ما نزدیک هم زندگی میکنیم و سخت کار میکنیم تا از والدین شوهرم در دوران پیریشان مراقبت کنیم، با این حال متهم به گرفتن تمام پول و طلای آنها هستیم.
پدر همسرم مرد تحصیلکرده و تاجر خوبی است، به همین دلیل ۵ فرزندش همگی وضع مالی خوبی دارند. خواهر و برادرهای شوهرم دور از خانه کار میکنند، همه خانه و ماشینهای لوکس خودشان را دارند، اما به دلیل مشغله کاریشان، فقط هر چند ماه یک بار برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگشان برمیگردند.
من و همسرم بدترین وضعیت اقتصادی را بین 5 نفر داریم، اما درآمد ما هنوز 50 میلیون در ماه است، ما مجبور نیستیم به والدینمان وابسته باشیم.
خانواده من چند خانه دورتر از خانه پدربزرگ و مادربزرگم زندگی میکنند، بنابراین ما هر روز به نوبت به آنها سر میزنیم.
مادرشوهرم حقوق بازنشستگی ندارد، اما پدرشوهرم ماهی ۷۰ میلیون میگیرد.
آنها کاملاً مقتصدانه زندگی میکنند و عمدتاً میوه و سبزیجات، کنجد، لوبیا، تخممرغ و چند وعده گوشت آبپز در هفته میخورند.
تمام اثاثیه خانه قدیمی است، پلوپز نزدیک به 20 سال است که استفاده میشود و او نمیخواهد آن را عوض کند. یخچال قبلی هنوز خوب کار میکند، بنابراین نمیخواهد آن را دور بیندازد. ماشین لباسشویی هم هست، اما او ترجیح میدهد لباسها را با دست بشوید.
هر بار بچه ها به پدربزرگ و مادربزرگ نصیحت می کردند که آدم پول زیاد داشته باشد باید بداند چطور از آن لذت ببرد، وگرنه پس انداز زیاد باعث می شود بیمار شوند و قدرت مبارزه با بیماری را نداشته باشند.با وجود حرف بچه ها، پدر و مادر شوهر همچنان از فلسفه زندگی تا حد امکان مقتصدانه پیروی می کردند.
مادر شوهرم ۴ سال پیش فوت کرد و پدر شوهرم هم سال گذشته فوت کرد. بعد از فوت او، بحث شدیدی در خانواده پیش آمد. پدرم هم ناگهان و بدون هیچ وصیتنامه یا حرف آخری فوت کرد. حساب او فقط کمی بیش از ۱۰۰ میلیون دانگ حقوق داشت و هیچ پول یا طلایی در خانه نبود.
عکس تصویرسازی
برادران و خواهرانم گمان میکردند که من و شوهرم تمام طلاها و پولهایی را که او به دست میآورد، اختلاس کردهایم. برای اینکه ثابت کنیم حتی یک ریال از پولهای پدرشوهرم را هم لمس نکردهایم، باید قسم میخوردیم. بعد از فوت پدرم، خواهر و برادرهای خانواده به هم سوءظن داشتند. اگرچه هیچکس چیزی نمیگفت، اما کمکم احساسات ما از هم دور شد.
وقتی پدر و مادرم زنده بودند، بارها مردم میخواستند خانه قدیمیشان را خراب کنند و خانه جدیدی بسازند، اما موفق نمیشدند. چون پدر همسرم فکر میکرد خانه هنوز خوب و زیباست، نمیخواست خانه جدیدی بسازد. حالا که او فوت کرده، همه میخواهند خانه قدیمی را خراب کنند و یک خانه اشتراکی بزرگ، زیبا و جادار بسازند، خانهای که هم جایی برای عبادت اجداد باشد و هم جایی برای خوابیدن خواهر و برادرها.
هفتهی پیش، هنگام کندن پی خانهی قدیمیمان، کوزهای پر از طلا پیدا کردیم که پدر و مادرم زیر خاک دفن کرده بودند. با دیدن کوزهی طلا، من و همسرم نفس راحتی کشیدیم. بالاخره پدر و مادرم دیگر به ما مشکوک نشدند.
برادر بزرگتر تصمیم گرفت که دیگر لازم نیست کسی برای ساخت خانه پول بدهد، بلکه از طلای والدینش برای پرداخت هزینه آن استفاده خواهد کرد. پس از اتمام خانه، هر طلایی که باقی بماند به طور مساوی بین پنج خواهر و برادر تقسیم خواهد شد.
خوشبختانه شما تصمیم گرفتید خانه را از نو بسازید و طلاها را پیدا کردید، وگرنه ما تا آخر عمرمان نمیتوانستیم این بیعدالتی را جبران کنیم.
منبع: https://giadinh.suckhoedoisong.vn/luong-huu-cua-bo-chong-70-trieu-thang-ngay-ong-mat-khong-de-lai-tai-san-nao-den-khi-mong-nha-duoc-dao-len-vo-chong-toi-moi-duoc-minh-oan-172250326122656781.htm
نظر (0)