کابوس یک دختر ۹x در فرقه شیطانی کلیسای مادر خدا.
در سال ۲۰۱۸، روزنامه الکترونیکی VTC News با مجموعهای از مقالات که به وضوح توطئهها و ترفندهای «کلیسای مادر خدا» را افشا میکرد، «اولین تیر را شلیک کرد» و به بسیاری از مردم کمک کرد تا ماهیت این سازمان را به وضوح ببینند و خودشان فرار کنند.
با این حال، پس از مدتی، «اختاپوس» دوباره شاخکهایش را باز کرد. آنها با دقت بیشتری عمل میکردند و مرتباً مکانهای عبادت خود را تغییر میدادند تا از سوءظن دیگران و شناسایی توسط مقامات و مطبوعات جلوگیری کنند.
به طور پیچیدهتر، به اصطلاح پیامبران در این سازمان، «مقدسین» را نیز آموزش میدهند تا مانند ماشین باشند و هر چه به آنها گفته میشود را انجام دهند. آنها مجموعهای از موقعیتها را ارائه میدهند تا به «مقدسین» بیاموزند که چگونه در صورت مشکوک شدن به خانوادههایشان با آنها رفتار کنند و همچنین چگونه پلیس و مطبوعات را شناسایی کنند.
هر مقالهای که آنها در جلسات مطالعاتی خود تشریح میکنند و روانشناسی «مقدسین» را با این استدلال که مقالات حاوی اطلاعات نادرست و دارای نیات بد هستند، دستکاری میکنند، کلیسا آماده مقابله است.
حتی پس از انتشار هر مقاله، آنها به «مقدسین» اعلام میکنند: «کلیسای ما حقیقت است. اگر از منظر معنوی به آن نگاه کنیم، شیطان نمیخواهد ما نعمتهای خدا را دریافت کنیم، بنابراین از هر روشی برای جدا کردن ما از پدر و مادرمان استفاده خواهد کرد.»
آنها «مقدسین» را با یک موعظه کامل شستشوی مغزی دادند و با استفاده از چند مثال از مقالات قدیمی تأیید کردند که اینترنت مانند یک زبالهدانی پر از اخبار جعلی است...
آنها بتپرستان (افرادی که به خدا ایمان ندارند) را با شیاطین مقایسه میکنند و دائماً این استدلالها را در ذهن تازهواردان فرو میکنند که امروزه مردم از اینترنت استفاده میکنند، بنابراین شیاطین نیز از این ابزار برای تهمت زدن به حقیقت، از بین بردن ایمان، شکستن احکام و در نهایت افتادن در دریاچه آتش استفاده میکنند.
نگوین تی توییت مای (متولد ۱۹۹۵) نیز درسهای مشابهی آموخت. او برای حفظ ایمانش و جلوگیری از پیوستن به کلیسا، اغلب والدینش را که «حدس» میزدند او به این سازمان میپیوندد، گمراه میکرد.
با مهارتهای ارتباطی و استعدادهای فراوانش، نگوین تی توییت مای در عرض ۵ سال یکی از «بارآورندگان میوه» (مبشرینی برای جذب دیگران به کلیسا) شد، از جمله دوستانی که مستقیماً «بارآورندگان میوه» مای بودند و افرادی که به طور غیرمستقیم توسط مای به کلیسا هدایت و راهنمایی میشدند. در یک مقطع، مای حدود ۲۰ «مقدس» را مدیریت کرد.
مای از سال ۲۰۱۶، زمانی که اطلاعات بسیار کمی در مورد این کلیسا در اینترنت وجود داشت، پیرو آن بوده است. مای غرق در جلسات موعظه است، اگرچه زادگاهش تنها حدود ۴۰ کیلومتر با آنجا فاصله دارد، اما مای فقط هر ۲ ماه یک بار، و هر بار فقط برای ۱ روز، به خانه برمیگردد. از آنجایی که او مدتی است که در آنجا اقامت دارد، پیامبر مای با او تماس گرفت تا از او بخواهد که تماس "مقدسین" را با اقوامی که ایمان ندارند، محدود کند.
«همچنین تهدید شدم که اگر به پدر و مادرم در مورد کلیسا چیزی بگویم، آنها توسط شیطان کنترل میشوند و روحم نابود میشود. یادم میآید پدرم یک بار گفت: «اگر در مدرسه باهوش و مشهور به نظر برسی، قطعاً تو را هدف قرار میدهند. اگر به کلیسا نپیوندی تعجب میکنم، اما اگر بپیوندی، برای کلیسا بسیار مفید خواهد بود.»
والدینم هم به من مشکوک شدند و بعد از اینکه برای دوستم موعظه کردم، لو رفتم. دوستم با خانوادهام تماس گرفت. در همان زمان، VTC News مقالهای منتشر کرد و والدینم با اطمینان میدانستند که فرزندشان در کلیسا است، اما من همچنان آن را انکار کردم و گفتم که من از کلیسا خارج شدهام زیرا کلیسا چنین مواردی را پیشبینی کرده و به من آموخته بود که آنها را انکار کنم. من همچنین زمان بیشتری را در خانه گذراندم و از خانوادهام مراقبت کردم و برای منحرف کردن سوءظن والدینم، اسمی از کلیسا نیاوردم .
مای هنوز هم اولین روز کار تبلیغی خود را به وضوح به یاد دارد. نوامبر ۲۰۱۷ بود. به اصرار پیامبر، مای با یکی از دوستان مردش که به عضو مشتاق و مشتاقی مثل او علاقهمند بود، قرار ملاقات گذاشت تا برای صرف قهوه به آنجا بروند، درست زمانی که مای به سازمان هدایت شد.
با این حال، از آنجایی که او مردی با اراده قوی بود، توانست حقه واعظ را «درک» کند. پس از اولین قرار قهوه، او دیگر با مای در تماس نبود و از فیسبوک هم او را از لیست دوستان خود خط زد.
دومین نفری که مای برایش موعظه کرد، اگرچه به کلیسا اعتقادی نداشت، اما به مای اعتماد و احترام داشت، بنابراین از او پیروی کرد و در نتیجه ایمان مای افزایش یافت. تجربه مای در موعظه نیز افزایش یافت و او همچنین از "قدیس" جدید در "بارآوری ثمر" حمایت کرد.
در زمان پیوستن به «کلیسای مادر خدا»، مای و دوست پسرش تصمیم گرفتند که با هم نباشند یا ازدواج نکنند، زیرا هر دو احساس میکردند که از بسیاری جهات با هم سازگار نیستند. وقتی هر دوی آنها بشارت داده شدند و «قدیس» این سازمان شدند، مای و دوست پسرش نیز از هم جدا شدند.
با این حال، هر دو «بذر»های خوبی برای سازمان هستند: دانشآموزان خوب، مشتاق موعظه، مای خوب آواز میخواند، دوست پسرش نوازنده است، بنابراین پیامبر از مای خواست که با این شخص ازدواج کند.
مای یک سال بود که به این درخواست اعتراض میکرد، اما عقل او نمیتوانست بر تهدیدها غلبه کند، زیرا آنها معتقد بودند که این قانون خداست و اگر او از آن پیروی نکند یا با آن مخالفت کند، نفرین خواهد شد. پیامبر به مای تأکید کرده بود: «اگر ازدواج نکنی، چگونه میتوانی از برادران و خواهران بیشتری مراقبت و آنها را اداره کنی؟»
مای مدتی را صرف تحقیق و پرسوجو کرد، اما متوجه شد که بسیاری از زوجها مخفیانه ازدواج خود را بدون اطلاع خانوادههایشان ثبت میکنند تا مرد بتواند رهبر گروه شود و زن «همسر رهبر گروه» نامیده شود. و در میان آنها، بسیاری بودند که مانند مای هنوز در دانشگاه بودند.
«از کودکی تا بزرگسالی، هرگز چیز بدی را از والدینم پنهان نکردهام. در مواجهه با چنین موضوع مهمی در زندگی یک دختر، اما پنهان کردن آن از بستگانم، دچار بحران روانی شدم و ذهنم از هم گسیخته شد.»
همچنین متوجه شدم که این موضوع خیلی خطرناک است، اگر پدر و مادرم متوجه میشدند، نمیدانستم چه عواقبی خواهد داشت. علاوه بر این، در آن زمان، دیگر عشقی به او نداشتم.
با این حال، وقتی فکر میکردند که این کار خوبی است، کار درست است، قانون خداست، از نظر روانی مرا فریب میدادند. من همچنین هیچ درخواست یا تمایلی برای مراقبت یا مدیریت افراد زیادی نداشتم. در آن زمان، خیلی خسته بودم، بنابراین فقط میخواستم مدرسه را تمام کنم، فارغالتحصیل شوم و مدرکی در دست بگیرم.
اما در نهایت، مای هنوز مجبور بود راهی برای پنهان کردن این موضوع از خانوادهاش پیدا کند و مخفیانه ازدواج خود را با معشوق سابقش ثبت کند تا تمام الزامات کلیسا قانونی شود. پس از ازدواج، مای هنوز با خواهر دیگری در این سازمان زندگی میکرد. با این حال، این سازمان از مای خواست که با شوهر تازه ازدواج کردهاش زندگی کند. این چیزی بود که دختر هرگز به آن فکر نکرده بود و نمیخواست.
مای دوباره درگیر این فکر شد که راه آسان را انتخاب نکند، راه دشوار را انتخاب کند، اما راهی که خدا میخواست، و با کسی باشد که خدا میخواست.
با این حال، مای همچنان مصرانه برای دفاع از دیدگاه خود اعتراض میکرد، اما پیامبر با نگاههای خشمگین و تا حدودی تبعیضآمیز او را میدید، زیرا معتقد بود ایمان مای ضعیف است. بسیاری از "مقدسین" که از این پیامبر پیروی میکردند نیز رویکردی برای دوری از مای نشان دادند. او حتی بیشتر احساس فشار میکرد زیرا در این زمان مای واقعاً به عشق همه نیاز داشت.
پس از گذشت چندین سال، مای به تدریج متوجه شد که اگر از درخواست کلیسا پیروی نکند، پیامبرانی خواهند بود که او را به عنوان یک مخالف در نظر میگیرند. پس از یک دوره کشمکش ذهنی، مای نیز از سخنان پیامبر پیروی کرد، به خانه شوهرش نقل مکان کرد و معتقد بود که با حمایت خداوند، هیچ کس از این موضوع مطلع نخواهد شد.
با این حال، سوزن داخل کیسه سرانجام بیرون آمد، هیچ خدایی نمیتوانست از ازدواج مای محافظت کند و آن را مخفی نگه دارد. مادر و خواهر شوهرش از این موضوع مطلع شدند. این همچنین رویدادی بود که شک مای به سخنان پیامبر را نشان داد و دید که این سازمان مشکلاتی دارد. کلیسای حقیقت، اما به "مقدسین" آموخت که چیزهای نادرست بگویند.
این سازمان همچنین مقالات VTC News منتشر شده در سال ۲۰۱۸ در مورد «کلیسای مادر خدا» را بررسی کرد و آنها را افتراآمیز خواند و از مای و افراد دارای سمت در کلیسا خواست تا دادخواستی به دولت بنویسند و همزمان خون و اثر انگشت آنها را پاک کرد.
مای افزود: «حدود ماه مه ۲۰۱۸، همه - از جمله من - دادخواستی نوشتند، خون خود را بریدند و اثر انگشت خود را گذاشتند، اما پس از مدتی، کلیسا دادخواست را لغو کرد. نمیدانم چرا.»
به گفته مای، ماجرا به همین جا ختم نشد. تنها چند ماه بعد، این سازمان از افراد حاضر در سمتهای مختلف خواست تا تعهدی بنویسند مبنی بر اینکه از اینترنت برای جستجوی اطلاعات در مورد کلیسا استفاده نکنند و از فیسبوک یا زالو هم استفاده نکنند.
هنگام پرسش و پاسخ، به مای درسی با این محتوا داده شد که شیطان در جیب افراد در موقعیتهای مختلف است و تلویحاً به تلفن اشاره داشت. طبق محتوای سخنرانی، شیطان فرزندان خدا را وسوسه میکند، اگر زیاد از تلفن استفاده کنند، توسط شیطان فریب میخورند و از افرادی در موقعیتهایی مانند مای خواسته شد که تعهدی بنویسند که از تلفن برای دسترسی به شبکههای اجتماعی استفاده نکنند و از رهبران گروه خواسته شد که حسابهای فیسبوک خود را به طور کامل حذف کنند.
مای با یادآوری روزهایی که کورکورانه به خرافات و سخنان بیاساس اعتقاد داشت، با تلخی خندید و گفت: « با اینکه در فیسبوک دنبالکنندگان زیادی دارم، دو سال است که حسابم را قفل کردهام و کارم سخت شده است. با این حال، پیامبر فرمود: دعا کنید و خدا شما را برکت خواهد داد .»
ایمان مای به کلیسا با کشف دروغها و خیانتهای بیشتر و بیشتر آنها، رو به زوال رفت. مای گفت که حدود سالهای ۲۰۱۷-۲۰۱۸، به مای و «مقدسین» آموخته شده بود که برادران و خواهران در کلیسا، برادران و خواهران روحانی هستند، والدین یکسانی دارند و اجازه ندارند یکدیگر را دوست داشته باشند.
در آن زمان، کسی که این را نقض میکرد، ایمان را انکار کرده و کلیسا را ترک کرده بود. با این حال، بعداً، کلیسا به یک زوج برای مدیریت و رهبری نیاز داشت و آنها ترتیب دادند که افراد در کلیسا یکدیگر را دوست داشته باشند و با هم ازدواج کنند. اگر کسی سوالی میپرسید، به این استدلال استناد میکردند که قانون با گذشت زمان، سال به سال، تغییر میکند. مای فقط با همین یک نکته، فقدان وحدت را در این سازمان دید.
بعدی: برای فرار از «لانه شیطان» کلیسای مادر خدا، راه مرگ را انتخاب کنید
این دختر ۹x وقتی از نظر روحی وحشتزده، از نظر مالی خسته، از نظر جسمی ضعیف بود و فکر میکرد که به دریاچه آتش خواهد افتاد، تصمیم گرفت با خوردن قرص خواب خودکشی کند. خوشبختانه، او نجات یافت.
منبع






نظر (0)