Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

خاطرات دست نخورده | روزنامه الکترونیکی لائو کای

Việt NamViệt Nam30/04/2024

m1.jpg

ما به دیدار جانباز دین ترونگ سان (۷۰ ساله) در خانه‌اش در گروه مسکونی ۹، بخش پوم هان (شهر لائو کای ) رفتیم. او هنگام صحبت در مورد مبارزه برای آزادسازی جنوب و اتحاد کشور، با اشتیاق از تک تک نبردهایی که در آنها شرکت کرده بود، تعریف می‌کرد.

۱.jpg

در دسامبر ۱۹۷۱، مرد جوانی به نام دین ترونگ سان، اهل نهو کوان، نین بین، که در آن زمان تنها ۱۷ سال داشت، با اشتیاق درخواست داوطلبی نوشت و داوطلبانه برای جنگ به جنوب رفت. برای او، حضور در صفوف ارتش خلق و جنگیدن برای محافظت از سرزمین پدری از کودکی یک رویا بود. او با اشتیاق آموزش دید، سپس به جنوب رفت و در سال ۱۹۷۲ در لشکرکشی تابستان سرخ شرکت کرد و در دشت کوزه‌ها در شینگ خوانگ، لائوس جنگید. سپس به عنوان پیاده نظام هنگ ۹۸، لشکر ۳۱۶، سپاه سوم، به ویتنام بازگشت و در لشکرکشی ارتفاعات مرکزی برای آزادسازی بوون ما توت شرکت کرد و سپس به سایر سپاه‌ها پیوست تا در لشکرکشی هوشی مین شرکت کند.

در خاطره آقای سون، به یاد ماندنی‌ترین خاطره، راهپیمایی برای شرکت در لشکرکشی هوشی مین در آوریل ۱۹۷۵ بود. حمله واحد او در جهت شمال غربی بود و ماموریت آن مسدود کردن لشکر ۲۵ جمهوری ویتنام در ترانگ بنگ ( تای نین ) بود. نبرد در ترانگ بنگ شدید بود. فرمانده دسته فداکاری کرد و آقای سون از طرف فرمانده دسته به عنوان فرمانده دسته منصوب شد. آقای سون با پذیرفتن این مسئولیت سنگین، که البته افتخاری نیز محسوب می‌شد، روحیه تیمی را با بالاترین روحیه و عزم راسخ احیا کرد.

۳.jpg

آقای پسر به طور محرمانه گفت: سخت‌ترین کار حمله به پست فرماندهی دشمن بود، زمانی که آنها یک موقعیت توپخانه متراکم ایجاد کرده بودند. درست روبروی پایگاه دشمن، یک سنگر برای محافظت از آن وجود داشت. یکی از هم‌تیمی‌ها داوطلب شد تا آن را سرنگون کند، اما قهرمانانه خود را فدا کرد...

آقای سون با شنیدن این حرف، اشک در چشمانش حلقه زد. میدان نبرد سهمگین فرصتی برای سوگواری نداشت، او احساساتش را فرو خورد، به سرعت منطقه را رصد کرد و ناگهان موقعیت مناسبی برای شلیک پیدا کرد. او و یکی از رفقایش یک توپ B40 در دست داشتند تا از تخریب سنگر پشتیبانی کنند. او خوش شانس بود که به هدف رسید اما رفیقش به شدت زخمی شد، او توپ B40 را حمل کرد و با دقت به سمت هدف نشانه گرفت و سنگر را نابود کرد.

جوخه‌ها با شکستن محاصره مهم، از این پیروزی برای پیشروی استفاده کردند و با پیوستن به سایر نیروها، به تدریج برتری یافتند و کل ترانگ بنگ را آزاد کردند، تمام سلاح‌های توپخانه را تصرف کردند و صدها دشمن را به اسارت گرفتند. از پیروزی مهم در ترانگ بنگ، ارتش جمهوری ویتنام دچار تفرقه شد و به واحدهای شمال غربی سایگون اجازه عقب‌نشینی به دونگ دو و کو چی را نداد.

m2.jpg

با اشاره به لشکر دهم پیاده نظام (که با نام لشکر داک تو نیز شناخته می‌شود) از سپاه سوم ارتش ما، به شاهکارهای باشکوه تسلیحاتی اشاره می‌کنیم که خط دفاعی مستحکم دشمن را در نوی لوا - دوک لاپ در هم شکستند، خط دفاعی دشمن را در غرب شهر بوون ما توت در هم شکستند و برای پیروزی کامل در نبرد ارتفاعات مرکزی، انگیزه ایجاد کردند.

۲.jpg

آقای کو سئو فان (از گروه قومی مونگ، متولد ۱۹۵۲) در منطقه مسکونی نانگ کانگ، شهر سی ما کای (منطقه سی ما کای) یکی از معدود سربازان اقلیت قومی در لائو کای است که افتخار حضور در صفوف قهرمانانه لشکر دهم را داشته است. نیروی رزمی واحد او که در نبرد تاریخی هوشی مین شرکت داشت، به سمت هوک مون اعزام شد تا به ستاد کل دست نشانده در مرکز سایگون حمله کند.

اگرچه او ۷۲ سال دارد، اما خاطره حمله به مقر ارتش دست‌نشانده هرگز از ذهن آقای فان محو نشده است. او با شور و شوق نبرد را که در شب ۲۹ آوریل رخ داد، تعریف کرد. او دستور پیشروی را دریافت کرد و لشکر دهم به سرعت راه افتاد و از شکاف‌های فراوان دشمن در شب برای حمله استفاده کرد. آقای فان توصیف کرد: این پیشروی مانند لشکرکشی پادشاه کوانگ ترونگ به شمال برای مبارزه با ارتش مهاجم چینگ بود.

۱.jpg

سحرگاه 30 آوریل، این واحد از سنگرها و استحکامات زیادی عبور کرد و به پایگاه فرماندهی دشمن نزدیک شد.

نبرد شدید و سهمگین بود، تمام فضا با صدای مسلسل‌ها و توپخانه نیروهای مهاجم می‌لرزید. واحد آقای فان به تدریج به عمق ستاد کل ارتش دست‌نشانده نفوذ کرد، در آخرین سنگر دشمن، پیاده‌نظام و تانک‌های آنها سرسختانه مقاومت می‌کردند. گردان‌های پیاده‌نظام و تانک‌های زرهی ما پیوسته حمله می‌کردند و باعث وحشت دشمن می‌شدند. آقای فان روایت می‌کند: «در مواجهه با قدرت تهاجمی کامل ما، نیروهای دشمن مقاومت ضعیفی کردند و سپس فرار کردند. سربازان بلافاصله به ساختمانی که مرکز فرماندهی ارتش دست‌نشانده در آن قرار داشت حمله کردند. آنها پرچم سفید تسلیم را برافراشتند، برخی از نیروهای باقی‌مانده با بی‌نظمی گریختند.»

دقیقاً ساعت ۱۱:۳۰ صبح روز ۳۰ آوریل، با دریافت خبر اهتزاز پرچم ارتش آزادی‌بخش ما بر فراز سقف کاخ استقلال و تسلیم بی‌قید و شرط رئیس جمهور دست‌نشانده دونگ ون مین، آقای فان و رفقایش هورا کشیدند و بسیار هیجان‌زده شدند. کل گردان او هنگام عزیمت ۶۰ سرباز داشت، اما وقتی شاهد این لحظه تاریخی بودند، تنها نیمی از آنها باقی مانده بودند. آقای فان از خوشحالی به آسمان فریاد زد: کشور آزاد شد! ما زنده‌ایم!

m3.jpg

آقای دین ترونگ سون، در لحظه تاریخی آزادی، همچنان مشغول تعقیب بقایای دشمن بود و در حال فرار به فرودگاه تان سون نهات بود. اگرچه او شاهد اهتزاز پرچم آزادی نبود، اما تشویق و هیجان مردم را دید، اما آقای سون و هم‌تیمی‌هایش هیجان‌زده بودند، دشمن را تعقیب می‌کردند و لبخندهای درخشانی می‌زدند. آقای سون و آقای فان با پایان دادن به پیروزی تاریخی، به زادگاه خود بازگشتند و سفری جدید را آغاز کردند.

۳.jpg

آقای سون در سال ۱۹۷۹ به مشارکت در نبرد برای محافظت از مرزهای شمالی ادامه داد و در آن زمان هوانگ لین سون و بعداً لائو کای را به دست گرفت. مرز، سرباز وفادار و شجاعی را که مدال افتخار نظامی درجه یک را از دولت دریافت کرده بود، حفظ کرد. او ازدواج کرد، مدتی خود را وقف ارتش کرد، به شرکت آپاتیت ویتنام وان ممبر منتقل شد و در دوره‌های مختلف به عنوان رئیس انجمن پیشکسوتان این واحد فعالیت داشت. پس از آن، از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵ تا زمان بازنشستگی، سمت معاون دبیر کمیته حزب بلوک تجاری استان را بر عهده داشت. بعداً، او نقش بسیار مهمی در تأسیس انجمن تجاری پیشکسوتان استان لائو کای ایفا کرد و سمت رئیس دوره اول را بر عهده گرفت.

۲.jpg

در مورد آقای کو سئو فان، او به زادگاهش بازگشت و سپس از سال ۱۹۸۳ تا ۲۰۱۲ قبل از بازنشستگی در انجمن پیشکسوتان کمون کار کرد. آقای فان از دوران گله‌داری گاومیش و چمن‌زنی‌اش، دوست صمیمی داشت، جانباز لو کو لنگ از گروه مسکونی نا کانگ، که او نیز در جنگ در میدان نبرد جنوبی شرکت داشت. آقای لنگ به مدت ۱۲ سال در اداره پلیس کمون و به مدت ۱۰ سال به عنوان رئیس کمیته مردمی کمون سی ما کای کار کرد. آقای لنگ و آقای فان با داشتن ویژگی‌های "سربازان عمو هو"، در ساختن زادگاه خود برای توسعه بیشتر و بیشتر، تبلیغ فعال و بسیج مردم برای احیای تولید، بازپس‌گیری زمین، غلبه بر بسیاری از مشکلات و سختی‌ها، و به تدریج ساختن کمون سی ما کای برای تبدیل شدن به مرکز منطقه سی ما کای و زمینه‌ای برای شهر در آینده، مشارکت داشتند...

۴.jpg

خاطرات به تدریج محو شده‌اند اما زخم‌ها باقی مانده‌اند. هر بار که هوا تغییر می‌کند، سردرد برمی‌گردد، انگار ابدیتی است که آقای سون بیش از نیم قرن مجبور به تحمل آن بوده است، زمانی که هنوز ترکش‌های خمپاره دشمن در میدان نبرد بوئون ما توت در سرش باقی مانده است. اما برای آقای سون، او اهمیتی به این موضوع نمی‌دهد، او به طور محرمانه گفت: چون من هنوز در صلح زندگی می‌کنم، در حالی که بسیاری از رفقا جان باخته‌اند و دیگر فرصتی برای لذت بردن از این لحظه آرام ندارم.

۵.jpg

آقای سان، آقای فان و آقای لنگ شاهدان زنده‌ای هستند، افرادی که مبارزات سختی را پشت سر گذاشته‌اند، فداکاری‌هایی را تحمل کرده‌اند و در لحظات تاریخی زندگی کرده‌اند. خاطرات هنوز در ذهنشان زنده است، آنها در حالی که هنوز سالم و قادر به راه رفتن هستند، وقت خود را صرف شرکت در فعالیت‌های اجتماعی می‌کنند، به مردم کمک می‌کنند تا تاریخ را بیشتر درک کنند، به فرزندانشان الهام می‌بخشند تا کشورشان را بیشتر دوست داشته باشند و از هر لحظه صلح و استقلالی که از آن لذت می‌برند، قدردانی کنند.


منبع

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

زیبایی مسحورکننده سا پا در فصل «شکار ابرها»
هر رودخانه - یک سفر
شهر هوشی مین در فرصت‌های جدید، سرمایه‌گذاری شرکت‌های FDI را جذب می‌کند
سیل تاریخی در هوی آن، از دید یک هواپیمای نظامی وزارت دفاع ملی

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

پاگودای تک ستونی هوا لو

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول