Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

خانه شما

در مراسم تجدید دیدار دبیرستانش پس از سی سال دوری از مدرسه، لین دیر رسید چون مجبور بود برای استخدام کسی جهت برداشت دو هکتار برنج رسیده عجله کند. ساعت از نه گذشته بود، آفتاب از قبل پشتش را سوزانده بود، برادر شوهرش او را تقریباً چهل کیلومتر رانندگی کرد تا دوستانش را در هتل سائو مای ملاقات کند.

Báo Đồng NaiBáo Đồng Nai23/10/2025

موهای لین زرد بود، اما قطعاً رنگ نشده بود. ناخن‌های پای لین هم زرد بودند، اما به رنگ زاج سفیدی بودند که از هزاران روز راه رفتن در مزارع برنج به دست آمده بود. لین در حالی که جلوی هتل سائو مای ایستاده بود، فریاد زد:

- اینجا جاییه که ما قبلاً غذا می‌خوردیم، درسته؟

- درست است، اما آن زمان اسمش هتل سائو مای نبود بلکه رستوران لین کو بود.

لین با چشمانی کاملاً باز و دهانی باز، محکم به شانه‌های بچه‌هایی که می‌شناخت، کوبید. این دانگ، این های، این نگا. بفرمایید، او مدیر کلاس است. او در میان دوستانش که پس از سی سال دوباره ملاقات کرده بود، چرخید و با صدای بلند گفت:

- شماها خیلی خوش‌شانسید! همه زیبا، ثروتمند و خوشحال هستند. فقط من یک کشاورز واقعی هستم. بعد با صدای بلند خندید.

من با لین نزدیک به چهل کیلومتر سفر کردم تا از خانه‌اش که در مرز بین شهر هوشی مین و استان دونگ نای واقع شده بود، دیدن کنم، خانه‌ای که او بیشتر جلسه را صرف صحبت در مورد آن کرد و من آن را بهشت ​​تصور کردم. لین با جسارت گفت:

- تو بیش از هزار کیلومتر برای تجدید دیدار کلاس به جنوب سفر کرده‌ای، اما فقط حدود چهل کیلومتر مانده، نمی‌توانی به خانه‌ی من بیایی؟ بیا، هر چه می‌خواهی بخور، من برایت می‌پزم تا گرسنگی روزهای قبل را جبران کنم. سبزیجات، ماهی، مرغ، اردک... من همه چیز را در خانه دارم!

خانه‌ی لین همه چیز داشت. ردیف‌هایی از اسفناج مالابار، گشنیز ویتنامی و نعناع دریایی، حیاط چاه را احاطه کرده بودند. دسته‌ای اسفناج آبی با ساقه‌هایی به بزرگی چوب غذاخوری، روی سطح برکه‌ای پوشیده از خزه سبز شناور بود. در حیاط بتنی که در بعضی جاها پوست می‌انداخت، دسته‌ای از مرغ‌ها و اردک‌ها برای خوردن برنجی که داشت خشک می‌شد، هجوم آوردند. چند مرغ حتی روی تخت پریدند تا لانه‌ای پیدا کنند. لین شلوارش را بالا زد، دستش را تکان داد و مرغ‌ها و اردک‌ها در سراسر حیاط پراکنده شدند. و بلافاصله، یک اردک مسکویی چاق و چله در دستش قارقار کرد و تقلا کرد.

لین با هیجان مرا به شوهرش معرفی کرد:

- این هم‌اتاقی دبیرستان من است. او این همه راه را از منطقه مرکزی برای تجدید دیدار کلاسی آمده است.

شوهر لین با دستپاچگی سعی کرد شلوارک فر شده‌اش را دراز کند و با تکان دادن سر به مهمانان سلام کرد.

- ولش کن، خیلی مهربونه، هرچی زنش بگه یا هرچی بکنه همون خوبه.

سپس لین به تصویر دو مرد جوان که سعی داشتند خود را خونسرد نشان دهند اما همچنان ظاهری روستایی داشتند، روی دیوار اشاره کرد. چشمانش برق زد:

- این بزرگترین دارایی من است. بزرگترم کارگر فنی است و به مامان کمک می‌کند تا ماهی سه میلیون دونگ درآمد داشته باشد و از خواهر و برادر کوچکترش حمایت کند. کوچکترم سال آخر دانشگاه است و موسیقی و هنر می‌خواند. من و همسرم کشاورز هستیم، اما فرزندی به دنیا آوردیم که استعداد هنری دارد. من در درس‌هایم مردود شدم، حالا باید نگران تحصیل فرزندانم باشم.

وقتی از خانه‌ی لین بیرون آمدم، ناگهان و بدون هیچ دلیلی حسادت به من دست داد. لین از همه در کلاس محروم‌تر بود. او در آزمون ورودی دانشگاه رد شد، در خانه ماند تا در مزارع کار کند، سپس ازدواج کرد، بچه‌دار شد و زندگی سختی را در زادگاهش گذراند. لین که تقریباً پنجاه سال داشت، هرگز سوار هواپیما نشده بود، فقط دو بار با قطار. او تمام سال را روی تقریباً یک هکتار مزرعه برنج سخت کار می‌کرد، اما خانه‌اش هنوز خالی بود. با این حال، لین به من قسم خورد که خانه‌ی ما همه چیز دارد!

ویلای خانواده من خیلی بزرگتر و مجلل‌تر از خانه‌ی لیِن است، چون شوهرم مدیر یک شرکت تجاری است. اما در حالی که لیِن مشغول روشن کردن آتش است و شوهر لیِن بعد از یک روز خسته‌کننده‌ی کار در مزرعه، برنج می‌شوید تا بپزد، من تنها هستم و در خانه‌ی سرد و خالی، یک کاسه برنج می‌خورم. بچه‌ها به مدرسه رفته‌اند و کار می‌کنند. شوهرم اغلب هر شب مجبور است از «شریک‌ها» پذیرایی کند.

معنویت

منبع: https://baodongnai.com.vn/van-hoa/chao-nhe-yeu-thuong/202510/ngoi-nha-cua-ban-42a17b6/


نظر (0)

No data
No data

در همان دسته‌بندی

مزارع پلکانی فوق‌العاده زیبا در دره لوک هون
گل‌های «غنی» که هر کدام ۱ میلیون دونگ قیمت دارند، هنوز در ۲۰ اکتبر محبوب هستند.
فیلم‌های ویتنامی و سفر به اسکار
جوانان در زیباترین فصل برنج سال برای بازدید به شمال غربی می‌روند

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

جوانان در زیباترین فصل برنج سال برای بازدید به شمال غربی می‌روند

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول