فکر کنم وقتشه برای خودم زندگی کنم.
- در آغاز سال 2024، هونگ دائو در پرفروشترین فیلم تاریخ "مای" ظاهر شد و در پایان سال، با نقش اصلی در "لین لوک - کوی نهاپ ترانگ" پرونده خود را بست. چگونه زمان خود را برای سفر مداوم بین ایالات متحده و ویتنام برای فیلمبرداری به این شکل تنظیم میکنید؟
راستش را بخواهید، الان وقت آزاد بیشتری دارم چون بچههایم دانشگاه را تمام کردهاند و فارغالتحصیل شدهاند، شغل دارند، حتی معشوقه و زندگی خودشان را دارند. فکر میکنم الان وقتش است که برای علاقهام زندگی کنم، هر کاری که دوست دارم انجام دهم.
من علاوه بر کار کردن، زیاد سفر میکنم و این کار را با بیرون رفتن هم ترکیب میکنم. مثلاً وقتی داشتم لین میو را در هوئه فیلمبرداری میکردم، هر روزی که فیلمبرداری نداشتم، تمام غذاهای هوئه را امتحان میکردم و بعد با قطار به دانانگ میرفتم تا بازی کنم. من همه کارها را با ذهنی آرام و بدون فشار انجام میدهم، چون مدت زیادی است که در صنعت نمایش هستم، همه چیز را تجربه کردهام، بنابراین حالا واقعاً از کاری که انجام میدهم لذت میبرم.
بازیگر هونگ دائو در مراسم افتتاحیه فیلم "سیاهگوش - شبح در قصر" بسیار خوش درخشید.
- چه چیز جالبی در مورد نقش مِی بیچ در «Linh lich - Quy nhap trang» وجود داشت که هونگ دائو را برای شرکت در آن متقاعد کرد؟
نکته جالب این است که من قبلاً هرگز فیلم ترسناک تماشا نکردهام، فقط تلویزیون را روشن میکنم و خون و خونریزی را میبینم و آن را خاموش میکنم. اما از آنجایی که من هرگز در زندگیام در یک فیلم ترسناک بازی نکردهام، فکر کردم چرا این کار را نکنم؟
در فیلم مای، شخصیت من اغلب میگوید: «زندگی خیلی کوتاه است»، بنابراین الان زمانی است که میخواهم انواع نقشهایی را که قبلاً بازی نکردهام، بازی کنم. به همین دلیل نقش می بیچ را در لین میو پذیرفتم و سعی کردم در یک فیلم ترسناک بازی کنم. علاوه بر این، عوامل فیلم میخواستند فرهنگ ویتنامی را از طریق فیلم منتقل کنند، بنابراین من موافقت کردم که در آن شرکت کنم زیرا فکر کردم ایده خوبی است. وقتی فیلمنامه را خواندم، دیدم که داستانی با پیچ و خمهای جالب وجود دارد.
بعد از ۵ روز فیلمبرداری صحنه قبرستان، به کارگردان وو تان هوآ گفتم که دیگر نمیتوانم تحمل کنم و درخواست کردم که به شهر هوشی مین برگردم. آن شب، چمدانم را به آپارتمانم برگرداندم و تا صبح خوابیدم، حتی بدون اینکه دستیارم مثل همیشه کنارم بخوابد. به همین دلیل است که فکر میکنم به لطف این فیلم ترسناک، کمتر از ارواح میترسم (میخندد).
هونگ دائو وقتی با خانم توی تین در فیلم "گربه سیاهگوش - روح در خانه" همبازی بودند، از آنها خیلی تعریف کرد.
- در فیلم «لین لوک»، صحنههای زیادی با خانم توی تین داشتید. به عنوان یک بازیگر پیشکسوت، چه چیزی در مورد بازی با یک بازیگر آماتور برای اولین بار جالب بود؟
وقتی برای اولین بار توی تین را دیدم، فکر نمیکردم این اولین باری باشد که در یک فیلم بازی میکند. او را بسیار حرفهای، همیشه وقتشناس و باهوش یافتم. اولین روزی که تلفظ لهجه هوئه را تمرین کردم، از قبل نمیتوانستم خوب صحبت کنم و نمیفهمیدم توی تین چه میگوید (میخندد).
بعد از آن، به مدت ۳ هفته به آمریکا برگشتم و وقتی برگشتم، دیدم که توی تین کاملاً متفاوت است، چون تمرین کرده بود و بسیار مصمم بود. هنگام فیلمبرداری یک صحنه دشوار، با اینکه همه میخواستند کار را رها کنند، توی تین میخواست بیشتر تلاش کند تا انتخاب بهتری داشته باشد. فکر میکنم توی تین در نقش اولش خیلی خوب عمل کرد.
حالا دیگر مثل قبل نگران نیستم.
هونگ دائو پس از یک حادثه سلامتی، دیدگاه خود را نسبت به زندگی تغییر داد.
- قبل از ملاقات با شما، سن واقعی شما را جستجو کردم زیرا شنیده بودم که مردم میگویند هونگ دائو در زندگی واقعی جوان و پر از انرژی است و این درست است. پس راز شما برای حفظ جوانیتان چیست؟
از آرایشگر حرفهای که کمکم کرد امروز این شکلی باشم ممنونم (میخندد). اما شاید به این خاطر باشد که از بچگی تمرین میکردم. قبلاً خیلی مراقب بودم، هر روز صبح وزنم را چک میکردم و یک متر نواری برای اندازهگیری بدنم داشتم.
اما حدود ۵ سال است که با افزایش سن، به خودم اجازه دادهام کمی استراحت کنم و دیگر لازم نیست بدنم مثل قبل بینقص باشد. بیشتر غذا میخورم، کمی وزن اضافه میکنم، اما همچنان ساعت ۵ صبح از خواب بیدار میشوم، ۶-۷ کیلومتر میدوم، سپس به باشگاه میروم تا در حد توان خودم وزنه بزنم. به خودم اجازه میدهم ۱-۲ روز در هفته بیخیال غذا بخورم، اما بعد از آن باید بیشتر مراقب باشم.
- شنیدم که چند سال پیش یک مشکل جدی برای سلامتیتان داشتید. آیا این موضوع روی طرز فکر و سبک زندگیتان تأثیر گذاشت؟
من مشکلات جدی سلامتی دارم. خیلی مراقب غذا خوردنم هستم و مرتباً ورزش میکنم، اما وقتی بیمار میشوم، اوضاع خیلی جدی میشود. در عین حال، دوستانی دارم که راحت زندگی میکنند، هر چه میخواهند میخورند اما بیمار نمیشوند. به همین دلیل، بعد از آن حادثه، فکر کردم باید کمی آرامتر باشم و هر کاری که دوست دارم انجام دهم، چون زندگی خیلی کوتاه است. حالا دیگر مثل قبل خیلی نگران نیستم.
قبلاً همیشه فکر میکردم اگر فرزندم فارغالتحصیل شود و با آن حقوق شغلی پیدا کند، آیا میتواند برای خرید خانه پول پسانداز کند؟ حالا از زندگی فعلیام لذت میبرم. مثلاً وقتی در این فصل به هانوی میروم، سعی میکنم یک دسته گل مینا بخرم و احساس شادی میکنم. هر روز به دنبال شادی هستم. اغلب فیلمهای عاشقانه کرهای را تماشا میکنم و شخصیتی را به یاد میآورم که هر روز یک تکه کاغذ را در یک ظرف میاندازد تا هر چیزی را که با آن مواجه میشود، چه شاد و چه غمانگیز، بنویسد. من هم از او تقلید میکنم، اما فقط داستانهای شاد مینویسم.
هونگ دائو در روز فارغالتحصیلی دخترش در آمریکا.
حالا من تنهام
- گفتی الان وقت بیشتری داری چون بچههات بزرگ شدن. میدونم دو تا دخترت با تو زندگی میکنن؟
در آمریکا، وقتی ۱۸ ساله میشوند، به دانشگاه میروند و بعد از اتمام مدرسه، مستقل هستند. به فرزندانم گفتم که فقط ۴ سال باقیمانده از دانشگاه از آنها مراقبت میکنم. بعد از آن، اگر بخواهند بیشتر درس بخوانند، باید از مدرسه و دولت پول قرض بگیرند. بعد از ۴ سال تحصیل، خوشبختانه آنها شغل پیدا کردند و به من متکی نبودند. حالا من تنها زندگی میکنم، اما پدر و مادرم خیلی نزدیک به من زندگی میکنند. صبحها مادربزرگم پیاده به خانه میآید و عصرها به خانه پدربزرگم میآید، در حالی که من تنها زندگی میکنم.
- وقتی فیلم نمیسازید، زندگی روزمرهتان در آمریکا چگونه است؟
در آنجا، من هنوز آخر هفتهها به نمایشها میروم و به عنوان نماینده یک شرکت بیمه دولتی برای سالمندان کار میکنم. بعد از اتمام کارم در ویتنام، به ایالات متحده برمیگردم و زندگی بسیار آرامی دارم. صبح زود از خواب بیدار میشوم تا ورزش کنم، سپس با پدر و مادرم صحبت میکنم و به سر کار میروم. من گروهی از دوستان دارم که گهگاه برای غذا خوردن با هم بیرون میروند. ممکن است خیلیها آن را کمی کسلکننده بدانند، اما من این نوع زندگی را بعد از همه شلوغی، تفریح و زرق و برق دوست دارم.
نیازی نیست دنبال شانهای برای تکیه دادن بگردی
هونگ دائو با وجود اینکه تنها زندگی میکند، از زندگی فعلیاش احساس رضایت میکند.
- آیا به این فکر کرده ای که در دوران پیری شانه ای برای تکیه دادن پیدا کنی تا از تنهایی در امان باشی؟
فکر میکنم الان خیلی خوشحال، راضی و خشنود هستم. هر وقت احساس کنم به شانهای برای گریه کردن نیاز دارم، میروم و یکی پیدا میکنم. بعد از اتمام کارم در ویتنام، به آمریکا برمیگردم و بچههایم برای آشپزی و گپ زدن با من برمیگردند. همچنین دوستان زیادی در آنجا دارم که میتوانم به آنها اعتماد کنم.
- بسیاری از هنرمندان وقتی پیر میشوند ترجیح میدهند به ویتنام برگردند. آیا به این احتمال فکر کردهاید؟
هنوز به این موضوع فکر نکردهام. راستش را بخواهید، افکارم در مورد محل زندگی و محل نقل مکانم بسته به یک اتفاق پیشبینینشده تغییر خواهد کرد. در حال حاضر، بین ویتنام و آمریکا در رفت و آمد هستم، چون دو فرزندم هنوز آنجا هستند. با اینکه بزرگ شدهاند (بزرگترینشان ۲۸ ساله و کوچکترینشان ۲۲ ساله است)، هنوز به توجه من نیاز دارند. ما سه نفر یک گروه چت داریم که در آن هر چیزی را با هم به اشتراک میگذاریم. شاید الان آنها به من به عنوان شانهای برای گریه کردن نیاز داشته باشند و آنها هم شانه من هستند.
- آیا از اینکه دو دخترتان هنر را دنبال نمیکنند، پشیمان هستید؟
هر دو فرزند من از ۵ سالگی پیانو یاد گرفتهاند و در آن بسیار خوب هستند. من به آنها اجازه میدهم همه چیز را از رقص گرفته تا نواختن ساز یاد بگیرند. وقتی در دبیرستان بودم، برنامهای در مورد موزیکالهای برادوی وجود داشت. دختر بزرگم به این موضوع بسیار علاقهمند بود، اما بعد از کلاس دوازدهم، هنر را انتخاب نکرد. آنها زندگی خصوصی دارند و فقط در یک گروه بسته از شبکههای اجتماعی خصوصی استفاده میکنند. اما خوشحالم که آنها چنین زندگی آرامی دارند. دنبال کردن هنر نیاز به اشتیاق، غلبه بر همه شادیها، خشم، عشق و نفرت دارد، بنابراین اگر اشتیاق ندارید، باید زندگی دیگری را انتخاب کنید زیرا نمایش نیاز به بده بستانهای زیادی دارد!
- با نگاهی به تمام افتخارات و از دست دادنها، فکر میکنید برای اینکه بتوانید بازیگری را تا الان دنبال کنید، مجبور بودید از چه چیزهایی دست بکشید؟
بعداً، با کمال تعجب متوجه شدم که از زمان تولد فرزندانم تا ۱۸ سالگیشان، هرگز برای کریسمس یا سال نو به خانه نرفتهام، زیرا سرم خیلی شلوغ بود. از آنجا که فرزندانم میدانستند که والدینشان باید در آن روزها سر کار بروند، احساس کردم که آنها در موقعیت نامساعدی هستند. وقتی فرزندانم کوچک بودند، همیشه مجبور بودند آخر هفتهها پیش پدربزرگ و مادربزرگشان بمانند. فداکاریای که آنها باید انجام میدادند، برای من نیز یک فقدان بود.
منبع: https://vtcnews.vn/bien-co-lon-thay-doi-hoan-toan-dien-vien-hong-dao-va-cuoc-song-mot-minh-tuoi-62-ar909631.html






نظر (0)