Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

۳۰ آوریل ۱۹۷۵: روز بازگشت - بخش ۳: سایگون، اولین روزهای صلح

در بازگشت از کان دائو، من و گروهی متشکل از بیش از ۲۰۰ زندانی سابق سوار یک کامیون نظامی سبز رنگ شدیم و موقتاً در دبیرستان هونگ وونگ، ناحیه ۵، اسکان داده شدیم.

Báo Tuổi TrẻBáo Tuổi Trẻ18/04/2025

۳۰ آوریل ۱۹۷۵ - عکس ۱.

Le Van Nuoi در جنگل اولیه ما دا، دونگ نای در سال 1976

در طول مسیر از ناحیه ۱ تا ناحیه ۵، از دیدن مناظر جاده‌ها و مردم، به خصوص آئو دای سفیدپوست دانش‌آموزان، پس از پنج سال دوری از سایگون، شگفت‌زده شدم. هتل‌ها و آپارتمان‌های مرتفع بیشتری در امتداد جاده ساخته شده بودند.

صحنه سایگون در ماه مه ۱۹۷۵

در این زمان، بلوار نگوین هو در مرکز سایگون فقط دو هتل بسیار مجلل داشت، رکس و پالاس (که بعداً به هوو نگی تغییر نام داد)، که بلندترین آنها با ۱۰ طبقه بود. وسایل نقلیه در جاده شلوغ بودند. هنوز همان ماشین‌ها و تاکسی‌های قدیمی مانند رنو، ترکشن... و موتورسیکلت‌هایی مانند SS.50، وسپا، ولو سولکس، پی‌سی...

دوچرخه‌ها بیشتر توسط دانش‌آموزان و کارگران استفاده می‌شدند. در طول مسیر، بسیاری از مردم جلوی در خانه‌هایشان ایستاده بودند و با کنجکاوی کاروان را تماشا می‌کردند و گهگاه دست تکان می‌دادند. با دیدن ما که لباس‌های مشکی بابا به تن داشتیم، احتمالاً حدس می‌زدند که ما زندانیان انقلاب هستیم که از جزایر دوردست بازمی‌گردیم.

وارد حیاط مدرسه هونگ وونگ که شدم، دیدم تعداد زیادی از زندانیان سابق در حال رفت و آمد هستند. شاید دانش‌آموزان اینجا موقتاً به مدرسه دیگری نقل مکان کرده بودند و از این مدرسه به عنوان سرپناه موقت برای زندانیان سابق استفاده می‌کردند. ناگهان صدایی فریاد زد: «نوئی! نوئی، برگشتی؟ خیلی خوشحالی!»

آن وو تی های بود - دبیر کل سابق هیئت نمایندگان زنان دبیرستان گیا لونگ سایگون در سال تحصیلی 1970-1971، که با من در فعالیت‌های جنبش دانش‌آموزی شرکت می‌کرد. خواهر های استعدادهای زیادی داشت: نوشتن مقاله، عکاسی، نواختن گیتار... بعدها، او با نام مستعار بیچ وی، خبرنگار روزنامه توئی تره شد. درست است که خواهر های خون روزنامه‌نگاری دارد، بنابراین توانست خبر بازگشت لو وان نوئی به سایگون در آن روز را پیگیری کند.

وقتی برگزارکنندگان از گروه ما خواستند که برای تحویل گرفتن اتاق‌هایمان در حیاط مدرسه صف بکشیم، خواهر های به سرعت دوربینش را برداشت و دنبالمان آمد و از گروه زندانیان سابق کان دائو که پرچم‌ها را تکان می‌دادند، از جمله من که در وسط ایستاده بودم و یک روسری چهارخانه دور سرم پیچیده بودم، عکس گرفت.

روز بعد، من در جلسه کلاس بودم که ناگهان بلندگو اعلام کرد: یکی از اعضای خانواده لو وان نویی به دیدار من آمده است. در حیاط مدرسه، یک دانش‌آموز دختر که لباس سفید آئو دای به تن داشت، به سمت من دوید و با خجالت گفت: «کی برگشتید، آقای نویی؟ حالتان خوب است؟»

من از زیبایی ملایم این دختر مبهوت شده بودم. هر دو دست در دست هم، روی نیمکت سنگی زیر سایبان یک درخت پوینچیانا سلطنتی پر از شکوفه در حیاط مدرسه، نشستیم و گپ زدیم. نام او لونگ چائو بود. از آن زمان به بعد، آشنایی ما شروع شد و هفت سال طول کشید. در سال ۱۹۸۲، پس از فارغ‌التحصیلی لونگ چائو از دانشگاه پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی در شهر هوشی مین، ازدواج کردیم.

این گروه از زندانیان سابق کان دائو در مدرسه هونگ وونگ اقامت داشتند تا در یک «دوره پیروزی» سه روزه شرکت کنند. محتوای این دوره شامل گوش دادن به سخنان رهبران کمیته حزب شهر در مورد «وضعیت آزادسازی سایگون و وظایف فوری ما» بود؛ مرور تجربیات شخصی آنها در دوران حبس؛ آیا آنها در زندان صداقت خود را حفظ کردند، به این معنی که آیا به پرچم زرد با سه نوار قرمز دولت سایگون سلام نظامی دادند؟ آیا هنگام دستگیری، شکنجه یا زندانی شدن، هویت رفقای خود را اعلام کردند یا با دشمن همکاری کردند؟

۳۰ آوریل ۱۹۷۵ - عکس ۲.

اعضای تیم ۴ در اواخر ماه مه ۱۹۷۵ در مقابل خانه عمو با شی، خیابان تان تات توییت، منطقه ۴ عکس می‌گیرند. لو وان نویی در سمت چپ ردیف عقب ایستاده است - عکس: ارائه شده توسط مین تی

ساختن یک دولت انقلابی جدید

در ۲۰ مه ۱۹۷۵، پس از پایان دوره، آقای نگوین ون وین، از کادرهای اتحادیه جوانان سایگون، با یک جیپ که توسط یک جوان دفاع شخصی رانده می‌شد، به دنبالم آمد تا به خانه پدر و مادرم در منطقه ۴ بروم. هر دوی آنها لباس شخصی و بازوبندهای قرمزی با کلمات "نیروهای انقلابی" و "جوانان دفاع شخصی انقلابی" به بازو داشتند. وین در کنار راننده نشسته بود و یک تفنگ کلاشنیکف در دست داشت.

همینطور که جیپ از کلیسای جامع نوتردام به سمت خیابان تو دو (دونگ خوی امروزی) می‌رفت، ناگهان یک پارچه سفید با حروف قرمز بلند دیدم که بالای بالکن طبقه دوم هتل مجلل مجستیک آویزان بود.

ایده اصلی: ما یک نیروی سوم و بی‌طرف هستیم... به نمایندگی از آقای/خانم... که درخواست مذاکره با دولت انقلابی را داریم...». به راننده گفتم که مستقیماً به منطقه ۴ برود تا پدر و مادرم را ببیند.

خواهر دومم، وین و راننده را به یک شام خانوادگی دعوت کرد. آن شب من در خانه ماندم. صبح روز بعد، با دوچرخه‌ام رفتم تا خودم را به رهبران اتحادیه جوانان انقلابی سایگون - گیا دین (که بعدها به اتحادیه جوانان کمونیست هوشی مین شهر هوشی مین معروف شد) معرفی کنم. دفتر مرکزی موقت اتحادیه در هتل لیبرتی، ۴۹ نگوین دین چیئو، منطقه ۳ قرار داشت.

اتحادیه جوانان شهر مرا مأمور کرد تا در کمپین «پاکسازی دشمن، ایجاد یک دولت انقلابی در سطح مردمی» که توسط کمیته حزب شهر در سراسر شهر هدایت و راه‌اندازی شده بود، شرکت کنم. من به تیم ۴ که در منطقه ۴ کار می‌کرد، پیوستم و خانم تو تین (تران تی نگوک هائو) به عنوان سرپرست تیم، من معاون سرپرست تیم با حدود ۱۵ عضو بودم که اکثر آنها دانشجویان حقوق، دانشجویان کشاورزی و جنگلداری مانند آقای بویی با بونگ (بعدها معاون وزیر کشاورزی )، دانگ دین فونگ، فام تائو، باخ ین، آقای تام، تا توئی... بودند. خانم تو تین موارد زیر را هدایت کرد:

«ما از منظر اتحادیه جوانان در این کمپین شرکت می‌کنیم. بنابراین شما باید بر پیگیری دقیق زندگی و کار توده‌های جوان تمرکز کنید و سپس راه‌هایی برای حمایت از آنها پیدا کنید. در مورد وظیفه شکار بقایای سربازان رژیم سابق که پنهان شده و سلاح ذخیره می‌کنند، نیروهای امنیتی و مسلح قبلاً این کار را انجام داده‌اند.»

از آخرین هفته ماه مه، تیم ۴ به مأموریت‌هایی در پایگاه‌های متعدد در چندین منطقه رفت و در نهایت حدود هفت ماه به طور دائم در بخش‌های ۵ و ۶، منطقه ۴ مستقر شد. قبل از سال ۱۹۷۵، رژیم سایگون فقط سه سطح اداری را سازماندهی می‌کرد: شهر، منطقه و بخش در مرکز شهر، و دهکده در حومه شهر. از آغاز سال ۱۹۷۶، دولت انقلابی دو بخش را در یک بخش و کمون ادغام کرد.

هنگام تشکیل بخش‌ها و کمون‌ها، رهبران شهر اغلب ترتیب می‌دادند که سربازان یا افسران پلیس منشی و کادرهای مخفی رئیس باشند. چند سال بعد، پس از آموزش عناصر مثبت به صفوف حزب و اتحادیه جوانان، کادرهایی که پس از سال ۱۹۷۵ بالغ شده بودند، به تدریج جایگزین کادرهای انقلابی در سطح بخش‌ها و کمون‌ها شدند...

بعد از ماه اول، اتحادیه جوانان شهر، خانم تو تین را به کار دیگری فراخواند و او مرا به عنوان سرپرست تیم منصوب کرد. کمیته روستا چند خانوار را که اقوامشان در انقلاب شرکت کرده یا با آن همدردی کرده بودند، برای اقامت موقت به ما معرفی کرد. تیم ۴ خوشبختانه توانست حدود پنج ماه در خانه عمو با شی - تران ون شی (۱۹۳۰-۲۰۲۲) در روستای شماره ۶، خیابان تون تات توییت، منطقه ۴ مستقر شود.

عمو با شی از سال ۱۹۵۴ تا ۱۹۶۵ در فعالیت‌های جنبش روشنفکری شرکت داشت. او قدبلند و مهربان بود، استعداد نقاشی داشت و خوشنویسی زیبایی می‌نوشت. عمه با شی سبک توانمند و مهربانی یک زن اهل جنوب غربی را داشت. این خانواده چند فرزند داشت: توین، مین تی و مین تو. هر روز، بیشتر برادران برای شام با دوچرخه به خانه می‌آمدند و شب را می‌خوابیدند. برای ناهار، برادران برنج چسبناک و یک بشقاب برنج می‌خریدند تا سریع بخورند. من هم همین کار را می‌کردم تا صاحب خانه را اذیت نکنم.

داستان عاشقانه هدر

قدم زدن در باغ هدر

ناگهان داستان عشق قدیمی را به یاد بیاور

من در لباسم باکره هستم

بی‌تفاوت نسبت به کسی که سوار و پیاده می‌کند

من یک ولگرد هستم

پیاده به مدرسه می‌روم

زمان جنگ و آشوب

کی فکرشو میکرد! عشق هنوز پابرجاست!

من معصوم و جادویی هستم

من باتجربه هستم

تو به زیبایی تاچ تائو هستی

من، ارکیده در جنگل

روزی که از اقیانوس گذشتم

ورود به سایگون

لباس بلند به سرعت به داخل پرواز می‌کند

دسته ای از خلنگ در دست

سپس با شور و شوق قرار ملاقات بگذارید

سپس عشق و شور، خشم

عاشقان هنوز در حال مبارزه هستند

علاوه بر این ... داستانی صد ساله!

(لو وان نویی)

-----------------------------------

بعدی: از سایگون تا هانوی

Tuoitre.vn

منبع: https://tuoitre.vn/30 آوریل 1975، اولین روزهای دوره سوم سایگون



نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

ویدیوی اجرای لباس ملی ین نهی بالاترین بازدید را در مراسم میس گرند اینترنشنال داشته است
کام لانگ وونگ - طعم پاییز در هانوی
«شیک‌ترین» بازار ویتنام
هوانگ توی لین، آهنگ پرطرفدار با صدها میلیون بازدید را به صحنه جشنواره جهانی می‌آورد

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

به جنوب شرقی شهر هوشی مین: «لمس» آرامشی که روح‌ها را به هم پیوند می‌دهد

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول