Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

خاطرات بی‌پایان

Việt NamViệt Nam26/05/2024

خوانش مجموعه شعر «خاطره» اثر نگوین ون دونگ

از سال ۱۹۹۲ تا ۲۰۲۴، شاعر نگوین ون دونگ ۱۴ اثر ادبی از جمله ۲ شعر حماسی، ۱۱ مجموعه شعر و ۱ مجموعه مقاله انتقادی منتشر کرد. بنابراین در کمتر از ۲ سال، او کتابی نسبتاً پر از صدها صفحه منتشر کرد. تازه این‌ها شعرهایی است که با دیگر نویسندگان به طور مشترک منتشر شده، شعرهایی که در روزنامه ون نگ، روزنامه تین فونگ، مجله تو، مجله کوا ویت، مجله سونگ هونگ، مجله نات له و روزنامه کوانگ تری، روزنامه ها تین ، روزنامه بین دین... منتشر شده که خلاقیت تحسین‌برانگیز او را نشان می‌دهد. او به عنوان رئیس انجمن ادبیات و هنر استان کوانگ تری، کارهای پرمشغله زیادی دارد، اما چه کسی می‌داند چه زمانی برای «الهه شعر» خود وقت خواهد داشت؟

خاطرات بی‌پایان

شاعر نگوین ون دونگ کتاب‌هایی را به نویسنده این مقاله اهدا می‌کند - عکس: TN

سیزدهمین مجموعه شعر نگوین ون دونگ، با عنوان "من نهو"، که توسط انتشارات توآن هوا در ژوئن 2023 منتشر شد، 254 صفحه ضخامت دارد و شامل 120 شعر است. اشعار به موضوعات بسیاری می‌پردازند: درباره عشق، درباره دریا، درباره رودخانه‌ها، درباره چهار فصل، درباره باران، درباره باد، درباره ماه، درباره بازار روستایی، درباره میهن، درباره احساسات عینی و انتزاعی؛ مرئی و نامرئی. اشعار او حاوی غمی عمیق، آمیخته با اضطرابی بی‌پایان، پر از افکار عمیق است، اما در نهایت، درباره نوستالژی و عشق به مکان‌هایی است که شاعر در آنها زندگی کرده، می‌کند و پا گذاشته است.

کوله‌بار هر فرد به طور کلی و شاعر نگوین ون دونگ به طور خاص، پر از سال‌هاست. از کودکی که در آغوش پرمهر والدینمان زندگی می‌کردیم تا بزرگسالی، با افراد بی‌شماری ملاقات کرده‌ایم، پاهایمان از مناطق مختلف بی‌شماری عبور کرده‌اند تا وقتی پیر می‌شویم، قلب‌هایمان پر از نوستالژی، احساساتمان سرشار از خاطراتی باشد که هنوز تازه هستند، می‌توانیم آن مکان‌ها را سرزمین خاطرات بنامیم.

در کمون وین گیانگ، بسیار نزدیک به ساحل کوا تونگ، متولد و بزرگ شده است. هر بار که شاعر نگوین ون دونگ فرصتی برای بازدید از زادگاهش پیدا می‌کرد، می‌توانست آزادانه زیر غروب بنفش خورشید شیرجه بزند و از قطرات ماندگار نور خورشید که در پایان روز می‌افتادند، پشیمان شود، عشق زیادی به زادگاهش احساس می‌کرد. در شهر دونگ ها، شاعر هق هق کنان پیامی فرستاد: "آیا کسی به کوا تونگ برمی‌گردد؟/ لطفاً عشق و اشتیاق خود را برگردانید/ وقتی از هم جدا شویم، قلب من هنوز مدیون/آسمان آبی و دریای آبی با امواج قدرتمند است" (بعد از ظهر بنفش کوا تونگ). کوی نون شهری در استان بین دین است. یک بار، "باد خوبی" شاعر را به ساحل کوی نون آورد، او غرق در شن‌های سفید وسیع شد و در مقابل دریای عظیم احساس کوچکی کرد. هنگام جدایی، شاعر با عشقی بیمارگونه «ماه تنها» را می‌پیچد و آن را در ته چمدانش پنهان می‌کند و قلبش را به تپش می‌اندازد: «ای کوی نون، فردا می‌روم/ آرزوی چیزی غیرممکن را دارم/... تو و کوی نون گرم و مهربان هستید/ می‌روید و می‌آییید، چه کسی می‌داند دوباره کی همدیگر را خواهیم دید» (تو و کوی نون). شاعر روح رمانتیکی دارد، این را مطمئنم. در سفری، نویسنده از پایتخت هزار ساله هانوی دیدن کرد. او غرق در یافتن سال‌های رویایی دانشجویی بود که در سالن سخنرانی از دست داده بود، هوای اواخر پاییز هنوز سرد بود، خیابان‌های قدیمی و خزه گرفته گذشته اکنون لباس‌های نو داشتند. اگرچه او «دیگر جوان نبود»، اما همچنان از زیبایی برازنده دختر هانوی که در کنار دریاچه هوان کیم قدم می‌زد، مبهوت بود، شاعر فریاد زد: «تو آنقدر زیبایی، من نمی‌توانم راه بروم/ چیزی هست که قلبم را به تپش می‌اندازد!» و وقتی بر شوک غلبه کرد، آن زیبایی مسحورکننده او را بیش از آنچه برنامه‌ریزی کرده بود در پایتخت نگه داشت: «تو آنقدر زیبایی که در رفتن مردد بودم/ هانوی تمایلی به بدرقه‌ام نداشت» (نگاهی به پاییز در هانوی). در همین حال، در وست لیک، شاعر مجذوب زیبایی بازیگوش و شاد دختر جوان بیست و چند ساله شد: «دم اسبی‌اش تاب می‌خورد/ کفش‌های پاشنه بلند قرمزش با ظرافت می‌رقصیدند». درست مثل همین، شاعر: «بگذار قلبم ساعت‌ها بدون توقف آواز بخواند». در یک لحظه بی‌خیالی، شاعر هق‌هق کرد : «وست لیک، لحظه‌ای از دلتنگی/ خداحافظی با آن روز، پر از احساسات ماندگار» (احساسات وست لیک).

خاطرات بی‌پایان

با عشق و اشتیاق برای دور و نزدیک، سرزمین‌هایی که او بازدید کرده، همگی ردپای خود را در شعر به جا گذاشته‌اند. شهر هوشی مین ، متمدن، مدرن و مهربان، مدت‌هاست که برای مبارزه با بیماری همه‌گیر کووید-۱۹ تلاش می‌کند و تمام کشور، از جمله کوانگ تری، به آن چشم دوخته است.

همه مشتاقانه دعا می‌کنند که «مروارید خاور دور» به زودی به حالت عادی برگردد و شاعر نیز از این قاعده مستثنی نیست: «من و سایگون خیلی دوریم/چرا اغلب خواب سایگون را می‌بینم/شب‌ها، دیر می‌خوابم و زیر لب غرغر می‌کنم/با اشک در بالشم سایگون را صدا می‌زنم/دلم برایت تنگ شده، در فصل کووید دست و پنجه نرم می‌کنم/فقط من می‌دانم چقدر سخت است/چرا اغلب خواب سایگون را می‌بینم» (چرا اغلب خواب سایگون را می‌بینم). هوئه زمانی پایتخت سلسله‌های تای سون و نگوین بود، زیبایی رمانتیک و تأمل‌برانگیزی داشت و هویتی بسیار شبیه به هوئه ایجاد می‌کرد.

باران‌های سیل‌آسا و آهنگ‌های محلی خانه‌های دوم و سوم نیز از «ویژه‌های» فراموش‌نشدنی برای گردشگران و کسانی هستند که در هوئه دور از خانه هستند. مکان‌های دیدنی مشهور: ارگ هوئه، بتکده تین مو، مقبره تو دوک، بازار دونگ با، پل ترونگ تین، دروازه نگو مون... توسط یونسکو به عنوان میراث فرهنگی جهانی شناخته شده‌اند.

شاعر در یک بعدازظهر بارانی که کوه نگو بین را پوشانده بود، وارد هوئه شد، هزاران درخت کاج ساکت و متفکر بودند، پل ترونگ تین هنوز پر از رفت و آمد مردم بود، سرزمین شعر در باد زمزمه می‌کرد: «ای هوئه، چه آرزوهای زیادی/ شهر ممنوعه هر ساعت منتظر بوده است/ من اتفاقی از کنار بن نگو ​​گذشتم/ انگار کسی شعری لطیف می‌خواند» (با هوئه).

صدای شاعرانه‌ی نگوین ون دونگ نه نمایشی است، نه از نظر فلسفی عمیق، نه برای خواننده گیج‌کننده. شعر او لطیف و ساده است، مانند دانه‌های برنج و سیب‌زمینی‌های سرزمین مادری‌اش. بسیاری از شاعران درباره سرزمین‌های پهناور و دوردست جهان می‌نویسند، تا ثابت کنند که شهروندان جهانی هستند.

شاعر نگوین ون دونگ بیشتر از ایده‌های شاعرانه در استان کوانگ تری بهره می‌برد، اما با خواندن آنها، احساس نزدیکی و گرمی عجیبی می‌کرد. هر بار که به زادگاهش، رودخانه بن های، که از یک طرف منطقه جیو لین و از طرف دیگر منطقه وین لین بود، بازمی‌گشت، با یادآوری دوران جدایی بین شمال و جنوب، درد شدیدی را احساس می‌کرد. در آنجا عشقی ناتمام را پشت سر گذاشت: «چشمانت سیاه، لبانت گلگون/ مرا بیش از یک بار گیج کرده‌ای/ تمام شب را با عطر مزارع و باد بیدار مانده‌ای/ قلبم از یک احساس خصوصی آشفته است/ آیا کسی می‌داند که ماه روی دریا هلال است/ آیا ماه رو به زوال است یا عشق من رو به زوال؟ (بازگشت به رودخانه بن های).»

شاعر در اواخر بعد از ظهر روی پل چائو تی بر فراز رودخانه سا لونگ، در منطقه وین لین، ایستاده بود. باد خنکی از رودخانه می‌وزید. سنبل آبی به آرامی روی امواج شناور بود. دود از آشپزخانه‌های روستاهای کنار رودخانه به آرامی در پشت بوته‌های بامبو پخش می‌شد. احوالپرسی‌های محبت‌آمیز آشنایان روی پل در جریان بود.

در آن فضای آرام، شنیدن صدای مادری که فرزندش را با لالایی می‌خواباند، او را غمگین کرد: «ماه فصل‌هاست که کم‌نور و سپس کامل می‌شود/ آیا هنوز دلتنگ کسی هستی که در دوردست‌هاست/ من مثل کودکی گمشده‌ام/ این آهنگ باعث می‌شود برای عشق احساس تاسف کنم/ آسمانی آفتابی و بادخیز در وین لین/ عبور از پل چائو تی، منتظر کسی تنها؟ (عبور از پل چائو تی)

رودخانه هیو از میان منطقه کام لو و شهر دونگ ها عبور می‌کند و سپس به دریای کوا ویت می‌ریزد، که توسط بسیاری از شاعران، از جمله شاعر نگوین ون دونگ، ستایش شده است. با تصاویر شاعرانه، رودخانه گل‌هایی از نور خورشید را می‌بافد، بعدازظهر به اندازه یک رویا واقعی و بسیار جذاب است، باد نت موسیقی می‌وزد که شاعر را رویایی‌تر می‌کند: «چون نام تو در بعدازظهر طلایی روشن است/ خیابان قدیمی است اما تو همیشه تازه‌ای/ آسمان هیو جیانگ پر از ابرهای آشفته است/ به خاطر هیو جیانگ، من با بعدازظهر می‌مانم» (بعدازظهر هیو جیانگ). «وقتی اینجا هستیم، زمین جایی است که در آن زندگی می‌کنیم/ وقتی می‌رویم، زمین ناگهان روح می‌شود» (چه لان وین)، این بیت پر از فلسفه زندگی است.

وقتی برای زندگی به سرزمین جدیدی می‌رویم، سرزمین قدیمی را که بخشی از روح، گوشت و خون ما شده است، با خاطرات شاد و غم‌انگیز بی‌شماری به یاد می‌آوریم. اما نگوین ون دونگ، شاعری که در شهر دونگ ها زندگی می‌کرد، دلتنگ شهر دونگ ها بود زیرا دونگ ها را بسیار دوست داشت. او عاشق ماه سرد، خورشید و باد، اشتباهات دردناک و حماقت‌های بی‌خیال دوران پوچی بود.

او دونگ ها را به شعری با قافیه‌های زوج و بلند، به آهنگی با کلمات شاد و غمگین تشبیه کرد و قلبش «پر ​​از احساسات متناقض» برای شهر جوان جنوب پل تاریخی هیِن لونگ بود: «من عاشقم/نمی‌توانم جدا باشم/می‌خواهم امشب برای یک ثانیه هم که شده/با دونگ ها زندگی واقعی داشته باشم» (برداشت‌هایی از دونگ ها).

شعرهای جذاب‌تری هم وجود دارد: شهر و من، شب کنار دریا، اواخر سال، غریبه، وقتی شاعر عاشق می‌شود، منتظر قطار، چرا ازدواج نمی‌کنی، بازار روستایی، هنوز به تو بدهکارم، خیابان خلوت است، شعرهای عاشقانه‌ی ارسال نشده... انگیزه‌ی شاعر نگوین ون دونگ برای سرودن شعر این بود که «شخصیت عشق» او را به نوشتن این شعر ترغیب کرد: «از سراشیبی زندگی گذشتم/ تو را پرشورتر از جوانی دوست دارم» (پر از احساسات).

خواندن مجموعه شعر: «خاطره» باعث می‌شود زندگی را بیشتر دوست داشته باشیم، وطنمان را دوست داشته باشیم، خاطرات شاد و غم‌انگیز را دوست داشته باشیم، چهره‌های آشنا را دوست داشته باشیم، مناطقی را که به آنها رفته‌ایم دوست داشته باشیم، هرچند همه آنها فقط در خاطرات ما هستند.

نگوین شوان سانگ


منبع

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

مزارع پلکانی فوق‌العاده زیبا در دره لوک هون
گل‌های «غنی» که هر کدام ۱ میلیون دونگ قیمت دارند، هنوز در ۲۰ اکتبر محبوب هستند.
فیلم‌های ویتنامی و سفر به اسکار
جوانان در زیباترین فصل برنج سال برای بازدید به شمال غربی می‌روند

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

جوانان در زیباترین فصل برنج سال برای بازدید به شمال غربی می‌روند

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول