Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

روزهای تدریس

۳۸ سال پیش، به ارتفاعات رفتم. با دانشی که در دانشگاه آموزش هوئه آموختم، من به همراه فارغ التحصیلان جدید، در ایجاد یک محیط آموزشی دبیرستانی در منطقه مرزی دورافتاده مشارکت داشتم...

Báo Thanh niênBáo Thanh niên20/11/2025

مدرسه مرزی N

یک روز در سپتامبر ۱۹۸۷، از هوئه، با اتوبوس در ایستگاه اتوبوس آن کو حرکت کردیم و سپس به سفرمان ادامه دادیم. در آن زمان، سفر طولانی و دشواری بود، پر از باد و گرد و غبار. به بوئون ما توت (استان داک لاک ) رسیدیم، یک هفته آنجا ماندیم، سپس تصمیم گرفتیم در دبیرستان اِآ سوپ، مدرسه‌ای در یک شهر منطقه‌ای، حدود ۳۰-۴۰ کیلومتری مرز کامبوج، هم‌مرز با استان موندولکیری، تدریس کنیم.

در این منطقه، بیشتر خانوارها از مناطق اقتصادی جدید از تای بین ، کوانگ نام (قدیمی) و برخی دیگر از مهاجران آزاد از استان‌های کائو بنگ، لانگ سون هستند... آنها برای امرار معاش به اینجا می‌آیند و از آنجا که فاصله این منطقه تا استان برای تحصیل در دبیرستان بسیار زیاد است، شرایط دشوار است، بنابراین تحصیل فرزندانشان قطع می‌شود. بنابراین مدرسه تأسیس شد.

Những tháng ngày dạy học và giáo dục vùng biên tại trường THPT Ea Súp - Ảnh 1.

معلمان و دانش‌آموزان در سال ۱۹۸۹ در دبیرستان اِآ سوپ (داک لاک)

عکس: TTB از اسناد گرفته شده است

من ادبیات تدریس می‌کردم و یکی از همکارانم فیزیک تدریس می‌کرد و در همان سال به مدرسه پیوستیم. آن زمان آغاز سال تحصیلی ۱۹۸۷-۱۹۸۸ بود، همچنین دومین سالی که مدرسه تأسیس شده بود. در آن زمان، مدرسه هنوز موقت بود، شنیده بودم که از یک ایستگاه آبیاری تغییر کاربری داده شده است. فقط ۲ کلاس درس با دیوارهای چوبی، سقف‌های آهنی موج‌دار و فقط ۲ کلاس (کلاس دهم و یازدهم) وجود داشت، هر کلاس حدود ۳۰ دانش‌آموز داشت که از کمون‌های دورافتاده یا مناطق اطراف مرکز منطقه آمده بودند. معلمان و دانش‌آموزان در فضای گرم عشق و عطش دانش که ماه‌ها و سال‌ها با خاطرات شخصی و مشترک فراوان همراه بود، تدریس و یاد می‌گرفتند.

در آن کلاس‌ها، چند دانش‌آموز اِده و مِنونگ از روستاهای پراکنده با دانش‌آموزان کین درس می‌خواندند. از آنجا که این منطقه کوچک و تا حدودی دورافتاده بود، والدین از معلمانی که برای آموزش فرزندانشان به مسافت‌های دور سفر می‌کردند، بسیار قدردانی می‌کردند. هر زمان که سالگرد فوت یا سال نو بود، تقریباً هر خانواده‌ای معلمان را برای شرکت دعوت می‌کرد. هر زمان که مراسم یادبودی در روستاها برگزار می‌شد، دانش‌آموزان اقلیت‌های قومی با اشتیاق معلمان را دعوت می‌کردند و به آنها شراب می‌دادند تا مست شوند. در آنجا، با وجود سختی‌های سال‌های اولیه پس از نوسازی، ما با شور و شوق و راهنمایی‌های فداکارانه، از صمیم قلب به دانش‌آموزان دانش آموختیم. مدت‌ها بعد، بسیاری از دانش‌آموزان، که اکنون بیش از ۵۰ سال سن داشتند، برای تبریک ۲۰ نوامبر به معلمان خود و همچنین شنیدن صدای معلمانشان با آهنگ‌های قدیمی که زمانی روی صحنه‌ای که در حیاط مدرسه برپا شده بود، طنین‌انداز می‌شد، گرد هم می‌آمدند و تماس می‌گرفتند.

ملاقات در بحبوحه زندگی

بعد از ۵ سال، شهر منطقه هایلند را ترک کردم و به دونگ نای برگشتم. رویای کسی که «آرزوی» شغل نویسندگی داشت، مرا به تقاطع دائو گیای، جایی که جاده شمال-جنوب را به سمت مخالف دا لات متصل می‌کرد، آورد. خانه کوچکی نزدیک مزرعه کائوچو خریدم، بی‌سروصدا رفتم و نوشتم، اما همچنان برای شغل تدریس (قراردادی) در دبیرستان دائو گیای درخواست دادم تا اشتیاقم برای این شغل را تسکین دهم و همچنین برای تدریس هر درس کمی پول اضافی به دست بیاورم.

Những tháng ngày dạy học và giáo dục vùng biên tại trường THPT Ea Súp - Ảnh 2.

این نقاشی را دانش‌آموز نگوک ها ۱۱ سال پیش به عنوان هدیه‌ای برای معلمش گلدوزی کرده بود.

عکس: TTB

در دبیرستان دائو گیای، در اولین سال تدریسم به عنوان معلم کلاس دهم، با گروهی از دانش‌آموزان آشنا شدم که کمی... عجیب و غریب بودند. اکثر آنها توانایی یادگیری سریع داشتند، در درس‌هایشان درخشان بودند و در هر ترم در مقایسه با سایر کلاس‌های کلاس دهم نمرات بسیار بالایی داشتند. با این حال، دانش‌آموزان زیادی با استعدادهای خاص و شخصیت‌های هنری و رمانتیک وجود داشتند، بنابراین گاهی اوقات مجبور بودم راه‌هایی برای... مهار آنها پیدا کنم تا آنها را با قوانین و مقررات مدرسه تطبیق دهم. بنابراین، بسته به توانایی هر دانش‌آموز، علاوه بر مطالعه دروس اصلی، شرایط زندگی را برای هر گروه فراهم کردم تا نقاط قوت خود را توسعه دهند. این انعطاف‌پذیری نتایج بسیار خوبی به همراه داشت، زیرا هر دانش‌آموز در گروه‌ها وقتی محیطی برای توسعه توانایی‌های خود داشتند، خوشحال و راضی به نظر می‌رسیدند. در نتیجه، اگر چیزی برای گفتن داشتند، به من مراجعه می‌کردند، همه چیز در مورد مسائل خانوادگی، مسائل مدرسه، داستان‌هایی در مورد دوستان در مدرسه و کلاس... این افتخار معلمی بود، زیرا دریافت اعتماد از یک گروه سنی که بیان یا اعتماد کردن به آن آسان نیست.

و داستان دانش‌آموزان

یک روز در اواخر ژوئیه ۲۰۲۵، دعوتی را برای بازدید از خانه دانش‌آموز سابقم، نگوک ها، که در دبیرستان دائو گیای، که اکنون در نها به (HCMC) است، درس می‌خواند، پذیرفتم. سال‌ها، از زمان ترک دبیرستان، ها تقریباً هر داستان شاد یا غم‌انگیزی را برای من تعریف می‌کرد. تا روزی که در سال ۲۰۰۰ به HCMC برگشتم، او گهگاه به من و همسرم سر می‌زد و فرزندانم را خواهر و برادر کوچکتر خود می‌دانست. در خانه کوچکی که آن روز در کنار رودخانه نها به، صدای خنده از آن به گوش می‌رسید، دانش‌آموز و همسرش خاطرات اولین ملاقاتشان را به یاد می‌آوردند و تصویر معلم قدیمی‌شان را به یاد می‌آوردند. من، شاید مانند بسیاری از معلمان دیگر، در طول دهه‌ها، چیزهایی برای به خاطر سپردن و چیزهایی برای فراموش کردن داشته‌ام، بنابراین گاهی اوقات از چند داستان کوچک که دانش‌آموزان سابقم هنوز به یاد دارند، شگفت‌زده می‌شوم.

Những tháng ngày dạy học và giáo dục vùng biên tại trường THPT Ea Súp - Ảnh 3.

نویسنده (وسط) به طور تصادفی در سال ۲۰۲۴ در بین توان با وو نگوک تو و همسرش (که در آن زمان سردبیر روزنامه داک نونگ بود و از سال ۱۹۸۷ دانشجو بود) آشنا شد.

عکس: آن فونگ

با این حال، داستان خانواده‌ی ها را بیش از ۳۰ سال پیش به وضوح به یاد دارم. از آنجایی که پدرش یک رزمی‌کار مشهور در منطقه‌ی دائو گیای بود، متأسفانه روزی در یک تصادف رانندگی درگذشت. او که در اعماق درد و رنج تنها بود، به همراه سختی‌هایی که پیش می‌آمد، زمانی به ترک تحصیل فکر می‌کرد. در آن زمان، به عنوان معلم کلاس‌های خصوصی، به خانه‌اش رفتم تا مادرش را متقاعد کنم که به مدرسه برگردد و راهی پیدا کردم تا از دوستانش بخواهم که او را برای ادامه‌ی تحصیل تشویق و حمایت کنند. حتی وقتی ها از دبیرستان فارغ‌التحصیل شد و به هنرستان فنی و حرفه‌ای رفت، هنوز هم او را تشویق می‌کردم، هرچند در آن زمان هنوز سرگردان بودم و در مورد حرفه‌ی نویسندگی‌ام مطمئن نبودم. چند سال بعد، فهمیدم که ها به تدریج زندگی پایداری داشته، ازدواج کرده، خانه‌ای خریده و صاحب ۲ فرزند شده است. وقتی به بلوغ دانش‌آموزانی که قبل از روی آوردن به روزنامه‌نگاری به آنها تدریس می‌کردم فکر می‌کنم، این یک داستان شاد در این زندگی است.

مانند سال‌های پیش، تعدادی از دانش‌آموزان از منطقه دورافتاده ائا سوپ، جایی که من قبلاً تدریس می‌کردم، برای کار به گیا نگیا، مرکز استان داک نونگ (زمانی که استان داک لاک به دو استان داک لاک و داک نونگ تقسیم شد) بازگشتند و شغلی را شروع کردند. آن‌ها موفق بودند و بسیاری از آن‌ها به مقامات کلیدی تبدیل شدند. روزی، چند نفر از دوستان و همکارانم از روزنامه‌های شهر هوشی مین، پس از یک سفر کاری و ملاقات اتفاقی با آن‌ها، از دانش‌آموزان گیا نگیا که من در آن زمان تدریس می‌کردم، تعریف کردند. آن‌ها همچنین فراموش نکردند که بگویند دانش‌آموزان پیام‌هایی برای پرسیدن حال من ارسال کرده‌اند و اینکه "معلم من در آن زمان خوب تدریس می‌کرد و بسیار با اشتیاق تدریس می‌کرد". با شنیدن این حرف، دوباره احساس خوشحالی کردم. و نه تنها این، بلکه هر بار که فرصتی برای ملاقات داشتیم، معلمان و دانش‌آموزان درباره داستان‌های سال‌های گذشته گپ می‌زدند.

و بعد، بین ما - دانش‌آموزان دوران جوانی‌مان و معلمانی که دهه‌ها پیش به جوانان خود امید آموزش و پرورش آنها برای تبدیل شدن به انسان‌های خوب را سپردند، احساسات گرم هنوز هم هر بار که به یاد می‌آوریم، دست‌نخورده باقی می‌ماند...

منبع: https://thanhnien.vn/nhung-thang-ngay-day-hoc-185251115193147878.htm


نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

سفر به "مینیاتور ساپا": خود را در زیبایی باشکوه و شاعرانه کوه‌ها و جنگل‌های بین لیو غرق کنید
کافی‌شاپ هانوی به اروپا تبدیل می‌شود، برف مصنوعی می‌پاشد و مشتریان را جذب می‌کند
جان «دو صفر» مردم منطقه سیل‌زده خان هوا در پنجمین روز عملیات پیشگیری از سیل
چهارمین باری که کوه با دن را به وضوح و به ندرت از شهر هوشی مین می‌بینم

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

کافی‌شاپ هانوی به اروپا تبدیل می‌شود، برف مصنوعی می‌پاشد و مشتریان را جذب می‌کند

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول