در خانه‌ای بزرگ در دامنه کوهی در گروه ۷، منطقه هونگ سون، شهر تای نگوین ، خانم نگوین تی کیم اوآنه به آرامی با عصای چوبی حرکت می‌کند. در پشت این ظاهر، سفری خارق‌العاده نهفته است، سفر زنی که هرگز به مدرسه نرفته است، کسی که قبلاً با عقده حقارت زندگی می‌کرد زیرا نمی‌توانست مانند دیگران راه برود. او با هر تلاشی، نه تنها از خود و خانواده‌اش مراقبت می‌کند، بلکه خود را به عنوان یک ورزشکار معلول با دستاوردهای بالا تثبیت می‌کند و به الهام‌بخش قوی برای عزم و مقاومت بسیاری از مردم تبدیل می‌شود.

خانم اونه با اینکه روی ویلچر است، همچنان با قدرت تلاش می‌کند و ثابت می‌کند که اراده‌اش توسط معلولیت‌های جسمی محدود نمی‌شود. عکس از شخصیت (NVCC)

تسلیم سرنوشت نشو

خانم اوآنه که در سرزمین گنگ تپ در یک خانواده فقیر طبقه کارگر متولد شده است، بزرگترین فرزند از چهار خواهر و برادر است. اگر تب بی‌رحم فلج اطفال در دو سالگی او را درگیر نکرده بود، دوران کودکی او می‌توانست به آرامی هر کودک دیگری باشد. تنها پس از یک شب، پاهای کوچکش ناگهان بی‌حرکت شدند و رویای رفتن شاد به مدرسه و دویدن در حیاط را برای همیشه به پایان رساندند.

در آن زمان، خانواده‌ی اوآن هنوز به شدت نیازمند بودند. با اینکه او باردار بود، مادرش همچنان صبورانه فرزندش را در آغوش می‌گرفت و ده‌ها کیلومتر، از بیمارستان‌های استانی تا بیمارستان‌های مرکزی، سفر می‌کرد، تنها به این امید که شانس راه رفتن فرزندش را حفظ کند. تمام اعتماد و عشق آنها صرف هر ویزیت و هر رژیم درمانی می‌شد. با این حال، آنها فقط می‌توانستند پس از هر سفر بی‌سروصدا برگردند و در قلب خود کلماتی را که مانند چاقو بریدند، حمل کنند: "به خانه برو و به تحصیل فرزندت رسیدگی کن، زیرا این پاها... دیگر نمی‌توانند راه بروند"، او آن لحظه را با چشمانی فروافتاده بازگو می‌کرد. دو دستش را روی زانوهایش به هم قلاب کرده بود و کمی می‌لرزید، گویی سعی می‌کرد دردی قدیمی را که هیچ کلمه‌ای قادر به توصیف آن نیست، سرکوب کند.

مادر اوآنه گاهی اوقات احساس می‌کرد که به بن‌بست رسیده است و با خود فکر می‌کرد: «چطور می‌توانم فرزندم را بزرگ کنم وقتی پاهایش نمی‌توانند راه بروند؟» او که بسیار بدبخت بود، فکر می‌کرد که نمی‌تواند زنده بماند، بنابراین به او یاد داد که چگونه هر پنی را طلب کند. چهره زنی که نیمی از عمرش را پشت سر گذاشته، هنوز همان ویژگی‌های ملایم را حفظ کرده است، اما در آن لحظه، چین و چروک‌های گوشه چشمانش عمیق‌تر به نظر می‌رسیدند که نشان دهنده دوران کودکی پر از اشک و رنج خاموش بود.

دوران کودکی اوآن، مجموعه‌ای از روزهای آرام پشت در بود، بدون صدای زنگ مدرسه، بدون دوست، بدون حتی یک زمین بازی درست و حسابی. هر روز صبح، او فقط می‌توانست بنشیند و بچه‌های همسایه را که با هم سر کلاس پچ پچ می‌کردند تماشا کند، سپس با شنیدن آن طعنه‌ی دلخراش، به آرامی رویش را برگرداند: "آن دختر معلول، نمی‌تواند به مدرسه برود!". او گریه می‌کرد، عصبانی می‌شد، برای خودش متاسف می‌شد، اما هرگز اجازه نمی‌داد که زمین بخورد. او فقط آرزو داشت که یک بار کیف مدرسه‌اش را بپوشد و مانند سایر کودکان همسن و سالش در کلاس درس بنشیند. با اینکه نمی‌توانست به مدرسه برود، هر روز از طریق خطوطی که مادرش روی در چوبی می‌نوشت، خواندن و نوشتن را به خودش یاد می‌داد. او به آرامی هر حرف، هر محاسبه را هجی می‌کرد و سپس جدول ضرب را اینگونه حفظ می‌کرد. او لبخند زد: "دستخط من سریع نیست، اما همه می‌گویند زیباست." لبخندی آمیخته با غرور و تلخی کسی که خلاف جریان رفته و در تاریکی محرومیت به دنبال نور دانش گشته است.

خانم اونه با وجود اینکه آموزش رسمی ندیده است، هنوز هم یادداشت‌های واضحی می‌نویسد، دست‌خط مرتبی دارد و دفاتر تجاری را به طور مؤثر مدیریت می‌کند.

وقتی بزرگ شد، خیاطی را انتخاب کرد، از روی حصیری که روی زمین پهن کرده بود، چمباتمه می‌زد و هر تکه پارچه را با دقت و با سوزن و نخ می‌برید. بعضی روزها که دوختش خراب می‌شد، آن را جدا می‌کرد و دوباره شروع می‌کرد، دستان پینه بسته‌اش کم‌کم ماهرتر می‌شدند. از دل آن تلاش‌های خاموش، کم‌کم یک مغازه خیاطی کوچک شکل گرفت و سپس او به همان روشی که خودش در گذشته یاد گرفته بود، به دیگر افراد معلول نیز خیاطی یاد داد.

اما انگار سرنوشت رهایش نمی‌کرد. در سال ۲۰۰۳، دستانش به شدت پینه بستند و دیگر نمی‌توانست سوزن در دست بگیرد و پارچه بتراشد. در آن زمان، به نظر می‌رسید زندگی‌اش به بن‌بست رسیده است. با خودش فکر کرد: «از هر دو چشم ثروتمند، از هر دو دست فقیر. حالا چطور می‌توانم به زندگی ادامه دهم؟». او که دردمند و ناامید بود، هرگز به تسلیم شدن فکر نکرد. او سفر کارآفرینی خود را با یک مغازه سوغاتی کوچک که تنها حدود ۱۶ متر مربع مساحت داشت، آغاز کرد. هیچ تابلوی پر زرق و برقی، هیچ تبلیغات بلندی، اما در مناسبت‌های خاص، مشتریان به سمت او هجوم می‌آوردند، گاهی آنقدر شلوغ که دیگر جایی برای ایستادن نبود. با یادآوری آن روزهای اولیه، چشمانش از غرور آمیخته با احساس برق می‌زد: «روزهای زیادی بود که آنقدر مشتری زیاد بود که حتی نمی‌توانستم سرم را بلند کنم، آنقدر خوشحال بودم که گریه می‌کردم.»

از نقص‌ها بدرخشید

وقتی زندگی خانم اونه از نظر مالی تا حدودی پایدار شد، فصل جدیدی را برای سفر خود گشود، نه برای امرار معاش، بلکه برای زندگی کامل‌تر با شور و اشتیاق برای فتح. در زمین تنیس، در میان چرخش بی‌پایان ویلچر، به نظر می‌رسید که او بال‌هایی دارد که با هر توپ و اشتیاق سوزان، تعالی می‌یابند.

خانم اونه که از سال ۲۰۱۷ و با دیدن تصادفی تصاویر رقابت ورزشکاران معلول در تلویزیون عاشق تنیس شده بود، به دنیای ضربات قدرتمند راکت و چرخش‌های ماهرانه ویلچر کشیده شد. بدون مربی یا آموزش رسمی، سفر او به زمین تنیس با اکتشاف، خودآموزی، جلسات تمرینی پر از عرق و کمک دوستان در جامعه معلولین آغاز شد. او در حالی که چهره برنزه‌اش هنوز هم نگاهی آرام و بی‌خیال مانند قدرت درونی‌اش را منعکس می‌کرد، گفت: «سخت‌ترین قسمت، کنترل ویلچر برای تعقیب توپ در حال جهش است. هر حرکت نیاز به تلاش کامل دارد، باید جهت، سرعت را محاسبه کرد و کل بدن را به صورت ریتمیک هماهنگ کرد، اما من به اندازه یک فرد عادی سالم نیستم.»

هر ضربه‌ای که او می‌زند نه تنها مسئله‌ی تکنیک است، بلکه اراده و عزم راسخی را نیز در خود دارد که او با پشتکار در هر جلسه تمرین به آن دست یافته است. عکس: NVCC

او که از صفر با تنیس شروع کرد، به تدریج به چهره‌ای آشنا در زمین‌های ورزشی برای معلولین تبدیل شد. او با غلبه بر روزهای چالش‌برانگیز اولیه، تا سال ۲۰۱۹ رسماً در مسابقات ورزشی شرکت کرد، جایی که هر مسابقه شور و اشتیاق او را شعله‌ورتر می‌کرد.

همین شور و شوق بود که او و همراهانش را بر آن داشت تا باشگاه ورزشی معلولین شهر تای نگوین را در اوایل سال ۲۰۲۳ تأسیس کنند. این باشگاه با ۲۲ عضو که با روحیه‌ای داوطلبانه، خودگردان و منسجم فعالیت می‌کنند، نه تنها مکانی برای تمرینات بدنی، بلکه فضایی برای به اشتراک گذاشتن تجربیات است، جایی که افرادی که زمانی به دلیل معلولیت‌های جسمی خود احساس خجالت می‌کردند، در آن تشویق، ایمان و انگیزه برای غلبه بر خود پیدا می‌کنند.

او با لبخندی گرم و چشمانش که از شادی برق می‌زدند، گفت: «وقتی می‌ایستم و راه می‌روم، احساس ضعف زیادی می‌کنم، پاهایم خیلی ضعیف هستند. اما وقتی روی ویلچر می‌نشینم، احساس می‌کنم بال دارم، به سبکی پرواز.»

خانم اوآنه در حالی که روی ویلچر نشسته است، در یک جلسه تمرین تنیس برای معلولین، روی برگرداندن توپ تمرکز می‌کند. عکس: NVCC

شرایط تمرین دشوار است، هیچ زمین مخصوص معلولین، مربی و رژیم خاصی وجود ندارد. او باید زمین اجاره کند، اسپانسر جذب کند، راکت بخرد و از طریق ویدیو تکنیک‌ها را یاد بگیرد. به خصوص لاستیک‌ها و تیوب‌های مخصوص که باید از خارج از کشور سفارش داده شوند، هر ست میلیون‌ها دونگ هزینه دارد و به دلیل حرکت مداوم در زمین ناهموار، خیلی زود فرسوده می‌شوند. او گفت: «روزی تمرینم تمام شد و لاستیک ویلچرم شکست، مجبور شدم آن را درست در زمین وصله کنم. اما دلسرد نشدم، هر چه سخت‌تر بود، بیشتر می‌خواستم آن را فتح کنم.»

خانم اونه در سفر ورزشی پر فراز و نشیب خود، مجموعه‌ای از دستاوردهای چشمگیر را به خانه آورده است. از سال ۲۰۲۱ تاکنون، او به طور مداوم در مسابقات بزرگی مانند مسابقات قهرمانی ملی تنیس با ویلچر در سال‌های ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲، مسابقات قهرمانی ملی ورزش‌های معلولین - تنیس در سال ۲۰۲۳ و مسابقات قهرمانی ملی تنیس با ویلچر در سال ۲۰۲۴ مدال کسب کرده است. همچنین در سال ۲۰۲۴، خانم اونه با شرکت در مسابقات پارا پیکل‌بال برای جام VTV Tam Long Viet، نام خود را به یادگار گذاشت.

برای خانم اوآن، هر مدال نه تنها یک پاداش است، بلکه گواهی بر روحیه قوی و اراده او برای غلبه مداوم بر سختی‌ها نیز می‌باشد. عکس: NVCC

با این حال، این افتخار باعث نمی‌شود که او از خودش راضی باشد. او با فروتنی گفت: «امیدوارم افراد زیادی شرکت کنند تا همه بتوانند ارزش خود را ببینند و به رسمیت شناخته شوند.»

خانم اونه در سفر خودکفایی متوقف نشد و بی‌سروصدا به یک "آتش‌افروز" در جامعه معلولین تبدیل شد. او گفت: «افراد معلول اغلب زندگی بسته‌ای دارند، به ندرت جرات بیرون رفتن دارند، زندگی به تدریج محدودتر می‌شود. فکر می‌کنم اگر همیشه در خانه بمانید، فقط دیوارها و سقف‌ها را خواهید دید. بیرون بروید، کمی حرکت کنید، فضا متفاوت خواهد بود، روحیه متفاوت خواهد بود.»

به همین دلیل است که خانم اون همیشه وقت خود را صرف رفتن به همه جا، زدن به هر دری، تماس با هر فردی در شرایط مشابه خود می‌کند تا آنها را به شرکت در ورزش تشویق کند، نه برای رقابت، بلکه برای زندگی شاد و سالم. برخی به شوخی می‌گویند که او آنقدر ورزش می‌کند که حریف دارد، اما او فقط لبخند می‌زند: «من به هم‌تیمی نیاز دارم، نه حریف. هر چه افراد بیشتری شرکت کنند، فرصت‌های بیشتری برای توسعه ورزش معلولین وجود دارد.»

در سنی که بسیاری از مردم می‌خواهند بازنشسته شوند، او آرزو می‌کند که ده یا پانزده سال جوان‌تر بود تا می‌توانست به رقابت ادامه دهد و با هر توپ تمام تلاش خود را بکند. اما به جای پشیمانی، او تصمیم گرفت آن شور و شوق را به نسل بعدی منتقل کند. از جوانانی که وقتی برای اولین بار به میدان آمدند خجالتی بودند، تا ورزشکارانی که هرگز احساس پیروزی را تجربه نکرده بودند، او با صبر و شکیبایی هر تجربه‌ای را که از طریق عرق ریختن و پشتکار به دست آورده بود، همراهی، راهنمایی و به اشتراک گذاشت.  

او و دوستانش در جامعه معلولین به تنیس روی ویلچر بسنده نکردند و با پیکل‌بال آشنا شدند. در ابتدا، همه عمدتاً به تنهایی به کاوش می‌پرداختند و بدون راهنمایی حرفه‌ای در زمین با هم تمرین می‌کردند. او گفت: «ما یاد گرفتیم، بازی کردیم و کاوش کردیم و سپس به تدریج بدون اینکه متوجه شویم، به آن علاقه‌مند شدیم.»

شور و هیجان در بین اعضا، از اولین بازی‌های ناخوشایند تا زمانی که واقعاً پرشور شدند، گسترش یافت. در آینده، او و اعضای باشگاه مصمم هستند که به تلاش‌های خود برای توسعه جامعه پیکل‌بال برای افراد دارای معلولیت ادامه دهند، به طوری که این ورزش نه تنها یک زمین بازی برای آموزش سلامت، بلکه مکانی برای پیوند روح و اراده برای زندگی باشد.

برای خانم نگوین تی کیم اوآن، ورزش نه تنها یک فعالیت بدنی، بلکه سفری برای خوددرمانی است که به او کمک می‌کند بر عقده حقارت، درد و سختی غلبه کند. هر چرخش دوچرخه، هر ضربه راکت، گواهی بر اراده خارق‌العاده اوست، جایی که او دوباره خود را می‌یابد، کاملاً زندگی می‌کند و به سایر افراد معلول الهام می‌بخشد تا جرات کنند بایستند و با اعتماد به نفس در زندگی به جلو حرکت کنند.

سازمان مردم نهاد بائو

    منبع: https://www.qdnd.vn/phong-su-dieu-tra/phong-su/tu-doi-chan-bat-dong-den-nhung-cu-vung-vot-truyen-cam-hung-839692