Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

سال‌های ناامیدانه‌ی یک قدیسه زن ۹ ساله در کلیسای «لانه شیطان» خدای مادر

VTC NewsVTC News24/06/2023


کابوس یک دختر ۹x در فرقه شیطانی کلیسای مادر خدا

زیبا، با استعداد، مهربان... صفت‌هایی هستند که مردم پس از ملاقات با نگوین تی توییت مای، دختر متولد ۱۹۹۵، به او می‌دهند. مای استعدادهای زیادی دارد، از خوانندگی، نوازندگی گرفته تا مجری برنامه بودن. مای همه چیز را هم داشت: خانواده، دوستان و آینده‌ای روشن در پیش رو.

بعد از ۵ سال شرکت در این کلیسا، تمام آن چیزهای خوب به تدریج در مقابل چشمان مای بسته شدند، اما به دلیل ایمان کورکورانه‌اش، مای هنوز نمی‌توانست آن را حس کند. تنها زمانی که ناگهان متوجه شد که آن مکان جهنم روی زمین است، یک مدل چند سطحی افراطی، دروغی که آینده و شادی بسیاری را غرق کرده است... از بازوهای ضعیفش استفاده کرد تا سعی کند آن درِ به تدریج در حال بسته شدن را دوباره باز کند و به زندگی‌ای که در ابتدا به آن تعلق داشت، بازگردد.

سال‌های ناامیدانه‌ی یک قدیسه زن ۹ ساله در کلیسای «لانه شیطان» خدای مادر - ۱
سال‌های ناامیدانه‌ی یک قدیسه زن ۹ ساله در کلیسای «لانه شیطان» خدای مادر - ۲

در یک کافی‌شاپ در کوچه‌ای در هانوی ، در گفتگو با خبرنگار مای، هر بار که از کلیسا و ترفندهای شستشوی مغزی به اصطلاح پیامبران صحبت می‌کرد، نمی‌توانست خشم خود را پنهان کند.

مای گفت که اولین بار وقتی در یک کافی‌شاپ نشسته بود، با این سازمان آشنا شد. آن بعدازظهر در اکتبر ۲۰۱۶، مای بعد از کارآموزی‌اش در حال استراحت بود. یکی از دوستان نزدیکش او را به قهوه دعوت کرد و مای پذیرفت. وقتی رسید، علاوه بر دوستش، مای یک غریبه را هم با خود دید.

مای نه تنها چند استعداد دارد، بلکه دانش‌آموزی است که عاشق کتاب خواندن است. وقتی شنید که بهترین دوستش کتابی به نام «کتاب مقدس» را معرفی می‌کند، کتابی معروف و پر از اطلاعات مفید، به دوستش اعتماد کرد و در مورد کتاب کنجکاو شد، بنابراین محتاط نبود و با دقت گوش داد.

مای با اطمینان گفت: «در پایان جلسه، درباره آخرالزمان به من گفته شد، زمانی که زمین نابود می‌شود، اما راهی برای زنده ماندن من در آن روز وجود دارد. داستان زمانی به اوج خود رسید که دو دوست برای جلسه دیگری قرار ملاقات گذاشتند. در آن جلسه، آنها قول دادند که راه زنده ماندن را با من به اشتراک بگذارند.» او افزود که در آن زمان، مای نمی‌دانست که دوستش یک «قدیس» است.

سال‌های ناامیدانه‌ی یک قدیسه زن ۹ ساله در کلیسای «لانه شیطان» خدای مادر - ۳

همانطور که وعده داده شده بود، در جلسه دوم، به مای در مورد راه نجات از آخرالزمان، که همان آیین عید فصح است، گفته شد. در این آیین، توهماتی در مورد محافظت مطلق خداوند، داشتن زندگی ابدی پس از خوردن نان و نوشیدن شراب، مای هنوز به اندازه کافی هوشیار بود که ایمان نیاورد.

«دوستم با دیدن نگرانی من، با شخصی که در این کلیسا سمتی داشت تماس گرفت. نمی‌دانم در مورد چه چیزی صحبت کردند، اما چهره دوستم کاملاً نگران بود.

به محض اینکه تلفن خاموش شد، رو به من کرد و گفت: «اگر الان او را نبری، می‌گذاری بمیرد؟» مدت‌ها بعد بود که فهمیدم آنچه می‌شنیدم و در معرض آن قرار می‌گرفتم، در واقع ترفند آن سازمان برای فریب و شستشوی مغزی او بود.» این را مای گفت.

سال‌های ناامیدانه‌ی یک قدیسه زن ۹ ساله در کلیسای «لانه شیطان» خدای مادر - ۴

با راهنمایی و معرفی دوستش، مای برای برگزاری مراسم حفاظت به آپارتمانی رفت. آنجا هیچ وسیله‌ی پرستشی وجود نداشت، درست مثل یک دفتر کار بود. ۶-۷ نفر در اتاق با شور و شوق از مای استقبال کردند و مانند اعضای خانواده از او سوالاتی پرسیدند.

«اولین برداشت آنها از من کاملاً خوب بود، اما من هنوز حرف‌های دوستانم در مورد آخرالزمان را باور نمی‌کردم. با این حال، تصمیم گرفتم در این محیط بمانم زیرا با گشاده‌رویی و دوستی همه احساس راحتی می‌کردم. علاوه بر این، من وقت آزاد دارم و کتاب خواندن را دوست دارم، بنابراین همیشه این را به عنوان یک باشگاه برای کاهش استرس در نظر می‌گیرم.»

مای به اشتراک گذاشت: «بعدها، وقتی عمیقاً و برای مدت طولانی در این سازمان مشارکت داشتم، فهمیدم که متوقف شدن در دراماتیک‌ترین محتوا یا ایجاد دوستی و گشودگی، روشی است که افراد برای دستکاری روانشناسی، چگونگی موعظه مؤثر و هدایت بسیاری از مردم به راه‌های شیطانی آموزش می‌بینند.»

سال‌های ناامیدانه‌ی یک قدیسه زن ۹ ساله در کلیسای «لانه شیطان» خدای مادر - ۵

قبل از جشن رسمی عید فصح که هر ساله در ماه آوریل برگزار می‌شود، مای غسل تعمید داده می‌شود تا، همانطور که پیامبران اینجا می‌گویند، در روز قیامت از مای محافظت شود.

با این حال، در این زمان، ایمان مای به اندازه کافی قوی نبود که بتواند آینده خود را با دینی که چیزی از آن نمی‌فهمید، معامله کند. با این حال، ذهن مای با تهدیدهای این سازمان در مورد دریاچه جهنم، پایان جهان، دستکاری شده بود، اگر مای انجمن را ترک می‌کرد یا برای موعظه نمی‌رفت، زندگی نامطمئن‌تر می‌شد... و این باعث می‌شد که فرار از ترس برای یک دانش‌آموز دختر مانند مای غیرممکن باشد.

«آنها آیه‌ای از کتاب مقدس خود را نقل می‌کنند: «سگ به استفراغ خود برمی‌گردد و خوک به غوطه‌ور شدن در لجن» و داستانی را در مورد شخصی نقل می‌کنند که کلیسا را ​​ترک کرده و در یک تصادف مرده یا دیوانه شده و در گورستان پرسه می‌زند و دائماً مزخرف می‌گوید.»

این شواهد مرا گیج کرد. وقتی فهمیدم که این یک مذهب است و از گوگل برای جستجوی اطلاعات در مورد این سازمان استفاده کردم، حتی بیشتر ترسیدم.

مای به یاد می‌آورد: «هر چیزی که پیدا کردم می‌گفت این کلیسا خرافات را رواج می‌دهد، اما وقتی از دوستم پرسیدم، او از طریق پیامک جواب نداد، بلکه به من گفت که به صهیون بروم - جایی که خدا ساکن است، مستقیماً سلطنت می‌کند و وعده بخشش گناهان را می‌دهد، جایی که ۳ زمان و ۷ جشن رسمی عهد جدید برگزار می‌شود - تا مستقیماً صحبت کنم.»

سال‌های ناامیدانه‌ی یک قدیسه زن ۹ ساله در کلیسای «لانه شیطان» خدای مادر - ۶

اطلاعاتی که توسط افراد خارج از این کلیسا ایجاد شده، همگی افترا و اطلاعات نادرست هستند. شما فقط باید به پیامبر کلیسا گوش دهید، نه به هیچ کس خارج از این سازمان، از جمله والدینتان.

آنها همچنین گفتند که خواندن اطلاعات متناقض در اینترنت توسط مای توسط شیطان داده شده است. اگر مای این سخنان را باور کند، روح خود را از دست می‌دهد و به دریاچه جهنم می‌رود و با خطرات و حوادث زیادی روبرو می‌شود.

این سازمان همچنین این فکر را در مای کاشت که والدینش کسانی بودند که او را به دنیا آوردند اما فقط والدین او در جسم بودند، روح آنها متعلق به شیطان بود و توسط شیطان کنترل می‌شد. به همین دلیل است که او نباید به والدینش اعتماد کند.

مای به یاد می‌آورد: «در آن زمان، به من یاد داده بودند که از دنیای بیرون جدا باشم و ارتباط زیادی با دوستان و والدینم نداشته باشم، بنابراین بیشتر وقتم را اینجا صرف مطالعه کتاب مقدس می‌کردم. آنها به من یاد می‌دادند که اگر حتی کمی از خدا دور شوی، به سمت شیطان کشیده خواهی شد.»

در طول جلسات در زایون، مای و خواهر و برادرانش فقط در مورد خدای پدر و مادر، کتاب مقدس، پادشاهی بهشت، عبادت، دعا و... صحبت می‌کردند اما هرگز چیزی در مورد تحصیل، کار یا روابط اجتماعی ذکر نمی‌کردند.

بعد از درس‌های اینجا، مای دیگر در اینترنت به دنبال اطلاعات در مورد این سازمان نگشت و از رفتن به جامعه بیشتر می‌ترسید. مای همچنین به کلیسا بیشتر اعتماد داشت زیرا فکر می‌کرد کلیسا مکان امنی است، در حالی که جامعه بیرون متعلق به شیطان است.

سال‌های ناامیدانه‌ی یک قدیسه زن ۹ ساله در کلیسای «لانه شیطان» خدای مادر - ۷

مای در حین مطالعه‌ی به اصطلاح کتاب مقدسشان، مجبور بود پروژه‌ی فارغ‌التحصیلی‌اش را هم انجام دهد، تقریباً هیچ وقت آزادی نداشت. روزهایی بود که تمام روز به مدرسه می‌رفت و قبل از اینکه حتی بتواند شام بخورد، از یکی از اعضای روزنامه با مای تماس گرفته می‌شد که برای مطالعه بیاید.

مای امتناع کرد چون خسته بود، اما آنها هنوز تماس می‌گرفتند، زیاد تماس می‌گرفتند. گاهی او را با عشق متقاعد می‌کردند، گاهی او را با دریاچه جهنم و آخرالزمان تهدید می‌کردند. آنها همچنین از ترفندهایی استفاده می‌کردند و می‌گفتند که درس امروز بسیار مهم است و فقط یک بار می‌توان آن را یاد گرفت تا کنجکاوی مای را جلب کنند و او را به سخنرانی بکشانند.

به یاد مای، هر درس محتوای متفاوتی دارد، گاهی اوقات علم را ارائه می‌دهد، گاهی اوقات حقایق تاریخی را ارائه می‌دهد، گاهی اوقات محتوایی مربوط به وقایع و تحولات تکان دهنده جهان دارد...

وقتی نظریه‌ای گفته می‌شود اما حقیقت ندارد، اتفاق نیفتاده، به حقیقت نپیوسته است، پیامبر در اینجا روانشناسی «مقدسین» را با استدلال دستکاری می‌کند، خداوند زمان بیشتری به برادران و خواهران در کلیسا می‌دهد تا این کار و آن کار را انجام دهند، مانند توبه و کفاره.

سال‌های ناامیدانه‌ی یک قدیسه زن ۹ ساله در کلیسای «لانه شیطان» خدای مادر - ۸

مای یک بار از دوستانش و حتی از کسی که در سازمان مقام بالایی داشت پرسید و احتمالاً ظرف چند ماه پاسخی دریافت کرد. و مای همچنین درس «داماد دیر آمد» را آموخت، که در مورد دیر آمدن عیسی برای بردن فرزندانش صحبت می‌کند، به این معنی که پایان جهان به تأخیر خواهد افتاد.

«ما هر سال این‌طور یاد می‌گیریم. در ابتدای سال، یاد می‌گیریم که پایان دنیا فقط چند ماه دیگر است، بنابراین باید بیرون برویم و بیشتر موعظه کنیم، افراد بیشتری را برای کلیسا نجات دهیم، اما در اواسط سال، پایان دنیا را نمی‌بینیم. در پایان سال، آن را نمی‌بینیم، بنابراین درس «داماد دیر کرده است» را یاد می‌گیریم.»

کلیسا همچنین به ما می‌آموزد که بیرون رفتن برای معاشرت، نشانه‌ی عشق دنیوی است و چنین افرادی نفرین خواهند شد. یا رفتن به سر کار برای کسب درآمد، رفتن به مدرسه و فراموش کردن خدا برای ما برکت و شانس به ارمغان نخواهد آورد.

سپس مای با تفکر، سال‌های گرفتاری در گرداب موعظه، فراموش کردن وظایف کودکی و ناتوانی در حفظ قلب پرشور و عشق به آواز و خواندن را به یاد آورد.

همچنین به مای آموخت که در این کلیسا، «مقدسین» مانند شاخه‌ها هستند و خدا تاک است. اگر شاخه‌ها میوه ندهند، خدا آنها را قطع کرده و به دریاچه آتش می‌اندازد. این همچنین به این معنی است که «مقدسینی» مانند مای که نمی‌توانند مردم را به کلیسا متصل کنند، به دریاچه آتش انداخته خواهند شد.

تا حدودی به دلیل دلسوزی برای دیگران که در شرف رنج بردن از درد آخرالزمان هستند، و تا حدودی به دلیل ترس از نفرین شدن و افکنده شدن به دریاچه آتش، مای، مانند بسیاری از «مقدسین»، کار، تحصیل و روابط اجتماعی خود را کنار گذاشت تا بر موعظه تمرکز کند. آنها حتی تمام پول خود را به موعظه اختصاص دادند.

مای به یاد می‌آورد که یک بار، وقتی گروه از طریق زوم با هم آشنا شدند، یکی از دوستانش گفت که خیلی گریه کرده است، چون چند ماه گذشته فقط نودل فوری خورده بود تا پول پس‌انداز کند و روی موعظه تمرکز کند و وزن زیادی هم کم کرده بود. در آن زمان، بسیاری از مردم، از جمله مای، ایمان او را ستودند و تحسین کردند، زیرا فکر می‌کردند که او خود را فدا کرده و به خدا وقف کرده است.

سال‌های ناامیدانه‌ی یک قدیسه زن ۹ ساله در کلیسای «لانه شیطان» خدای مادر - ۹

بعدها، پس از ترک کلیسا، با نگاهی به اعمال خود و دیگر "مقدسین"، مای دید که این راهی برای شکنجه دادن خودش به خاطر هیچ و پوچ بوده است.

«من هم همینطور بودم. وقتی داشتم پروژه فارغ‌التحصیلی‌ام را انجام می‌دادم، پیامبری که مسئول من بود، مدام تماس می‌گرفت و از من می‌خواست که موعظه کنم، از این شخص و آن شخص مراقبت کنم، و وقتم را کاملاً پر می‌کرد، بدون استراحت. شب‌ها ۳-۴ ساعت می‌خوابیدم، بقیه‌اش را برای انجام پروژه‌ام، موعظه، عبادت.

سلامتی من روز به روز بدتر می‌شد، بیماری‌های زیادی داشتم، از جمله مشکلات معده، ضعف جسمانی... اما چون مدتی در کلیسا بودم، ایدئولوژی اینجا را جذب کرده بودم و می‌ترسیدم که مورد لعن و نفرین خدا قرار بگیرم، با این وجود، تمام تلاشم را می‌کردم تا مطالعاتم را ادامه دهم، انجیل را موعظه کنم و به کلیسا خدمت کنم.

من همچنین پول کافی برای غذا و درمان نداشتم. زیاد گریه می‌کردم و مدت زیادی در بدبختی زندگی کردم.

مای گفت: «علاوه بر مراسم عبادی (سه‌شنبه شب و تمام روز شنبه)، قبل از تعطیلات، برای تمیز کردن و آشپزی به صهیون می‌رفتیم. من همچنین فکر می‌کردم، والدینم مرا بزرگ کرده‌اند و به من پول داده‌اند تا زندگی کنم، چرا باید به دیگران، افرادی که هیچ ارتباطی با من ندارند، خدمت کنم. اما متأسفانه، الان فقط اینطور فکر می‌کنم چون قبلاً کورکورانه به آموزه‌های آنها گوش می‌دادم.»

سال‌های ناامیدانه‌ی یک قدیسه زن ۹ ساله در کلیسای «لانه شیطان» خدای مادر - ۱۰

مای یک بار به دنبال پیامبر گشت تا گریه کند و ناامیدی‌های درونی‌اش را رها کند، اما این مرد به جای دریافت سخنان تسلی‌بخش و دلگرم‌کننده، گفت که این چیزی است که باید از آن خوشحال بود، مسیری که باید طی شود زیرا عیسی مسیر بسیار دشواری را پیموده بود، اکنون ما آن مسیر را دنبال می‌کنیم، باید به جای شکایت، خوشحال باشیم. اگر شکایت کنیم، این چیزی است که خدا از آن متنفر است. مای همچنان شنیدن این سخنان را تحمل می‌کرد.

مای پس از ترک کلیسا و کار کردن برای کسب درآمد، متوجه شد که این سازمان، «مقدسین» را از واقعیت دور می‌کند و همیشه منتظر نعمت خدا هستند و دعا می‌کنند. واقعیت نشان داد که اگر کسی می‌خواهد از فقر و بیماری فرار کند، حتی «مقدسین» هم باید برای کسب درآمد کار کنند و نمی‌توانند خود را فریب دهند.

در سال ۲۰۱۸، وقتی مطبوعات و پلیس درگیر شدند، این کلیسا در اصول خود تجدیدنظر کرد و دیگر مانند قبل سخت‌گیر و خشن نبود، آنها آسان‌تر شدند و اجازه دادند «مقدسین» بیشتر کار کنند.

«افرادی هستند که کلیسا را ​​ترک می‌کنند، آنها متوجه نمی‌شوند که آیا کلیسا درست یا غلط تعلیم می‌دهد، بلکه صرفاً آن را بسیار بدبخت می‌یابند.»

در مورد من، مطالعه مداوم کتاب مقدس باعث رشد ایمانم می‌شود. من در یک خانواده تحصیل‌کرده متولد شدم، پدرم پزشک طب سنتی و مادرم معلم است و از جوانی ارتباط کمی با جامعه داشتم. وقتی دور از خانه درس می‌خواندم و به والدینم نزدیک نبودم، زمانی که به من موعظه می‌شدم، زمانی بود که دوستانم مشغول پروژه‌های خود بودند، بنابراین هیچ کس از نزدیک مرا دنبال نمی‌کرد، به من توصیه‌ای نمی‌کرد یا راه را به من نشان نمی‌داد. دانش‌آموزانی مثل من همیشه اولین هدف کلیسا هستند.

قبل از سال ۲۰۱۸، بسیاری از دانشجویان به این سمت سوق داده شدند، بسیاری از زوج‌ها به این دلیل طلاق گرفتند که زن از کلیسا پیروی می‌کرد، مرد نه، و برعکس، که باعث درگیری‌های مذهبی در خانواده می‌شد، والدین فرزندان خود را طرد می‌کردند، فرزندان خانه را ترک می‌کردند...»، مای به اشتراک گذاشت.

بعدی: «کلیسای مادر خدا» که ناامیدانه از جهنم روی زمین تقلا می‌کند

در طول روزهای سخت، در حالی که در جهنم زمینی به نام کلیسای خدا با ناامیدی دست و پنجه نرم می‌کرد، دختر ۹x بارها و بارها مرگ را به عنوان راهی برای فرار جستجو کرد.



منبع

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

شهر هوشی مین در فرصت‌های جدید، سرمایه‌گذاری شرکت‌های FDI را جذب می‌کند
سیل تاریخی در هوی آن، از دید یک هواپیمای نظامی وزارت دفاع ملی
«سیل بزرگ» رودخانه تو بن، از سیل تاریخی سال ۱۹۶۴، ۰.۱۴ متر بیشتر بود.
فلات سنگی دونگ وان - یک «موزه زمین‌شناسی زنده» نادر در جهان

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

«خلیج ها لونگ را از روی خشکی تحسین کنید» به تازگی وارد فهرست محبوب‌ترین مقاصد گردشگری جهان شده است.

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول