آمریکا: بعدازظهر یکی از روزهای ژوئن ۲۰۲۲، آدیسون بتیا در حال غواصی سطحی برای صید گوشماهی در سواحل فلوریدا بود که ناگهان احساس کرد پای راستش به شدت کشیده میشود.
دختر ۱۷ ساله فکر کرد که این یک شوخی از طرف برادر بزرگترش، رت، است. این آب کمعمق برای این دو خواهر و برادر که در فلوریدا، ایالتی در جنوب شرقی آمریکا، متولد و بزرگ شده بودند، مانند "قلمرو" بود.
یک سال بعد، بتئا، که حالا ۱۸ ساله بود، دوباره از منطقهای که آن اتفاق وحشتناک را در آن تجربه کرده بود، بازدید کرد. بتئا تعریف کرد که آن بعدازظهر، خیلی زود متوجه شد که برادرش شوخی نمیکرده است. یک کوسه بزرگ ساق پای راست بتئا را گاز گرفته بود. تنها کاری که از دستش بر میآمد فریاد زدن برای رت بود. حیوان همچنان ران او را گاز میگرفت و بتئا را به زیر آب میکشید.
همه چیز در کسری از ثانیه اتفاق افتاد و رت را در حالی که خواهرش ناپدید شده بود، گیج و مبهوت گذاشت. پس از صدای تکان خوردن شدید دم کوسه، او با وحشت خون پاشیده شده در دریا را دید. به گفته رت، این حیوان که حداقل سه متر طول داشت، میتوانست یک کوسه گاوی یا کوسه ببری باشد که هر دو برای انسان خطرناک هستند و در فلوریدا رایج هستند.
با اینکه دندانهای تیز و برنده در اعماق ران بتئا فرو رفته بودند، او هیچ دردی احساس نکرد، فقط شوکه شد، انگار که در حال حرکت آهسته یا خواب بود. او گفت: «احساس میکردم که سعی میکنم فریاد بزنم اما نمیتوانم.»
آدیسون بتیا، ۱۸ ساله، یک سال پس از حمله در ساحل سنت جورج، فلوریدا ایستاده است. عکس: گاردین
رت به سمت خواهرش شنا کرد و او را که پایش هنوز در آروارههای کوسه گیر کرده بود، در آغوش گرفت. در آن لحظه بود که بتیا شروع به مقابله کرد. او نکاتی را که در کودکی از برنامه «هفته کوسه» کانال دیسکاوری آموخته بود، به یاد آورد که توصیه میکرد هنگام حمله کوسه، به بینی او مشت بزنید.
بتیا دستش را در آبششهایش فرو برد، به چشمان ماهی ضربه زد و سعی کرد دهانش را باز کند. او تعریف کرد: «پوستش مثل سمباده بود. کره چشمانش به بزرگی توپ بیسبال و بسیار لزج بود. حیوان آنقدر بزرگ بود که احتمالاً حتی نمیتوانستم تمام بدنش را در دست بگیرم.»
این سر و صدا توجه ساحل کیتون را که در همان نزدیکی بود جلب کرد و مردی با قایق تندرو برای کمک آمد. کوسه، بتیا را رها کرد و رت، بتیا را بلند کرد و به داخل قایق تندرو برد و سعی کرد جلوی خونریزی را بگیرد.
صحنههای وحشتناک برای رت، آتشنشان سابق، بسیار آشنا بودند. اما وقتی سوار قایق شد، از وضعیت خواهرش شوکه شد. پاهایش انگار تکهتکه شده بودند.
بتیا در حالی که قایق با سرعت زیاد به سمت ساحل در حرکت بود، دچار هذیان شد. رت با اورژانس تماس گرفت و درخواست اعزام هلیکوپتر نجات کرد. دخترک آشفته شد، مدام موقعیت خود را تغییر میداد و آب سرد میخواست.
بتیا گفت: «احتمالاً به برادرم فحش دادم. شوکه شدم؛ قبلاً هرگز چنین رفتاری نکرده بودم. چیزی یادم نمیآید. وقتی کوسه حمله کرد، دعا کردم. وقتی سوار قایق شدم، دعا کردم که همه چیز زودتر تمام شود.»
قایق به سمت ایستگاه نجات اضطراری در ساحل کیتون حرکت کرد. بتئا را با آمبولانس بردند. پنج دقیقه بعد، یک هلیکوپتر نجات از راه رسید.
خدمه با کمال تعجب دیدند که او هنوز میتواند صحبت کند. یکی از آنها پرسید: «میدانم این یک کلیشه است، اما آیا درد داری؟» بتیا غش کرد و فقط توانست پاسخ دهد «بله». این تنها چیزی بود که او به یاد آورد.
پس از ۱۵ دقیقه پرواز، هلیکوپتر در بیمارستان تالاهاسی فرود آمد. جراحان زمان کافی برای تثبیت جریان خون و کاسه زانو داشتند. آسیب بسیار جدی بود. او تا زمان انجام عمل جراحی، خون زیادی از دست داده بود.
بتئا با احساسی "بدترین حالت ممکن" از خواب بیدار شد و مادرش را دید که در کنارش نشسته است. پس از یک هفته بستری در بیمارستان، سه روز مراقبتهای ویژه و چندین عمل جراحی دیگر، پای بتئا از بالای زانو قطع شده بود.
بتئا و برادرش سال گذشته در بیمارستان. عکس: گاردین
بتئا یک پای مصنوعی دریافت کرد و فیزیوتراپی توانبخشی خود را آغاز کرد. در هر مرحله، او فراتر از انتظارات پزشکان عمل کرد. او همچنین از همه جا نامههای تشویقآمیز دریافت کرد. دوستان و دوست پسرش هر روز به ملاقاتش میرفتند. خانوادهاش همیشه در کنارش بودند و به او کمک میکردند تا روحیهاش را حفظ کند.
بتیا گفت: «هر بازدیدکنندهای تأثیرگذار بود. پدرم هر روز میگفت: 'امروز روز خوبی خواهد بود.' بدون آن عشق، نمیدانم چطور میتوانستم از پسش بربیایم.»
بتئا با عزم راسخ برای «بازیابی یک سبک زندگی فعال»، برنامه درمانی خود را تنها در عرض یک ماه و نیم به پایان رساند، برنامهای که معمولاً برای یک بیمار عادی پس از قطع عضو حدود پنج ماه طول میکشد.
بتیا به مدرسه بازگشت و به سرعت اعتماد به نفس خود را در راه رفتن با پای مصنوعیاش به دست آورد. تا به امروز، او سرعت راه رفتن قبلی خود را بازیابی کرده و حتی میتواند دوباره به باشگاه برود. بتیا در ماه مه از دبیرستان فارغالتحصیل شد.
برای او، شنا، قایقرانی و موجسواری به بخش ضروری زندگی تبدیل شدهاند و «نمیتوان از آنها دست کشید.» بتیا در حالی که به آبی که در آن مورد حمله قرار گرفته بود بازمیگشت، گفت: «من از کارهایی که دوست دارم انجام دهم، دست نمیکشم.»
او میخواهد در آینده در دانشگاه فیزیوتراپی بخواند. «من میتوانم بهتر به بیماران کمک کنم. آنها هم به توصیههای من گوش خواهند داد چون من بر چالشهای مشابهی غلبه کردهام.»
دوک ترانگ (به نقل از گاردین )
لینک منبع






نظر (0)