Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

داستان‌های تأثیرگذار از دوران حضور در «R»

در فضای شاد و مفرح کل کشور که پنجاهمین سالگرد آزادسازی جنوب و اتحاد ملی (30 آوریل 1975 - 30 آوریل 2025) را جشن می‌گرفت، بیش از 400 افسر، سرباز و بستگان بلوک دفتر مرکزی (TWC) در جنوب، در میدان نبرد قدیمی در منطقه تان بین، دیداری احساسی داشتند.

Báo Tây NinhBáo Tây Ninh27/04/2025

بیش از ۴۰۰ افسر و سرباز از دفتر TWC در میدان نبرد منطقه تان بین گرد هم آمدند.

زمان خوردن کاساوا و شاه بلوط آبی را به خاطر داشته باشید

۵۰ سال از روزی که کشور دوباره متحد و از دشمنان پاکسازی شد، می‌گذرد. ​​مردان و زنان جوانی که داوطلبانه و با اشتیاق در ساختمان اداری جنوبی TWC (پایگاه R) خدمت می‌کردند، اکنون به مردان و زنان پیری با موهای سفید تبدیل شده‌اند.

تا به امروز، بیش از ۴۰۹ افسر، سرباز و کارگر جان خود را از دست داده‌اند. بقیه‌ی کسانی که برای شرکت در پنجاهمین سالگرد تجدید دیدار برای جشن آزادسازی جنوب در میدان نبرد قدیمی برگشتند، لنگان لنگان یا مجبور به استفاده از عصا بودند که راه رفتن را برایشان دشوار می‌کرد.

در طول جلسه، عموها و عمه‌ها داستان‌هایی درباره دوران قهرمانانه کار کردن زیر بمب و گلوله تعریف می‌کردند که هم گوینده و هم شنونده را احساساتی می‌کرد.

آقای هوین تان شوان - معاون رئیس کمیته دائمی کمیته رابط سنتی مقاومت در دفتر کمیته مرکزی جنوبی، روزهای سخت را به یاد می‌آورد. در آن زمان، افسران و سربازان دفتر کمیته مرکزی جنوبی با مشکلات زیادی روبرو بودند. آنها اغلب کاساوا، شاه بلوط آبی، فرنی با نصف کاسه نمک که به شوخی "گوشت ببر" نامیده می‌شد و سبزیجات جنگلی وحشی "هواپیما" می‌خوردند.

همبازی‌های قدیمی عکس‌های یادگاری می‌گیرند.

در جنگل انبوه، بدون هیچ ردی راه می‌رفتیم، بدون دود غذا می‌پختیم، بدون صدا صحبت می‌کردیم، مرغ‌هایمان اجازه نداشتند آواز بخوانند، مجبور بودیم «حلقه طلایی» بپوشیم، بیمار می‌شدیم، مالاریا می‌گرفتیم و دارو نداشتیم. اما همیشه خوش‌بین بودیم، زندگی را دوست داشتیم و به این افتخار می‌کردیم که با بمب‌افکن‌های B52 روبرو می‌شویم، روی مارهای کبرا پا می‌گذاریم و با کنه‌ها و زالوها می‌جنگیم. همه در حفر تونل‌های مخفی، سنگرها و تونل‌های «کوه خاکی» برای محافظت از TWC و دفتر TWC برای جلسات و کار مشارکت داشتند.

آقای شوان به طور محرمانه گفت که وقتی درباره دفتر TWC صحبت می‌کنیم، اشتباه است که از عشق و علاقه‌ای که بین کارکنان دفتر و رهبران TWC نسبت به یکدیگر وجود دارد، از دیگ بخارپز، فرنی سرد، سکه‌های فرسوده‌ای که برای تراشیدن استفاده می‌شد، داروی تلخ درختان جنگلی برای حفظ سلامت رهبران، سرو کردن همیشگی برنج سفید بدون کاساوا برای رهبران و گاهی اوقات تغذیه آنها با یک تکه گوشت وحشی و جایگزینی فرنی رقیق با سبزیجات وحشی، صحبت نکنیم.

بارها، بمب‌افکن‌های B52 به پایگاه TWC برخورد می‌کردند، رفیق های وان (فان وان دانگ) تب شدیدی داشت و نمی‌توانست به سنگر برود. نگهبانی به نام ترونگ نگان او را از میان باران بمب‌ها و درختان افتاده بر پشت خود حمل می‌کرد و به پناهگاهی امن می‌رساند. مورد دیگر زمانی بود که کشتی حامل رفیق فام هونگ از رودخانه عبور می‌کرد، سه هلیکوپتر دشمن به طور مداوم او را بمباران می‌کردند. برای محافظت از رهبرشان، رفقا نگوک مین، تام به و ترونگ زیر بغل او را گرفتند و به او کمک کردند تا از شنزار عبور کند و به سلامت به ساحل برسد. یک بار، در راه محل کار، توسط دشمن کشف شدند و هواپیماهای دشمن به سمت آنها شلیک کردند. نگهبانان سائو کوانگ، تو نام و با به، رفیق نگوین وان لین را بردند تا پشت یک درخت بزرگ پنهان شود، او را در آغوش گرفتند و از گلوله‌های هواپیما در امان ماندند.

در مورد دیگری، هیئتی که رفیق وو وان کیئت را برای مأموریتی در منطقه غرب می‌برد، ناگهان مورد کمین دشمن قرار گرفت. رفیق هوین مین مونگ برای اجتناب از دشمن، رفیق مسئول کار ارتباطی را مأمور کرد و هیئت را به جهت دیگری هدایت کرد، در حالی که خودش عقب ماند و به تنهایی با اسلحه به دشمن شلیک کرد. هیئت در امان بود، اما رفیق هوین مین مونگ کشته شد.

محبت رئیس نسبت به کارکنان نیز به همان اندازه گرم بود. هر بار که یکی از کارکنان به شدت بیمار می‌شد، مانند مالاریا، مارگزیدگی یا سایر حوادث، رهبران دفتر و کمیسیون نظامی مرکزی به ملاقات او می‌رفتند و از او مراقبت می‌کردند. محبت گرم رهبران نه تنها قلب بیماران، بلکه قلب همه افسران و سربازان را در کوه‌ها و جنگل‌های باشکوه پایگاه گرم می‌کرد.

این داستان هنوز در قلب درد می‌کند

آقای نگوین کونگ خان، عضو کمیته مرکزی جنوبی کمیته رابط مقاومت، گفت که اهل شمال است و در سال ۱۹۶۷ داوطلبانه به B (جنوب) رفت. در سال ۱۹۶۸، او در بخش رمز دفتر کمیته مرکزی کار می‌کرد. وظیفه بخش رمز این بود که بلافاصله پس از حرکت واحد به مکانی خاص، محل کار را آماده کند. شرایط غذا خوردن و زندگی بسیار دشوار بود. تقریباً همه مالاریا داشتند، برخی مالاریای بدخیم داشتند و حتی در ادرارشان خون دیده می‌شد. در برخی واحدها، یک چهارم ارتش برای درمان به بیمارستان می‌رفتند.

در پایان سال ۱۹۶۸، هواپیماهای B52 پایگاه TWC را به شدت بمباران کردند. در واحد او، دو رفیق، نام کان و با خویا، کشته شدند. چیزی که او و رفقایش را بیش از همه دلشکسته کرد این بود که این دو رفیق زن و شوهر بودند و مراسم عروسی خود را در همان روز برگزار کرده بودند. آقای خان با صدایی گرفته به یاد می‌آورد: «آن روز، بمب به خانه شاد آنها اصابت کرد. چقدر بی‌رحمانه! چقدر بی‌رحمانه! ما ۵ برادر را مأمور کردیم تا دو رفیق را جستجو و دفن کنند. نزدیک ساعت ۱۲ بود که برادران خاک را کندند و دو تکه پوست سر، مقداری استخوان و پوست دو رفیق را پیدا کردند. ما آنها را به دو بسته کوچک، یکی با موهای بلند و دیگری با موهای کوتاه تقسیم کردیم و آنها را روی میز کان گذاشتیم تا مراسم را برگزار و دو رفیق را دفن کنیم.»

صفحاتی که به طور مرتب در مورد دوره‌ای بیش از نیم قرن پیش توسط خانم فان تو نگویت نوشته شده است

آقای خان ادامه داد، در سال ۱۹۶۹، آقای با کوانگ و دو یا سه نفر دیگر به منطقه‌ای که واحد بمباران شده بود بازگشتند تا اجساد را جستجو کنند و برای آن زوج عود بسوزانند، اما تا به امروز آنها پیدا نشده‌اند. آقای خان با ناراحتی گفت: «تا الان، هر بار که به آن دو رفیق فکر می‌کنم، هنوز هم بسیار غمگین می‌شوم.»

خانم فان تو نگویت، عضو کمیته رابط سنت مقاومت دفتر کمیته مرکزی جنوب، خاطراتی از بیش از نیم قرن پیش را نیز به یاد آورد.

«در اوایل سال ۱۹۶۰، وقتی هنوز کودکی ساده‌لوح بودم، وارد دفتر TWC شدم. با نگاه به درخت لاگرسترومیا، فکر کردم درخت گواوا اینجا خیلی بزرگ است. با شنیدن صدای خش‌خش قدم‌های ببرها، جرات خوابیدن نداشتم، به چشمانم فشار می‌آوردم تا در طول شب نگاه کنم، با این فکر که می‌توانم ببر را فراری دهم. سپس ما با وظایفی که حزب به ما محول می‌کرد بزرگ شدیم: چسباندن پاکت‌ها، یادگیری تایپ، رساندن نامه... آرزو می‌کردم که به زودی ۱۶ ساله شوم تا بتوانم به صفوف اتحادیه جوانان انقلابی خلق جنوب بپیوندم.»

خانم نگویت به روشنی بیان کرد: «وقتی ۱۷ ساله بودیم، من و دوستانم با شور و شوق خود را درگیر کارهای بزرگتری مانند حفر تونل، حفر چاه، چمن‌زنی، چیدن برگ، ساختن خانه، تیز کردن میخ‌ها، حمل برنج، مهمات، حمل مجروحان و نبردهای زمینی می‌کردیم. مهم نبود چه شغلی، هر کجا که بودیم، همیشه تلاش می‌کردیم وظایف محوله از سوی حزب را به پایان برسانیم. در طول آن سال‌ها، با وجود مشکلات و سختی‌های فراوان، در پیروی از آرمان‌هایی که انتخاب کرده بودیم، زندگی وفادارانه، پیروی کامل از حزب، زندگی شرافتمندانه و فرزندی برای مردم ثابت قدم بودیم.»

پس از گوش دادن به داستان‌های تأثیرگذار دوران جنگ، نگوین تی کوک، دبیر زن اتحادیه جوانان منطقه تان بین، به نمایندگی از جوانان تای نین، اظهار داشت: «نسل جوان امروز بسیار خوش‌شانس است که در زمانی متولد و بزرگ شده است که کشور در صلح و وحدت بوده است. اگرچه ما در دوران جنگ زندگی نکردیم، اما توانستیم درس بخوانیم، آموزش ببینیم و درک کنیم که برای رسیدن به پیروزی نهایی در راه آزادی و اتحاد ملی، نسل‌های زیادی از پدران و پدربزرگ‌ها تمام جوانی و زندگی خود را وقف شرکت در آرمان انقلاب کردند و در 30 آوریل 1975 به پیروزی رسیدند و جنوب را کاملاً آزاد و کشور را متحد کردند.»

ما عهد می‌کنیم که حک کنیم و همیشه به یاد داشته باشیم که به خودمان یادآوری کنیم که گذشته را گرامی بداریم، صلح را گرامی بداریم، برای خودمان یک ایده‌آل، یک سبک زندگی زیبا انتخاب کنیم، دائماً مطالعه کنیم، تمرین کنیم، از کوچکترین چیزها تلاش کنیم، شایسته آنچه نسل گذشته فدا کرده و فداکاری کرده است.

اقیانوس

منبع: https://baotayninh.vn/nhung-cau-chuyen-cam-dong-thoi-or--a189399.html


نظر (0)

No data
No data

در همان دسته‌بندی

حفظ روحیه جشنواره اواسط پاییز از طریق رنگ‌های مجسمه‌ها
تنها روستای ویتنام را در بین ۵۰ روستای زیبای جهان کشف کنید
چرا فانوس‌های پرچم قرمز با ستاره‌های زرد امسال محبوب هستند؟
ویتنام برنده مسابقه موسیقی Intervision 2025 شد

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

No videos available

اخبار

نظام سیاسی

محلی

محصول