تصویرسازی: ون نگوین
برمیگردم تا آسمان شاعرانهی قدیمی را ببینم
نذرها و آرزوها وجود دارد
پیراهن نازکی که در سیل پوشیده نشده است
رویاها دارن پیر میشن، میدونی...
عزیزم اگه از اون محل عبور کنی
آیا رودخانه هنوز در چشمها آبی است؟
روزگاری پردهها پشت قاب پنجره
نشان قدیمی کج شده، سنگین از غم
بالهای پرندهی لاغر تا ابد پرواز میکنند
آره، پر از دست انداز روی ابرها
خیالپردازی کنار آب
ناگهان سایه یک مرد مست را دیدم...
ابرها در افق سپیده دم بهاری
توی دونگ با خجالت لبهایش را کج کرد
امروز بعد از ظهر میری بیرون؟
کاش خیابانها خلوت بودند و بازارها شلوغ.
منبع: https://thanhnien.vn/neo-duong-may-tho-cua-phan-van-thinh-185250103132418122.htm
نظر (0)