فرانسیس اسکات کی فیتزجرالد (۱۸۹۶-۱۹۴۰) نویسنده آمریکایی بود که به خاطر رمانها و داستانهای کوتاهش در دهه ۱۹۲۰ مشهور بود.
| فرانسیس اسکات کی فیتزجرالد (۱۸۹۶-۱۹۴۰) نویسنده آمریکایی بود که به خاطر رمانها و داستانهای کوتاهش در دهه ۱۹۲۰ مشهور بود. |
فیتزجرالد در یک خانواده کاتولیک طبقه متوسط متولد شد. نام او از نام پدربزرگش، فرانسیس اسکات کی، که سرود ملی آمریکا (پرچم پرستاره، ۱۸۱۴) را سروده بود، گرفته شد. مادرش دختر یک تاجر ایرلندی و پدرش صاحب یک فروشگاه مبلمان در مینه سوتا بود.
او در کودکی در مدارس کاتولیک درس خواند، باهوش بود و توانایی نویسندگی خوبی داشت؛ بعدها به دانشگاه رفت اما فارغالتحصیل نشد. در پایان جنگ جهانی اول، در ارتش خدمت کرد اما در نبرد شرکت نکرد، اما از وقت خود برای نوشتن استفاده کرد.
بخش اول رمان او «این سوی بهشت » (۱۹۲۰) که در این دوران نوشته شده، به عنوان مانیفستی برای نسل جوان پس از جنگ جهانی اول در نظر گرفته میشود. این کتاب در سال اول انتشار بیش از ۴۰۰۰۰ نسخه فروخت.
همچنین در سال ۱۹۲۰، او با زلدا، دختری زیبا از خانوادهای اشرافی، ازدواج کرد؛ آنها زندگی باشکوهی را مانند رمانهایش آغاز کردند، در مکانهای مجلل (پاریس، نیویورک...) زندگی میکردند و در هتلهای شیک در سراسر جهان اقامت داشتند، تا اینکه همسرش عقلش را از دست داد و او نیز دچار زوال عقل و جسمی شد.
فیتزجرالد سخنگوی «عصر جاز» بود. کتاب «قصههای عصر جاز» او که در سال ۱۹۲۲ منتشر شد، شخصیتهای تندخو، بیپروا و بیمسئولیتی را به تصویر میکشید که زندگی را به یک بازی بیپایان تبدیل میکردند. کیفیت عاطفی آزاد و بیخیال جاز با روحیهی آزاد، ضد ساختار، خوشگذران و رو به زوال دوران رونق آمریکایی بلافاصله پس از جنگ جهانی اول سازگار بود. او گفت: «عصر جاز، عصر نسل جدیدی بود که بزرگ شده بود و مرگ تمام خدایان، پایان تمام جنگها و سرنگونی تمام باورهای بشری را دیده بود.»
فیتزجرالد همچنین به عنوان یکی از نویسندگان برجسته «نسل گمشده» مانند همینگوی، ازرا پوند، دوس پاسوس، سینکلر لوئیس با شاهکارش گتسبی بزرگ (۱۹۲۵) شناخته میشود. تمام داستانهای او سرشار از این حس است که چیزی به طرز ناامیدکنندهای اشتباه است، آنها آمریکاییهای معمولی هستند که معتقدند پول، قدرت و دانش خوشبختی میآورد، اما همه سرخورده شدهاند.
فیتزجرالد همیشه پس از نوشتن رمان، مجموعهای از داستانهای کوتاه را منتشر میکرد. «گتسبی بزرگ» که در ۲۹ سالگی او منتشر شد، شاهکار او محسوب میشود. پس از آن ، مجموعه داستانهای کوتاه «همه مردان جوان غمگین » (۱۹۲۶) منتشر شد.
در این زمان او با مشکلات عاطفی و مالی زیادی روبرو بود. از آنجا که مجبور بود داستانهای زیادی برای مطبوعات بنویسد، هشت سال بعد رمان «لطیف است شب » (۱۹۳۴) را منتشر کرد که داستان فروپاشی یک خانواده و وجدان را روایت میکند و به خانواده خودش اشاره دارد.
او نویسندهای پرکار بود و در طول زندگی خود چهار رمان، چهار مجموعه داستان و ۱۶۴ داستان کوتاه منتشر کرد که بسیاری از آنها به فیلم تبدیل شدند. با وجود موفقیت و رفاه موقت او در دهه ۱۹۲۰، فیتزجرالد تنها پس از مرگش مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و اکنون به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان آمریکایی قرن بیستم شناخته میشود. او در سن ۴۴ سالگی، پس از یک زندگی پرتلاطم، درگذشت.
«این سوی بهشت» حال و هوای ناامیدکنندهی «نسل گمشده» دوران دانشگاه نویسنده را تداعی میکند. این رمان به موضوعی آشنا برای او میپردازد: عشق واقعی که با پول فاسد شده است. او روزهای آغازین عصر جاز را به خوبی توصیف میکند.
داستان درباره آموری بلین، مرد جوانی است که به دانشگاه میرود اما فقط به ادبیات اهمیت میدهد، طبیعتی «آزاد» دارد و با تعدادی از دختران عشوهگر لاس میزند. اما بعد او واقعاً عاشق زن جوانی به نام رزالین میشود؛ رزالین بعداً او را رد میکند تا با مرد جوانی با پول بیشتر ازدواج کند. در طول جنگ جهانی اول، آموری به عنوان افسر در فرانسه خدمت کرد. وقتی برگشت، در تبلیغات کار کرد. هنوز سی ساله نشده بود که افسرده، گستاخ و پشیمان شد...
در رمان گتسبی بزرگ، نویسنده ضمن بازگویی طنزآمیز داستانی درباره عشق و پول در سالهای پرهیاهوی آمریکا پس از جنگ جهانی اول، سالهای ملقب به «دهه بیست پرهیاهو»، خاطرات شخصی بسیاری را زنده میکند. او جامعهای ثروتمند و بیخیال را با ظاهری دروغین از زرق و برق، بیفرهنگی و اخلاق کسالتبار به تصویر میکشد.
گتسبی، که نام واقعیاش جیمز گتز است، یک مرد رمانتیک، عیاش و بیسواد از خانوادهای فقیر در غرب میانه آمریکا است. پس از ترخیص از ارتش در سالهای ۱۹۱۷-۱۹۱۸، او با قاچاق الکل بسیار ثروتمند شد و در یک لحظه اوج گرفت و سقوط کرد. در قلعهاش در نیویورک، صدها مهمان درجه یک را که اکثر آنها "آشغالهای قدیمی" بودند، پذیرفت و صد هزار دلار را برای خنده مبادله کرد. گتسبی زمانی با دیزی رابطه داشت، اما دیزی او را ترک کرد تا با یک میلیاردر پرخاشگر به نام تام بوکانان ازدواج کند. گتسبی ثروتمند شد و ثروت خود را به رخ کشید تا دیزی را دوباره به دست آورد، اما شکست خورد. یک بار، دیزی ماشین گتسبی را راند و به طور تصادفی بدون اطلاع، میرتل، معشوق تام، را زیر گرفت و کشت. شوهرش رد ماشین را دنبال کرد و فهمید که ماشین گتسبی است. گتسبی "قهرمانانه" حقیقت را برای پنهان کردن دیزی پنهان کرد، بنابراین توسط شوهر میرتل به ضرب گلوله کشته شد. دوستان و اطرافیان گتسبی او را ترک کردند. فقط پدرش و یک دوست قدیمیاش در مراسم خاکسپاری او شرکت کردند.
(ادامه دارد)
منبع: https://baoquocte.vn/dao-choi-vuon-van-my-ky-13-277488.html






نظر (0)