یک بازیگر جوان آماتور تنها جایزه سینمای ویتنام را در هفتمین جشنواره فیلم HANIFF برای اولین نقش اصلی خود از نامی که هنوز در صنعت فیلم ناآشنا است، دریافت کرد: نگوک ژوان. بازیگری که نقش میِن را بازی میکرد وقتی اسمش را صدا زد چه احساسی داشت؟
باید بگویم که خیلی غافلگیر شدم چون این اولین فیلم من است و فهرست نامزدها شامل نامزدهای قوی زیادی است. از لحظهای که نقش را پذیرفتم تا زمانی که تمام صحنهها را تمام کردم، مخاطب را در مرکز توجه قرار دادم و هر چه داشتم را وقف نقش میِن کردم. بنابراین، بزرگترین انتظار من هنوز این است که به جای رویای جایزه گرفتن در یک جشنواره بینالمللی فیلم، روی مخاطب تأثیر بگذارم.
اولین قدم در مسیر فتح رویایم برداشته شده است، این انگیزه بزرگی برای من است. من دائماً برای پیشرفت خودم تلاش خواهم کرد، در مسیر انتخاب شده ثابت قدم خواهم ماند، قلبم را پر از احساسات، تخیلم را در پرواز به دوردستها و پاهایم را همیشه در تماس با زمین نگه خواهم داشت.
دختری که آن سال با هم دنبالش دویدیم.
عکس: تهیه شده توسط گروه فیلمبرداری
در کتاب معروف « داستان مرغ دریایی و گربهای که به او پرواز آموخت » نوشتهی نویسنده لوئیس سپولودا، «رمانی برای جوانان ۸ تا ۸۸ ساله»، جملهای وجود دارد: «فقط کسانی که جرات پرواز دارند میتوانند پرواز کنند»، بدون پرانتز آغازین: «هنوز باید پاهایشان را روی زمین نگه دارند» همانطور که شما گفتید. چرا آن پرانتز آغازین لازم است، آیا کار را برای خودتان دشوار میکند؟
من واقعاً از انجام کاری متفاوت از خودم بدم نمیآید، برعکس، از آن لذت میبرم و وقتی میبینم هر روز کمی تغییر میکنم، این فرصت را دارم که خودم را بهتر درک کنم. من خودم را مانند یک پیاز میبینم، با لایههای مختلف و باید هر لایه را پوست بکنم، و ابزار پوست کندن آن این است که با این شخص، آن شخص ملاقات کنم و تجربیات، پیچ و خمهایی در زندگی داشته باشم؛ یا وقتی با نقشی روبرو میشوم که به اندازه کافی شبیه من است تا با آن همدلی کنم و با من متفاوت است، به اندازه کافی که بخواهم آن را فتح کنم، مانند میِن.
اولین درسهای بازیگریتان را از چه کسی گرفتید؟ کدام آموزشها را بیشتر به خاطر دارید؟
معلمی که اولین مفاهیم بازیگری را به من آموخت، هنرمند مردمی هونگ وان (دانشجوی رشته ارتباطات حرفهای - دانشگاه RMIT ویتنام که در تئاتر درام هونگ وان - PV نیز بازیگری خوانده بود) بود. درسی که او به من داد در مورد اعتماد به نفس بود. قبل از آن، من دختری بسیار خجالتی بودم، نه تنها در مورد ظاهرم، بلکه به قدرت درونیام نیز اعتماد نداشتم. سخنان تشویقآمیز او به من انگیزه داد تا از لاک خود بیرون بیایم و خودم را بیشتر دوست داشته باشم، در نتیجه با آرامش و ملایمت بیشتری به دنیای اطرافم نگاه کنم.
هنگام بازی در نقش مین، آیا با تصویر مشابه در رمان/فیلم "مات بیچ " نوشته نگوین نات آنه: دختر هلندی از طریق بازی تروک آنه، احساس فشار کردید؟ این دو "الهه الهام" سرنوشت و ظاهر کاملاً مشابهی دارند، چگونه این تفاوت را در بازیگری ایجاد کردید؟
من در این مورد تحت فشار نیستم. از طریق قلم آقای آن، دو داستان، سیر تکامل و پیامهای متفاوتی دارند، دنیای پیرامون و دنیای درونی شخصیتها نیز متفاوت است. علاوه بر این، من معتقدم که با تجربه زندگی، همدلی و تخیل هر بازیگر، به رویکرد و بیان منحصر به فردی از شخصیت منجر میشود که تکرار آن با هر کس دیگری دشوار است.
من خیلی خوشحالم که نقش میِن را بازی میکنم - دختری با روح عمیق و احساسات شدید درونی، برخلاف ظاهر آرام و ساکتش در ظاهر.
بعد از اولین برداشت زیبا، بسیاری از بازیگران زن که به عنوان مرواریدهای سینمای ویتنام شناخته میشوند، مجذوب «تخصص» خودشان شدهاند، حتی ناپدید شدهاند، به خصوص وقتی که سینمای ویتنام در حال حاضر فیلمهای «مدرسهای جوانانه» زیادی ندارد. فکر میکنید توانایی فرار از این نقش را دارید؟
امیدوارم نقش بعدیام عمق روانشناختی بیشتری داشته باشد و طیف وسیعتری از احساسات را در بر بگیرد. من همیشه در مورد احساسات انسانی، زمانی که بین مرگ و زندگی قرار میگیرم یا با آسیبهای روانی/ذهنی دست و پنجه نرم میکنم، کنجکاو بودهام. امیدوارم در آینده بتوانم نقشهای سنگینی مانند این را بازی کنم.
سرگرمی من که خواندن کتاب است به من و مین کمک میکند تا به هم نزدیکتر شویم.
عکس: تهیه شده توسط گروه فیلمبرداری
تصادفاً، فیلمهای پرفروش اخیر ویتنام همگی فیلمهایی با انبوهی از مواد روزمره و خشن، سر و صدای زیاد و درام هستند. چه دریچهی روشنی برای ورود یک «الههی الهام» با زیبایی «ماورایی» به آن دنیا وجود دارد؟
من به دلیل تضاد بین ظاهر به ظاهر "ملایم" و شخصیت قوی درونیام، خودم را جالب میدانم. علاوه بر این، مواد زندگی من نیز بسیار متنوع است زیرا بزرگ شدهام و محیطهای مختلفی را مشاهده کردهام. کاری که باید انجام دهم این است که تجربیات زندگیام را غنیتر کنم و دامنه بیان احساساتم را گسترش دهم.
میدانم که این یک چالش است، اما من یک «کوهنورد» هستم، و در این سفر برای فتح هر چه بیشتر قلهها پشتکار خواهم داشت.
چه شباهتها و تفاوتهایی بین ژوان و میِن وجود دارد؟
مین دختری با جریان عاطفی بسیار قوی است و مفاهیمی در مورد عشق و زندگی دارد که فراتر از زمینه و زمان خودش است. برای اینکه مین این جهانبینی را داشته باشد، نویسنده نگوین نات آن به مین دسترسی به قفسه کتاب آقای جیائو دونگ را داد و همین عشق به مطالعه بود که من و مین را به هم نزدیکتر کرد. من معتقدم که دنیای درونی یک فرد نه تنها توسط خانواده یا چیزهایی که در زندگی روزمره مشاهده میکند، بلکه توسط آثار ادبی که میآموزد/میخوانند نیز ساخته میشود.
علاوه بر آن احساسات عمیق و درونی، «مین» همچنین با شجاعت دختری که همیشه باید بالغتر از سنش باشد، مانند گواوا که مجبور به رسیدن میشود، مرا جذب کرد (به من «پیرمرد» هم میگفتند به خاطر افکارم که برای سنم زیادی بزرگ بودند). همه موارد فوق مرا ترغیب کرد که بخواهم امتحان کنم، مخصوصاً برای اولین بار در سینما.
نکتهی جالبی در «رزومهی» شما وجود دارد: علاوه بر رشتهی ارتباطات که در دانشگاه RMIT خواندهاید، به عکاسی غذا نیز علاقهی ویژهای دارید، چرا؟ آیا ارتباطی بین نحوهی ارائهی غذا توسط مردم و نحوهی تشریح نقش توسط بازیگر وجود دارد؟
در طول دوران تحصیلم در استرالیا، که هنوز رشتهام ارتباطات بود، به عنوان پیشخدمت در یک رستوران بوفه در ملبورن کار میکردم و این فرصت را داشتم که مشاهده کنم مردم چگونه از آن مهمانیها تصاویر زیبایی برای تبلیغ محصولات/خدمات خود به مشتریان و شرکای بزرگشان تولید میکنند. عکاسی غذا واقعاً یک هنر جالب است و کم و بیش به من ایدهای از حرفه بازیگری که میخواهم دنبال کنم و به آن پایبند باشم، داده است.
وقتی غذایی میپزم یا ارائه میدهم، ابتدا باید بدانم مشتریان چه کسانی هستند، چه چیزی را دوست دارند، به چه چیزی نیاز دارند و چه زمانی میخواهند این غذا را بخورند. اولین نکته ضروری این است که مواد اولیه مناسب و نحوه ترکیب آنها را پیدا کنم؛ سپس هنگام قرار دادن آن روی اجاق گاز، آیا ابتدا باید از حرارت زیاد یا کم استفاده کنم، چه زمانی آب بیشتری اضافه کنم یا آب را کم کنم... باید تلاش کنم، دقت کنم و همیشه به افرادی که به آنها خدمت خواهم کرد فکر کنم. اما از یک طرف، باید ابتدا از کل فرآیند تهیه آن غذا، از انتخاب مواد اولیه، آمادهسازی و اصلاح آن، راضی باشم...
من این چیزها را کاملاً شبیه به پیدا کردن مواد برای شخصیتتان میدانم. ابتدا، به پیشنهادهایی از سرآشپز (فیلمنامهنویس، کارگردان) نیاز دارید، سپس نکات خودتان را اضافه کنید، مواد خودتان را غنی کنید تا عادات و زندگی منحصر به فردی برای شخصیت ایجاد کنید. مهم نیست که در رستوران چه نوع غذایی باشد یا یک شخصیت در چه نوع فیلمی بازی کند، نحوه ارائه آن ابتدا باید باعث شود که مشتریان بخواهند آن را بخورند، بینندگان بخواهند در مورد آن اطلاعات کسب کنند، اولین برداشت وجود دارد. و در نهایت، نقشی که خلق میشود باید خورده شود، درست همانطور که یک شخصیت به دنیا میآید باید زندگی شود.
حضور به یاد ماندنی نگوک ژوان در فیلم روزی روزگاری یک داستان عاشقانه وجود داشت.
عکس: تهیه شده توسط گروه فیلمبرداری
با داشتن زیبایی طبیعی ناب - یک "کالای کمیاب" در صنعت سرگرمی با چهرههای ادیت شدهی فراوان، چگونه با این "دارایی" خود کنار میآیید؟ آیا حاضرید نقشی را بپذیرید که ظاهرتان نقطه قوت شما نباشد؟
به عنوان کسی که به زیبایی درونی و بیرونی اهمیت زیادی میدهد، درک میکنم که اگر میخواهید زیبا باشید، باید سرمایهگذاری کنید. کجا سرمایهگذاری کنید؟ از زمان، تلاش، اراده... و پول. بسته به فرد، سرمایهگذاری متفاوت خواهد بود.
در مورد من، من سخت تلاش میکنم تا بدنی سالم داشته باشم، برای یادگیری در مورد صنعت زیبایی وقت میگذارم... مهمترین چیز این است که انگیزه خودسازی باید از خودم باشد. برای من، افرادی که اعتماد به نفس دارند، در مسیر انتخاب شده ثابت قدم هستند، میدانند چه چیزی نیاز دارند، چه میخواهند و چه کاری انجام میدهند، کسانی خواهند بود که بیشترین درخشش را دارند و مرا جذب میکنند.
با نقشهایی که زیبا نیستند (طبق نظر اکثریت)، من هنوز هم حاضر به تغییر شکل هستم، تا زمانی که داستان او به زیبایی ارزش فیلم کمک کند.
به نظر شما یک دیدگاه خالص نسبت به زندگی چگونه به یک جوان کمک میکند تا وارد زندگی شود: یا به راحتی مورد سوءاستفاده قرار میگیرد و آسیب میبیند؛ یا آنقدر خوشبین خواهد بود که بایستد و به جلو حرکت کند؟
داشتن دیدگاهی روشن نسبت به زندگی به جوانان کمک میکند تا مطالب معنوی زیادی را جمعآوری کنند، اما این بدان معنا نیست که آنها به راحتی "با چشم بسته" هدایت میشوند. مورد سوءاستفاده قرار گرفتن یا نگرفتن به انتخاب هر فرد بستگی دارد.
تعریف شما از عشق؟
عشق برای من «مثل یک چیز طبیعی است که از قبل برنامهریزی شده».
دختری که زیبایی نابی داشت، حالا «گرفته» شده است؟
من یک صاحب دارم. آن هم خودم هستم، نه هیچ کس دیگری!
اولین نقش این بازیگر آماتور، جایزه بازیگر جوان آیندهدار را در هفتمین جشنواره HANIFF برای او به ارمغان آورد.
عکس: ارائه شده توسط BTC
Thanhnien.v
منبع: https://thanhnien.vn/ngoc-xuan-toi-muon-giu-cho-minh-doi-chan-luon-cham-dat-18524111701554531.htm
نظر (0)