از طریق یک دلال ازدواج با یک شوهر کرهای آشنا شدم
خانم مای به شهر هوشی مین آمد تا به عنوان حسابدار کار کند و به صورت پاره وقت در دانشگاه اقتصاد هوشی مین تحصیل کند. پس از چند رابطه ناموفق، خانم مای دیگر نمیخواست کسی را دوست داشته باشد، بلکه روی کار و تحصیل تمرکز داشت. در ژانویه ۲۰۲۳، خانم مای برای بدرقه شوهر یکی از دوستانش به کره رفت. این دوست، خانم مای را به یک مهندس فناوری که در بوسان (کره) کار میکرد، آقای یئون هونگ، معرفی کرد.

خانوادهی من قبل از اینکه یئون هونگ تصادف کند، در کره با خوشحالی زندگی میکردند.
اولین باری که آنها همدیگر را ملاقات کردند، مای تحت تأثیر شانههای پهن او که میتوانست از او محافظت کند و همچنین طرز صحبت آرام و بالغانهاش قرار گرفت. یئون هونگ ۱۴ سال از مای بزرگتر است اما بسیار جوان و هماهنگ به نظر میرسد. مای گفت: «با وجود فاصله سنی، او همیشه سعی میکند مدهای جدید را بهروز کند تا با من کنار بیاید و مرا خوشحالتر کند.»
ظرف چند ماه، مای و یئون هونگ تصمیم گرفتند ازدواج کنند و سپس به کره نقل مکان کنند. عروس بودن مای در یک سرزمین خارجی، او را نگران کرده بود و از خود میپرسید که آیا با او به خوبی رفتار خواهد شد یا خیر. با این حال، برخلاف ترس مای، یئون هونگ همسرش را بسیار دوست داشت.
در طول دوران اقامتش در کره، مای با همسر فهمیدهاش زندگی شادی داشت. شوهر همیشه به حرفهایش گوش میداد و از او به خوبی مراقبت میکرد. یک سال بعد، جونگ مین هو، پسر یئون هونگ و مای، به دنیا آمد.

این حادثه باعث شد که من قویتر شوم تا از خانوادهاش مراقبت کنم.
«او شرایطی را برای من فراهم کرد تا با تمام وجود از بچهها مراقبت کنم، در حالی که شوهرم امور مالی را اداره میکرد. هر روز قبل از کار، او تماس میگرفت تا بپرسد که آیا چیزی خوردهام یا نه، چه کار میکنم و وقتی از کار مرخص میشدم، فوراً به خانه من میآمد. آخر هفتهها، او همه را برای غذا خوردن بیرون میبرد تا من مجبور نباشم آشپزی کنم.» این را مای به اشتراک گذاشت.
در پایان سپتامبر ۲۰۲۳، پس از شرکت در یک مهمانی با همکارانش، یئون هونگ با مترو به خانه بازگشت. یئون هونگ در ایستگاه قطار لیز خورد و افتاد و دچار آسیب مغزی شد و همان شب به درمان اورژانسی نیاز پیدا کرد. مای گفت: «قبل از حادثه، او به شوخی با همسرش تماس گرفت. وقتی خبر بد را شنیدم، شوکه شدم.»
فضایل والای زنان ویتنامی
خانم مای گفت که بعد از عمل جراحی اورژانسی، پزشک به خانواده اطلاع داد که برای مراسم خاکسپاری آماده شوند زیرا احتمال بهبودی تقریباً صفر بود. تمام خانواده داغدار شدند، اما فقط خانم مای آن را نپذیرفت. خانم مای گفت: «فقط وقتی دیدم زندگی شوهرم جلوی چشمانم تمام میشود، تسلیم شدم.»
آن شب، مای تا ساعت ۱۰ صبح روز بعد، بدون خوردن و آشامیدن، بیدار ماند. خانواده قصد داشتند مراسم خاکسپاری یئون هونگ را ترتیب دهند، اما مای همه را متقاعد کرد که صبر کنند. چند روز بعد، یئون هونگ علائم بهبودی نشان داد، چشمانش را باز کرد، چند انگشتش را کمی حرکت داد، مای به گریه افتاد.

خانم من با تمام وجود از شوهرش مراقبت میکند.
«من هر روز در بیمارستان گریه میکردم، اما بدترین حس زمانی بود که به خانه خالی و سرد برمیگشتم. چون در مدتی که در کره زندگی میکردم، او تنها حامی من بود. به خودم تلقین میکردم که اگر او نتواند بایستد، مین هو به چه کسی تکیه کند؟» مای گفت.
خانم مای تقریباً در روند مراقبت از شوهرش تنهاست. چون مادرشوهرش پیر است، مین هو درس میخواند، برادر شوهرش همه شغل خودشان را دارند... غذا خوردن با عجله انجام میشود، خانم مای اغلب مجبور است از بیرون غذا سفارش دهد. خانم مای گفت، روزی بود که تازه چوب غذاخوریاش را برداشته بود و مجبور شد بلند شود تا برای شوهرش خلط سینه بمکد. خانم مای همه کارها را انجام میداد، از کمک به شوهرش برای رفتن به فیزیوتراپی گرفته تا امضای مدارک...
مادرم همیشه دستها و پاهای شوهرش را ماساژ میداد و از فرصت استفاده میکرد تا از اتفاقات خانه برایش بگوید. همین که پلک زدن شوهرش را میدید که نشان میداد حرفهایش را میفهمد، مادرم را بینهایت خوشحال میکرد.
پس از تلاشهای خستگیناپذیر، سلامتی یئون هونگ به تدریج بهبود یافت. پزشک علائم دلگرمکنندهای را تشخیص داد، زیرا دستانش قادر به حرکت بودند، چشمانش انعطافپذیرتر شده و هوشیاریاش بهبود یافته بود.
مین هوی کوچک (۱۰ ساله) هنوز کوچک است اما بسیار فهمیده است. مین هو بعد از مدرسه، ابتکار عمل را به دست میگیرد و درس میخواند و غذا میخورد تا به مادرش کمک کند. مین هو همچنین توسط مای راهنمایی میشود تا صورت پدرش را بشوید و دستهایش را ماساژ دهد.
آقای نگوین هوانگ دونگ (۵۹ ساله)، ساکن منطقه لای وونگ، استان دونگ تاپ ، پدر می، گفت: «خانوادهام وقتی دیدند دامادم تصادف کرده، دلشکسته شدند. من برای پسرم خیلی متاسفم زیرا اکنون او باید سخت کار کند تا از شوهرش مراقبت کند و فرزندانش را بزرگ کند. با این حال، زن و شوهر چیزی بیش از عشق دارند، وظیفه نیز وجود دارد. شوهر من، همسرم و برادر کوچکترم همیشه از دخترمان در مراقبت از شوهر به شدت بیمارش با تمام وجود حمایت میکنند.»
Thanhnien.v
منبع: https://thanhnien.vn/nang-dau-viet-cham-soc-chong-han-quoc-bi-tai-nan-song-thuc-vat-gay-xuc-dong-185241121152437283.htm






نظر (0)