از پیشبینی وجود سیاهچالهها گرفته تا «احمق» خطاب شدن توسط انیشتین، زندگی فیزیکدان نظری آمریکایی، جی. رابرت اوپنهایمر، پر از نکات جالب بود.
زندگی اوپنهایمر به اندازه آزمایشگاه کسل کننده نبود. عکس: یونیورسال پیکچرز
جی. رابرت اوپنهایمر (۱۹۰۴-۱۹۶۷) به خاطر نقشش در هدایت توسعه اولین بمب اتمی جهان مشهور است. به گزارش لایو ساینس ، زندگی این فیزیکدان در خارج از آزمایشگاه کسلکننده نبود.
۱. اولین کسی که وجود سیاهچالهها را پیشبینی کرد
اوپنهایمر خوانندهی حریصی بود و عاشق یادگیری هر چیزی بود که به آن علاقه داشت. اوپنهایمر پس از آشنایی با اخترفیزیک از طریق دوستش ریچارد تولمن، شروع به انتشار مقالاتی در مورد اجرام کیهانی نظری که هنوز کشف نشده بودند، از جمله محاسبات خواص کوتولههای سفید و محدودیتهای جرم ستارههای نوترونی، کرد.
شاید چشمگیرترین پیشبینی اخترفیزیکی اوپنهایمر در سال ۱۹۳۹ رخ داد، زمانی که او به همراه شاگردش هارتلند اسنایدر، مقالهای با عنوان «درباره انقباض گرانشی مداوم» نوشت. این مقاله پیشبینی میکرد که ستارگان مرده در اعماق فضا با کششهای گرانشی قویتر از خروجی انرژی خود وجود خواهند داشت. اگرچه در آن زمان توجه کمی به این مقاله شد، اما بعدها توسط فیزیکدانانی که اوپنهایمر را به خاطر پیشبینی وجود سیاهچالهها تحسین میکردند، دوباره کشف شد.
۲. انیشتین، اوپنهایمر را «احمق» خطاب کرد
اوپنهایمر و فیزیکدان آلبرت انیشتین. عکس: CORBIS/Corbis
هوش سرشار و توانایی یادگیری اوپنهایمر همیشه بر نابالغی عاطفی و سادهلوحی سیاسی او غلبه نمیکرد. یک نمونه، اختلاف نظر او با آلبرت انیشتین در اوج مککارتیسم بود. وقتی او در مؤسسه مطالعات پیشرفته در پرینستون با انیشتین ملاقات کرد، اوپنهایمر در مورد اتهامات علیه خود با انیشتین صحبت کرد. انیشتین به همکارش توصیه کرد که در تحقیقات و محاکمه کمیسیون انرژی اتمی شرکت نکند. به گفته او، اوپنهایمر باید برود.
اما اوپنهایمر تصمیم گرفت بماند و بجنگد. این نبردی بود که اوپنهایمر در آن شکست خورد و شکستی که تا آخر عمر او را آزار داد. انیشتین وارد دفتر شد، به اوپنهایمر سر تکان داد و به منشی خود گفت: «آن مرد یک احمق است.»
۳. او میتواند سعی کند استادش را با یک سیب مسموم کند.
اوپنهایمر در طول تحصیل در مقطع دکترای فیزیک در آزمایشگاه کاوندیش در کمبریج انگلستان، با دوران سختی روبرو شد. استرس عاطفی و احساس انزوای فزاینده منجر به افسردگی شدید او شد. سرپرست اوپنهایمر در کمبریج، پاتریک مینارد استوارت بلکت، یک فیزیکدان تجربی درخشان و با استعداد بود که اوپنهایمر به او حسادت میکرد. با وجود طبیعت غیرعملی اوپنهایمر، بلکت دانشجو را مجبور به کار در آزمایشگاه کرد.
شکستهای مکرر اوپنهایمر در آزمایشگاه و ناتوانی او در متقاعد کردن بلکت برای قبولی در پایاننامهاش، او را به شدت نگران کرده بود. اوپنهایمر که از حسادت رنج میبرد، ممکن است زیادهروی کرده باشد. فرانسیس فرگوسن، دوست قدیمی او، فاش کرد که اوپنهایمر یک بار اعتراف کرده است که یک سیب را مسموم کرده و آن را روی میز بلکت گذاشته است. با این حال، چارلز اوپنهایمر، برادرزاده اوپنهایمر، این موضوع را انکار کرد. اما اگر سیب مسموم وجود داشت، بلکت آن را نمیخورد.
4. پرزیدنت ترومن اوپنهایمر را اشک آور نامید.
اوپنهایمر در محیط آرام بسیار متقاعدکننده بود، اما تحت فشار تمایل به فروپاشی داشت. تنها دو ماه پس از آنکه ایالات متحده دو بمب اتمی را بر روی هیروشیما و ناگازاکی انداخت، اوپنهایمر با رئیس جمهور هری اس. ترومن در دفتر بیضی شکل ملاقات کرد تا نگرانیهای خود را در مورد احتمال جنگ هستهای با اتحاد جماهیر شوروی در میان بگذارد. ترومن نگرانیهای اوپنهایمر را نادیده گرفت و به فیزیکدان اطمینان داد که اتحاد جماهیر شوروی هرگز بمب اتمی نخواهد ساخت. اوپنهایمر که از بیتفاوتی رئیس جمهور ناراحت شده بود، مشتهایش را گره کرد و با صدای آهسته گفت: «آقای رئیس جمهور، من خون را روی دستانم حس میکنم.»
این گفته ترومن را خشمگین کرد و به سرعت جلسه را پایان داد. ترومن بعدها در سال ۱۹۴۶ نوشت که پدر بمب اتم « دانشمندی گریان بود که بیشتر وقت خود را صرف فشردن دستانش میکرد و میگفت که دستانش از کشف انرژی اتمی آغشته به خون است».
۵. دانشآموزان شیفتهی اوپنهایمر
اوپنهایمر در ۱۴ سپتامبر ۱۹۶۰ در دانشگاه کیوتو سخنرانی میکند. عکس: روزنامه آساهی شیمبون
اوپنهایمر در برقراری ارتباط مهارت زیادی داشت. او نه تنها از ریاضیات برای درک جهان استفاده میکرد، بلکه راههای مفیدی برای توصیف آن با کلمات نیز مییافت. انتخاب ماهرانه کلمات و دانش او در خارج از فیزیک، او را به سخنران جذابی تبدیل کرده بود.
مهارتهای سخنرانی اوپنهایمر او را نزد دانشجویانش محبوب کرده بود. برخی از آنها چنان شیفتهی این فیزیکدان شدند که شروع به لباس پوشیدن و رفتار کردن مانند او کردند، کت و شلوار خاکستری و کفش مشکی میپوشیدند، سیگارهای مورد علاقهاش را میکشیدند و رفتارهای عجیب و غریبش را تقلید میکردند.
۶. اوپنهایمر قادر به صحبت به شش زبان، از جمله سانسکریت باستان، بود.
اوپنهایمر عاشق چالش یادگیری بود و از هر فرصتی برای نشان دادن تواناییهای فکری شگفتانگیز خود لذت میبرد. او به شش زبان صحبت میکرد: یونانی، لاتین، فرانسوی، آلمانی، هلندی (که آن را در طول یک تور سخنرانی شش هفتهای در هلند آموخت) و زبان باستانی هندی سانسکریت.
اوپنهایمر زبان سانسکریت را آموخت تا بتواند کتاب مقدس هندوها، باگاواد گیتا، را بخواند. این همچنین منبع نقل قول معروف بعدی اوست. اوپنهایمر در مصاحبهای در سال ۱۹۶۵ با NBC، احساسات خود را پس از دیدن ابر قارچی شکل حاصل از اولین آزمایش موفقیتآمیز بمب اتمی به یاد آورد: «حالا من به مرگ تبدیل شدهام، نابودگر جهانها.»
۷. اوپنهایمر در سن ۱۲ سالگی با یک زمینشناس اشتباه گرفته شد.
اوپنهایمر از هفت سالگی به دلیل ساختار کریستالها و برهمکنش آنها با نور قطبی، مجذوب آنها شد. او به یک کلکسیونر مشتاق مواد معدنی تبدیل شد و از ماشین تحریر خانوادگی برای نوشتن نامههای طولانی و مفصل به زمینشناسان محلی استفاده میکرد. یک زمینشناس، اوپنهایمر را که نمیدانست با یک کودک ۱۲ ساله مکاتبه میکند، برای سخنرانی در باشگاه کانیشناسی نیویورک دعوت کرد. اوپنهایمر از پدرش خواست تا برای باشگاه توضیح دهد که او فقط ۱۲ سال دارد، اما پدرش که از این اشتباه خندهاش گرفته بود، پسرش را به شرکت در این مراسم ترغیب کرد.
وقتی زمینشناسان فهمیدند که آن پسر همان نویسنده مرموز نامه است، از تعجب به خنده افتادند، اما به سرعت یک جعبه چوبی آوردند تا او بتواند به جایگاه سخنرانی برسد. اوپنهایمر روان صحبت میکرد و با تشویق حضار روبرو شد.
آن خنگ (طبق گفته Live Science )
لینک منبع
نظر (0)