Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

این زندگی بشر خیلی عجولانه‌ست (*)

در زندگی، چند بار ده سال را در یک چشم به هم زدن دیده‌ایم؟ و در این زندگی، می‌بینیم که افرادی که قبلاً در کنارمان بودند، به تدریج ناپدید می‌شوند. بعضی‌ها آنقدر بی‌صدا می‌روند که با تعجب می‌فهمیم مدت‌هاست که با این زندگی «بازی کردن» را کنار گذاشته‌اند.

Báo Quảng NamBáo Quảng Nam22/06/2025

آن روز ما با هم صحبت کردیم، در حالی که قلب‌هایمان هنوز از غم جان‌هایی که پس از لرزش مادر طبیعت زیر آوار مدفون شده بودند، خفگی می‌کرد.

اینکه ببینیم ناپایداری همیشه وجود دارد، به تنهایی همه چیز را تعیین می‌کند. انسان‌ها، تنها با یک بازدم، در نیستی ناپدید می‌شوند. چه چیزی را هنوز می‌توانیم برای خود نگه داریم؟

گفتی که برای سر و سامان دادن به کارت به زادگاهت برمی‌گردی. تو از «طوفان» بیکاری که همه جا را فرا گرفته، بیرون نیستی. غمگین نیستی. غمگین بودن چیزی را حل نمی‌کند. چطور آن مادر مهربان در روستا می‌تواند بفهمد که هوش مصنوعی «کودک» چه نوع هوش مصنوعی‌ای است که باعث می‌شود فرزندش و میلیون‌ها نفر شغلشان را از دست بدهند؟

برمی‌گردی، یکی آنجا ایستاده تا زغال‌ها را باد بزند، یکی دیگر تکه‌های گوشت را که از چربی روی آتش سرخ و معطر می‌چکند، می‌چرخاند، کمردرد مادرت کمی کمتر شده. نمی‌دانی مادرت امروز پول بیشتری درآورده یا نه، اما مطمئناً می‌دانی که بیشتر لبخند زده است. عجیب است که مدت‌هاست لبخند مادرت را به یاد نمی‌آوری، اما حالا که به گذشته نگاه می‌کنی، انگار کمتر گود افتاده است.

مامان خیلی آرام صحبت می‌کرد، اما مو به تنت سیخ شد. ناگهان فکر کردی که روزی زندگی، مامان را از تو «خواهد کند»، همانطور که خودت خودت را از این روستای آرام و پر از شالیزار «خواهی کند». به مامان نگفتی که بیکار هستی. این روزها، اخبار ادغام استان‌ها و شهرها و تغییر ترتیب بخش‌ها و محله‌ها، زنی را که مثل مامان عاشق زادگاهش بود، بی‌قرار می‌کرد. نمی‌توانستی تحمل کنی که نگرانی دیگری به ذهن مامان اضافه شود.

همین الان از مادرت خواستی که اجازه بدهد برگردی و در فروش برنج کمک کنی. مادرت باور نمی‌کرد که بچه‌ی خوش‌گذران و شهرنشین، دچار سندرم «ولع روستا» شود. اما همچنان لبخند می‌زد.

با نگاه به مادرتان که هنوز با سرعت پشت پیشخوان غذا کار می‌کند، دست‌ها و پاهایش حتی یک حرکت غیرضروری هم انجام نمی‌دهند، ناگهان احساس خوشحالی می‌کنید، زیرا حداقل گردباد فناوری هنوز «هیچ شانسی» برای تأثیرگذاری بر معیشت او ندارد.

در واقع، مهم نیست هوش مصنوعی چقدر پیشرفته باشد، هنوز نمی‌تواند دنده‌های معطر را در سس بخواباند؛ نمی‌تواند یک تکه گوشت چرب را روی اجاق زغالی بچرخاند تا خیلی خشک یا سوخته نشود؛ نمی‌تواند رول‌های تخم‌مرغ را به نرمی مامان بخارپز کند، نمی‌تواند سخاوتمندانه تکه دیگری گوشت اضافه کند یا تکه دیگری تخم‌مرغ به بشقاب برنج پیرمرد بلیط‌فروش بخت‌آزمایی که از قبل پر بوده اضافه کند...

ناگهان لبخند می‌زنی. حق با کسی است، فقط زندگی کن، و زندگی خواهی کرد! مثل مادرت زندگی خواهی کرد، شاد، کمتر فکر کن، کمتر نگران باش، و کمتر خسته خواهی شد. به راه‌هایی برای امرار معاش بدون وابستگی زیاد به چیزی فکر خواهی کرد. همه چیز فقط باید به اندازه کافی باشد.

زندگی پر از نگرانی در مورد غذا، لباس و پول است، پاهایی را که نمی‌توانند یکدیگر را پیدا کنند، بازمی‌دارد، شادی‌ها را بازمی‌دارد و آنها را در پستی‌های بار زندگی سخت فرو می‌برد. چشم‌هایی هستند که هنوز به کوه‌های بلند و دریای پهناور نرسیده‌اند. گوش‌هایی هستند که هنوز صداهای عجیب و غریب را در نهرهای کم‌عمق و جنگل‌های متروک نشنیده‌اند. و سپس وقتی برمی‌گردند، بدن‌هایشان از قبل در آن سوی شیب زندگی شل و ول افتاده است.

مهم نیست فردا چه چیزی به ارمغان می‌آورد، ما باید امروز را به طور کامل زندگی کنیم.

«این زندگی بشر خیلی شتابزده است»

عزیزم، فقط طوری زندگی کن که احساس خوشبختی کنی.

جوری زندگی کن که انگار تا حالا زندگی نکردی

دستم را بگیر و در شب طولانی قدم بزن...

صداتو میشنوم، انگار داری با خودت حرف میزنی!

(*): متن ترانه "آواز جوانی" (سه‌گانه PKL).

منبع: https://baoquangnam.vn/doi-loai-nguoi-nay-rat-voi-3157193.html


نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

در مسیر فتح فو سا فین، در جنگل خزه‌های پریان گم شده‌ام
امروز صبح، شهر ساحلی کوی نون در مه «رویایی» است
زیبایی مسحورکننده سا پا در فصل «شکار ابرها»
هر رودخانه - یک سفر

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

«سیل بزرگ» رودخانه تو بن، از سیل تاریخی سال ۱۹۶۴، ۰.۱۴ متر بیشتر بود.

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول