خانم تو ضمن دادن نامه، توضیح داد: «این نامه را همین الان در میان انبوه اسناد پدرم پیدا کردم. آن را برای شما میفرستم...» تماس گرفتم تا خودم را به شاعر تران دانگ خوا نشان دهم... چه سورپرایزی! او در گوشی فریاد زد و با احساسی گفت: «خیلی گرانبها. آن نامه برای من خیلی خاص است. خاصترین، در میان نامههایی که بیش از نیم قرن برای دوستداران شعرم فرستادهام - خاص، نه به خاطر نامهای که نوشتم، بلکه به خاطر گیرنده نامه - عمو نهو اولین خبرنگار در کشور بود که به خانه من آمد، سؤال پرسید، مقالهای نوشت و مرا به مردم معرفی کرد و آن را در روزنامه ارتش خلق منتشر کرد. و از آن خاصتر، او یک شهید است و من از فداکاری او به خوبی آگاهم. میدانم نامهای که نوشتم به دست عمو نگوک نهو نرسید. چون زمانی که نامه به دفتر تحریریه روزنامه ارتش خلق رسید، عمو نهو قبلاً به میدان جنگ رفته بود. عمو کیم دونگ، احتمالاً دوست عمو نهو، هنوز آن خاطره را از او دارد. واقعاً میخواهم به نامهای که نوشتم نگاهی بیندازم.»
![]() |
شاعر ترن دانگ خوآ. تصویر تصویر: nhavanhanoi.vn |
سپس، خیلی طبیعی، تقریباً تمام نامه و شعر «دهکده در فصل» را که برای عمو نهو فرستاده بود، به یاد آورد، زمانی که شعر تازه منتشر شده بود اما هنوز در روزنامه منتشر نشده بود، و این باعث شد که حافظهاش مرا به شدت شگفتزده کند.
در آن زمان، تران دانگ خوآ تنها در کلاس سوم مدرسه روستایی در روستای تروک تری، کمون کوک توان، بخش نام ساچ، استان های دونگ (قدیمی) بود. اشعار او در حالی که تنها کلاس دوم بود در روزنامهها منتشر شد. و نکته خاص این بود که اولین اشعار آن شاعر جوان درباره سربازان بود. به گفته تران دانگ خوآ، سربازانی که به میدان جنگ میرفتند اغلب در روستای او، در خانهاش اقامت میکردند. و اولین کسانی که به اشعار او گوش میدادند نیز سربازان بودند.
اولین روزنامهنگاری که با خوآ ملاقات کرد، آقای فان هوین، خبرنگار روزنامه ارتش خلق بود. اما اولین روزنامهنگاری که درباره خوآ نوشت و او را به عموم معرفی کرد، آقای نگوک نهو در روزنامه ارتش خلق بود. آن مقاله مستقیماً درباره خوآ نبود، بلکه درباره نبرد ارتش و مردم در مسیر ۵، جاده استراتژیکی که بندر های فونگ را به هانوی متصل میکند و از زادگاه خوآ میگذرد، بود. در میان آنها دو پل، لای وو و فو لونگ، بودند که اهداف اصلی بمباران امپریالیستهای آمریکایی بودند. نگوین نگوک نهو، روزنامهنگار، نوشت: «و به ویژه، در میان دود و آتش بمبها و گلولههای دشمن، صدای شاعرانه ساده و واضح پسری کلاس دومی بلند شد. این همان صدایی بود که صدای بمبها را در این سرزمین خفه میکرد. آن شاعر کوچک، تران دانگ خوآ بود.» در مقاله، نویسنده فقط آن چند سطر را به خوآ تقدیم کرده بود، که همیشه آن را به یاد داشت.
به یاد خوآ، روزنامهنگار نگوک نهو، سربازی لاغر اما بسیار چابک و شاد بود. او ظهر، در آفتاب داغ، در ماه مه یا ژوئن، برگشت. او سوار بر یک دوچرخه قدیمی فینیکس بود. کوله پشتی به پشت دوچرخه بسته بود. یک کیسه برنج روی شانهاش انداخته بود. ظهر بود. مادرش به خوآ گفت که برای چیدن اسفناج مالابار و آمارانت به باغ برود، سپس با عجله به مزرعه رفت تا خرچنگ بگیرد. غذا فقط شامل سوپ خرچنگ با سبزیجات مخلوط و چند تخم مرغ سرخ شده بود. اما خیلی خوش گذشت. وقتی او رفت، عمو نهو یک کاسه برنج پر کرد و آن را پیش خانوادهاش گذاشت. مادر خوآ قبول نکرد. در روستا کمبود برنج وجود نداشت. اما او اصرار داشت که آن را رها کند و گفت برنج خیلی سنگین است و شانههایش را خم میکند. سپس رفت.
خوا حتی وقت داشت شعر «گل انار» را که تازه نوشته بود برای عمویش بخواند: «من یک درخت انار سبز کاشتم - انار صدای بیل را شنید و شاخههایش پر از گل شد». عمو نهو گفت: «اگر اینطور بنویسی، خوانندگان به راحتی دچار سوءتفاهم میشوند. مسئله این نیست که درخت انار صدای فاخته را میشنود، بلکه صدای بیل را میشنود، پس چطور ممکن است درخت انار از قبل شکوفه داده باشد؟» خوا بلافاصله آن را اصلاح کرد: «فاخته هنوز از خواندن دست نکشیده اما شاخههایش پر از گل شدهاند.» و سپس: «امروز بعد از ظهر، ناگهان صدای جیرجیرکها را شنیدم/ جیرجیرکها در بعدازظهر گرم چهچهه میزنند، میوه به تدریج زرد روشن میشود/ آن را خوردم و شیرین و غنی یافتم؟ آن را به عمویم دادم، آیا به من لبخند زد؟ شبها، وقتی گلولهها شلیک میشدند؟ قرمز مانند گلهای انار در برابر آسمان آبی».
به نظر میرسید نظرات عمو نهو، خوا را ترغیب میکرد تا درباره سربازان شعر بسراید. هر شعر جدیدی که او مینوشت، خوا آن را کپی میکرد و برای عمو نهو میفرستاد. سپس او نامههایی به خوا مینوشت و در آنها نظر میداد و نظرات خود را بیان میکرد. شعر «آبنبات صورتی، آبنبات سبز»، درباره زمانی که بچهها در تعطیلات تت از سربازان واحد توپخانه ضدهوایی بازدید کردند، توسط عمو نهو با پایانی غافلگیرکننده تحسین شد: «توپخانه آنجا ایستاده بود و تماشا میکرد / انگار آن هم آبنبات صورتی، آبنبات سبز میخواست».
خوآ در نامهای به عمو نهو نوشت: «نامهات را دریافت کردم. از خواندنش لذت بردم، اما تو عمو هوین نیستی، بنابراین من حریص هستم، لطفا از دستم عصبانی نباش...» «حریص» یک اشتباه است، اصطلاح عامیانهی زادگاه خوآ. در ابتدا، خوآ فکر میکرد نگوک نهو نام مستعار روزنامهنگار فان هوین است. اما آنها دو روزنامهنگار متفاوت هستند.
![]() ![]() ![]() ![]() |
![]() |
نامه تران دانگ خوآ به روزنامه نگار نگوین نگوک نهو. |
![]() ![]() ![]() ![]() |
![]() |
نامه تران دانگ خوآ به روزنامه نگار نگوین نگوک نهو. |
![]() ![]() ![]() ![]() |
![]() |
شعری از تران دانگ خوآ به روزنامه نگار نگوین نگوک نو. |
تران دانگ خوآ گفت که تنها چند روز پس از بازگشت عمو نهو، نامهای از عمو نهو دریافت کرد. در نامه، عمو نهو قول داده بود که «برای خوآ کوچولو» کتاب و اسباببازی بخرد. اما قبل از اینکه بتواند آن را ارسال کند، عمو نهو درگذشت! نه یکی، بلکه بسیاری از نامههایی که خوآ به دفتر تحریریه برای عمو نهو فرستاده بود، به دستش نرسید.
در جریان یک مأموریت ویژه به میدان نبرد جنوبی در آن سال، روزنامه ارتش خلق سه خبرنگار به نامهای نگوین دوک توآی، نگوین نگوک نهو و له دین دو فرستاد. در نبردی که در کرانه جنوبی رودخانه بن های، گیو لین، کوانگ تری ، در بعدازظهر ۲۱ ژانویه ۱۹۶۸ رخ داد، روزنامهنگار نگوین نگوک نهو و روزنامهنگار له دین دو قهرمانانه خود را در سنین بسیار کم فدا کردند و بسیاری از نقشههای ناتمام را پشت سر گذاشتند...
بعدها، مانند عمو نهو، خوا در حالی که هنوز کلاس دهم بود به ارتش پیوست. سپس ۱۰ سال بعد، اداره کل سیاست، نویسندگان و شاعران ارتش را که هنوز دانشگاه را تمام نکرده بودند، برای تحصیل در مدرسه نویسندگی نگوین دو فراخواند. خوا با نویسنده و نمایشنامهنویس، شوان دوک، هم اتاقی بود. و شگفتآور اینکه، شوان دوک سرباز گردان ۴۷ وین لین بود که بارها به سواحل رودخانه بن های حمله کرده بود. نگوین نگوک نهو روزنامهنگار و گزارشگر روزنامه ارتش خلق بود، اما به عنوان یک سرباز واقعی در نبرد شرکت کرد و با گردان ۴۷ سربازان وین لین برای حمله به رودخانه بن های جنگید.
شوان دوک، نمایشنامهنویس، گفت: «من خوآ را از طریق نگوک نهو میشناختم. نگوک نهو بمباران شد، هر دو ران او له شد و خونریزی زیادی داشت. من او را پانسمان کردم اما نتوانستم نجاتش دهم. من کسی بودم که نگوک نهو و دو رفیق دیگر را دفن کردم. در کیف نگوک نهو، نامه خوآ، سه شعر و نامهای از خواهر کوچکتر نگوک نهو به نام مای وجود داشت. من قصد داشتم آن را نگه دارم، اما برادران تیم جمعآوری شهدا گفتند که این یک گنج شهید است و نمیتوان آن را برد. من آن را لوله کردم، در یک کیسه پلاستیکی گذاشتم و همراه با بدن تکهتکه شده نهو دفن کردم! حالا احساس پشیمانی میکنم.»
بسیاری از شهدا اینگونه از دنیا رفتهاند. شاعر تران دانگ خوآ، علاوه بر عمو نگوک نهو، سرباز دیگری به نام وو لین را نیز به یاد میآورد که خوآ او را ندیده بود. خوآ او را فقط از طریق روزنامه ارتش خلق میشناخت. خیلی وقت پیش بود. در آن زمان، خوآ کلاس هفتم بود، کاپیتان کمون یک نسخه از روزنامه ارتش خلق را برای خوآ آورد که دو شعر روی آن چاپ شده بود، یکی از خوآ و دیگری از عمو وو لین (ارتش آزادیبخش جنوب).
در شعر «فرستاده شده به سربازان» اثر تران دانگ خوآ: صدای جنگیدنت را جایی میشنوم / کشتیهای جنگی در حال سوختن، هواپیماها در حال سقوط / وقتی به اینجا میرسم، فقط لبخندت را میبینم / میروی آب میآوری، مینشینی و تیله بازی میکنی / سپس از خانه من، میروی / برنج زمستانی رسیده است، پرندگان پرواز میکنند / خوشههای موز روی پیادهرو کج میشوند / بیشههای بامبو، مزارع نیشکر از هر طرف به دنبالت موج میزنند ... / تو از نهرها و گذرگاههای زیادی عبور کردهای / تا الان، حتماً پیروزیهای بیشتری داشتهای / اینجا، من میایستم و تماشا میکنم / شبهایی که تفنگها منفجر میشوند، آسمان از آتش سرخ است / به کلاس قدیمیام برمیگردم، دیوارها ساخته شدهاند / سنگرها زیر سایه درختان سبز جاری هستند / تو میروی و آخرین پاسگاه را نابود میکنی / تا زمانی که دشمن هنوز در آسمان است، تو هنوز در حال حرکت هستی / هنوز منتظر روزی هستی که برگردی / تا با من روی پیادهرو بنشینی و تیله بازی کنی... (۱۹۶۸).
و شعر «به برادرزادهام خوآ» از وو لین: عمو رفت تا آخرین پستهای نظامی را نابود کند / تا مدرسهات را زیر آسمان بلند زیبا کند / عمو از روی پل معلق رژه رفت / تمام اشعارت را دریافت کرد، من همه آنها را دوست دارم / از گذرگاههای کوهستانی رژه رفت / بعدازظهرها با تردید به یاد تو میآیم و تیله بازی میکنم / نگاهی به پرندگان جنگل میاندازم و بلبلها را به یاد میآورم / سنگرهای زادگاهم هیچ فرقی با سنگرها ندارند / آتش سرخ پیروزی بالا گرفت / شنیدم که چند پست نظامی ویران شده است / عمو هنوز در حال آزادسازی سایگون است / اگر دشمن هنوز آنجاست، عمو همچنان خواهد رفت / وقتی دشمن تمام شود، عمو باز خواهد گشت / با تو در پیادهرو مینشیند و تیله بازی میکند...
تران دانگ خوآ به من گفت که تا الان هنوز نمیداند عمو وو لین کجاست! آیا او هنوز زنده است، یا مانند عمو نگوک نهو، خود را در جایی در جنگل قربانی کرده است؟ او با احساسی گفت: «اجازه دهید با احترام از روزنامه ارتش خلق تشکر کنم که نه تنها مرا در نوشتن شعر معرفی، تشویق و حمایت کرد، بلکه به من اجازه داد تا با سربازانی که به عنوان روزنامهنگار کار میکنند، مانند عمو فان هوین، عمو نگوک نهو... و بسیاری از سربازان دیگر که من فقط در روزنامهها با آنها آشنا شدم، مانند عمو وو لین...»
منبع: https://www.qdnd.vn/van-hoa/doi-song/nha-bao-liet-si-nguyen-ngoc-nhu-phong-vien-dau-tien-viet-ve-than-dong-tho-tran-dang-khoa-867238
نظر (0)