Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

برای ازدواج، دوست دخترم از من خواست که یک راز «تکان‌دهنده» را از والدینش پنهان کنم.

Báo Dân tríBáo Dân trí11/01/2025

(دن تری) - من می‌دانم که توی واقعاً مرا دوست دارد و می‌خواهد به مطلوب‌ترین شکل ممکن پیش برود. اما من به عنوان یک مرد، همیشه می‌خواهم سرم را بالا بگیرم و بدون نگرانی یا پنهان کردن چیزی از کسی زندگی کنم.


من ۲۸ سال دارم، هرگز ازدواج نکرده‌ام اما یک فرزند دارم. این نتیجه یک برخورد مستانه بین من و یکی از دوستانم است. بعد از اینکه او باردار شد، پیشنهاد دادم که مسئولیت را به عهده بگیرم، اما او قبول نکرد.

چون من و او فقط دوستان معمولی بودیم، هیچ احساس خاصی به هم نداشتیم. اتفاقی که افتاد غیرمنتظره بود. او نمی خواست ما به خاطر بچه با کسی که دوستش نداریم زندگی کنیم. او ترجیح داد مادر مجرد باشد و بعداً می توانیم در مورد آینده بحث کنیم.

چون ما با هم نبودیم، او تصمیم گرفت که رسماً اعلام نکند که من پدر بچه هستم. من از این بابت خیلی احساس گناه می‌کردم، چون می‌دانستم آنچه او باید از سر می‌گذراند آسان نیست. من فقط می‌توانستم در سکوت و تا جایی که می‌توانم از دخترم مراقبت کنم.

پنج سال گذشت، خوشبختانه او با کسی آشنا شد که هم مادر و هم فرزند را دوست داشت و پذیرفت. او سال گذشته ازدواج کرد. شوهرش دخترخوانده‌اش را خیلی دوست دارد. من به داستان او گوش دادم، انگار باری از روی قلبم برداشته شده بود.

Để được cưới, bạn gái xin tôi giấu một bí mật động trời với bố mẹ cô ấy - 1

دوست دخترم گفت، تا زمانی که من را قبول دارد، نظر دیگران خیلی مهم نیست (تصویر: iStock).

راستش را بخواهید، در این چند سال، دنبال کسی نبوده‌ام و قصد هم نداشته‌ام که با کسی درگیر شوم تا هر وقت او و فرزندانش به من نیاز داشتند، من آماده‌ی ظهور باشم. حالا که او جایی برای ماندن دارد، من دنبال نیمه‌ی دیگرم می‌گردم.

من اولین بار به خاطر یک موضوع کوچک کاری با توی آشنا شدم، سپس کم‌کم احساساتی بین ما شکل گرفت. توی زیبا بود و از یک خانواده‌ی خوش‌رفتار. پدر و مادرش هر دو در بخش آموزش و پرورش کار می‌کردند، بنابراین توی از کودکی در یک محیط نسبتاً سخت‌گیر بزرگ شد. جوانی توی تقریباً به‌طور کامل وقف کتاب شد. از نظر عشق، من اولین عشق رسمی او بودم.

در ابتدا، من این واقعیت را که از توی فرزندی دارم پنهان می‌کردم. اما هر چه عشق ما عمیق‌تر می‌شد، پنهان کردن این موضوع از توی به نظرم ناعادلانه‌تر می‌آمد. یک روز، وقتی داشتیم در مورد ازدواج صحبت می‌کردیم، نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و اعتراف نکنم که فرزندی دارم.

البته، توی شگفت‌زده و شوکه شد. اما وقتی کل داستان را برایش تعریف کردم و حتی اجازه دادم با مادر فرزندم ملاقات کند تا تأیید کند که حق با من است، کم‌کم احساس کرد که این موضوع قابل قبول است.

با این حال، توی یک درخواست داشت: اگر ما ازدواج کنیم، والدین او نباید بدانند که من فرزندی از خانواده دیگری دارم. ما همچنان مسئول آن فرزند خواهیم بود.

به عنوان دختر بزرگ خانواده، والدینم از توی، چه در کار و چه در عشق، انتظارات بالایی دارند. این یعنی آنها استانداردهای خاصی برای دامادشان دارند. اگر بفهمند که من فرزندی از خانواده دیگری دارم، نمی‌توانند آن را بپذیرند.

می‌دانم، توی واقعاً مرا دوست دارد، می‌خواهد به بهترین شکل ممکن پیشرفت کند. اما من یک مرد هستم، همیشه می‌خواهم سرم را بالا بگیرم و بدون نگرانی یا پنهان کردن چیزی از کسی زندگی کنم. اتفاقی که افتاده، چه درست و چه غلط، هنوز هم می‌خواهم رک و راست با آن روبرو شوم.

وقتی این را گفتم، توی زد زیر گریه. او پدر و مادرش را بهتر از هر کسی می‌شناخت. می‌ترسید که اگر پدر و مادرش به شدت مخالفت کنند، به اندازه کافی قوی نباشد که بتواند بجنگد و از عشقش محافظت کند. او عاشق من بود و مطلقاً نمی‌خواست این عشق را به هر دلیلی از دست بدهد.

توی گفت، در واقع، او فقط باید این را می‌دانست و می‌پذیرفت، نیازی نبود پدر و مادرش بدانند. بعدها، وقتی آن دو ازدواج کردند، اگر متأسفانه همه چیز از هم می‌پاشید، والدینش از روی ناچاری چند کلمه تند می‌گفتند. ما با خوشحالی زندگی می‌کردیم تا حتی اگر خانواده‌اش هم می‌دانستند، توی همچنان مطمئن باشد که انتخاب درستی کرده است.

فکر کردن به آن واقعاً برایم سخت بود، احساس می‌کردم که پنهان کردن چنین چیزی از والدینم برای من نامناسب خواهد بود. اما همچنین فکر می‌کردم که توی حق دارد. اساساً، تا زمانی که توی این موضوع را پذیرفته بود، اشکالی نداشت، نظر دیگران واقعاً مهم نبود.

آیا باید مثل سال‌های گذشته سکوت کنم تا رابطه عاشقانه‌مان به مسالمت‌آمیزترین شکل به ازدواج ختم شود؟

بخش «داستان من» داستان‌هایی درباره ازدواج و زندگی عاشقانه را ثبت می‌کند. خوانندگانی که داستان‌های خودشان را برای به اشتراک گذاشتن دارند، لطفاً آنها را از طریق ایمیل dantri@dantri.com.vn برای برنامه ارسال کنند. در صورت لزوم، داستان شما ممکن است ویرایش شود. با احترام.



منبع: https://dantri.com.vn/tinh-yeu-gioi-tinh/de-duoc-cuoi-ban-gai-xin-toi-giau-mot-bi-mat-dong-troi-voi-bo-me-co-ay-20250111110803722.htm

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

تای هونگ، قهرمان کار، مستقیماً مدال دوستی را از ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، در کرملین دریافت کرد.
در مسیر فتح فو سا فین، در جنگل خزه‌های پریان گم شده‌ام
امروز صبح، شهر ساحلی کوی نون در مه «رویایی» است
زیبایی مسحورکننده سا پا در فصل «شکار ابرها»

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

امروز صبح، شهر ساحلی کوی نون در مه «رویایی» است

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول