظر (0)