(دن تری) - اولین باری که دانگ تاچ تائو پدر بیولوژیکی خود را ملاقات کرد، نتوانست جلوی اشکهایش را بگیرد، او را در آغوش گرفت و گریه کرد. در آن لحظه، واکنش نامادریاش تائو را بیش از پیش احساساتی کرد.
خانم دانگ تاچ تائو (۴۵ ساله، ساکن استان هائو جیانگ ) در حالی که از پشت صفحه تلفن صحبت میکرد، هق هق کنان گفت: «بابا، فکر میکردم دیگر هرگز تو را نخواهم دید. از دیدن تو اینقدر سالم خیلی خوشحالم.»

قبل از اینکه خانم تائو صحبتش را تمام کند، پدرش، آقای دانگ ون دا (۷۰ ساله، ساکن استان آن گیانگ ) هم اشک ریخت و هم با خوشحالی و رضایت لبخند زد. با نگاهی به شباهتهای چهرههایشان، به همراه اطلاعات تطبیق، آن دو متقاعد شدند که پدر و دختر بیولوژیکی هستند، اگرچه هیچ نتیجه DNA (آزمایش ژنتیکی) مبنی بر تأیید نسبت خونی آنها وجود نداشت.
کلیپهایی که دیدار مجدد خانم تائو و پدرش را ثبت کرده بودند، اشک بسیاری از مردم را درآوردند و میلیونها بازدید و تعامل در شبکههای اجتماعی را به خود جلب کردند.
پیش از این، آقای دا با کشتی از هانوی به جنوب آمده بود تا به عنوان کارگر لایروبی کانال و گودال کار کند. در این مدت، او و خانم تاچ تی شوین با هم آشنا شده و عاشق هم شدند. مدت کوتاهی پس از آن، خانم شوین از اولین دخترشان باردار شد، اما آقای دا ناگهان به شغل دیگری منتقل شد.
آقای دا از خانم شیوین خواست که برای زندگی با او به شمال نقل مکان کند. با این حال، خانم شیوین موافقت نکرد. از آن زمان، آن دو دیگر یکدیگر را ندیدند، اما خانم شیوین هرگز دلیل واقعی را به کسی نگفت.
پس از تولد ترانگ، خانم شیون چندین بار برای آقای دا نامه نوشت و از اولین فرزندشان به او خبر داد. با این حال، پدر و دختر هرگز فرصتی برای دیدن یکدیگر نداشتند.
بعد از مدتی، وقتی ترانگ ۸ ساله بود، غریبهای که ادعا میکرد دوست آقای دا است، آمد و به او اطلاع داد که به شدت بیمار است و میخواهد دخترش را برای آخرین بار ببیند.
ترانگ گفت: «آن زمان، من هنوز کوچک بودم، مادرم دور از خانه کار میکرد، مادربزرگم جرات نمیکرد اجازه دهد من با آن غریبه بروم. وقتی بزرگ شدم، به این فکر کردم که پدرم چقدر به شدت بیمار بود و احتمال زنده ماندنش بسیار کم بود.»

خانم ترانگ و آقای دا در اولین دیدارشان بسیار احساساتی شدند (عکس از کلیپ بریده شده: ارائه شده توسط شخصیت).
با این حال، میل به شناخت پدرش و درک ریشههای او همچنان ترانگ را بر آن داشت تا به دنبال آقای دا بگردد. با توجه به اطلاعات کمی که مادرش در اختیارش قرار داده بود، سفر او برای یافتن پدرش بسیار دشوار بود.
دو ماه پیش، او از یک کانال یوتیوب که متخصص یافتن اقوام گمشده بود، خواست تا این اطلاعات را منتشر کند و از جامعه آنلاین درخواست کمک کند. به طور غیرمنتظرهای، تنها در مدت کوتاهی، مردی که ادعا میکرد برادرزاده آقای دا است با خویشاوند او تماس گرفت و او را شناخت.
ترانگ به طور محرمانه گفت: «روز قبل از ملاقات با پدرم، نمیتوانستم بخوابم. شنیده بودم که او یک خانواده جدید، دو فرزند و نوه دارد. آیا او هنوز به من نیاز دارد؟ این سوالات من را نگران کرد. اما من فقط به این فکر میکردم که تا زمانی که پدرم سالم است، لازم نیست نگران چیز دیگری باشم.»
در اولین دیدار تلفنیشان، زن ۴۵ ساله از مرد ۷۰ ساله درباره نام او و همسر سابقش پرسید. وقتی آقای دا نام مادرش را به درستی خواند، خانم ترانگ به گریه افتاد. آقای دا نیز وقتی برای اولین بار پسرش را دید، نتوانست جلوی اشکهایش را بگیرد.
آقای دا گفت: «خیلی خوشحالم پسرم. دنبالت گشتم، اما مردم گفتند که مریض بودی و از دنیا رفتهای، برای همین دیگر دنبالت نگشتم.»
دو روز بعد، ترانگ قرار ملاقاتی با آقای دا گذاشت. به محض اینکه از ماشین پیاده شد، نتوانست جلوی احساساتش را بگیرد. های، پسر آقای دا، دست ترانگ را گرفت و او را به داخل خانه برد.
لحظهای که پدرش را «از نزدیک» ملاقات کرد، او را در آغوش گرفت و گریه کرد. برادر های شاهد این صحنه بود و مخفیانه اشکهایش را پاک کرد. همسر آقای دا، نامادری ترانگ، نیز با خوشحالی لبخند زد و از او برای عضویت در خانواده استقبال کرد.
منبع: https://dantri.com.vn/an-sinh/gap-bo-sau-45-nam-that-lac-nguoi-phu-nu-khoc-nac-vi-phan-ung-cua-me-ke-20250108174210479.htm






نظر (0)