Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

دیدگاه‌ها در مورد توسعه فرهنگی و انسانی در «مانیفست کمونیست»

Việt NamViệt Nam25/02/2024

«مانیفست کمونیست» علاوه بر ذکر مطالب اساسی در مورد توسعه جامعه بشری؛ رسالت تاریخی طبقه کارگر؛ تولد حزب کمونیست؛ اصول اساسی سوسیالیسم علمی ... به مسائل توسعه فرهنگی و انسانی نیز اشاره می‌کند. تاکنون، آن افکار و دیدگاه‌ها همچنان ارزش و اهمیت عمیق خود را حفظ کرده‌اند.

مسائل توسعه فرهنگی و انسانی در «مانیفست حزب کمونیست»

«مانیفست حزب کمونیست» (Manifesto) که برای اولین بار توسط کارل مارکس و فردریش انگلس تدوین و در ۲۴ فوریه ۱۸۴۸ به جهانیان اعلام شد، اولین پلتفرم جنبش بین‌المللی کمونیستی و کارگری است، پرچمی که طبقه کارگر و مردم زحمتکش را به مبارزه علیه ستم و استثمار سرمایه‌داری، پیشرفت به سوسیالیسم و ​​کمونیسم هدایت می‌کند. تولد مانیفست نقطه عطفی تعیین‌کننده در توسعه جنبش بین‌المللی کمونیستی و کارگری بود و شکل‌گیری اساسی نظریه مارکسیستی را رقم زد. این مانیفست که هدف اصلی آن طبقه کارگر و مردم سخت‌کوش بود، به شیوه‌ای ساده، روشن و مختصر نوشته شد، به زبان‌های زیادی ترجمه و به طور گسترده در سراسر جهان منتشر شد. این اعلامیه از نظر ایدئولوژی و تئوری، یک کتابچه راهنما و یک «سلاح» قدرتمند و تیز برای برافراشتن پرچم انقلاب، از بین بردن ظلم و بی‌عدالتی و هدف قرار دادن ساختن جامعه‌ای عادلانه، مرفه و شاد در نظر گرفته می‌شود.

علاوه بر مطالب اساسی در مورد توسعه جامعه بشری؛ جایگاه تاریخی بورژوازی؛ رسالت تاریخی طبقه کارگر؛ تولد و ماهیت پیشگام حزب کمونیست؛ اصول اساسی سوسیالیسم علمی، تعدادی از اصول استراتژیک و تاکتیک‌های انقلابی... مانیفست همچنین به مطالب اساسی در مورد توسعه فرهنگ و مردم اشاره می‌کند و پایه و اساس فرآیند ساخت و توسعه جامع فرهنگ و مردم را در حال و آینده بنا می‌نهد.

دیدگاه‌های توسعه فرهنگی

پیش از نگارش مانیفست، کارل مارکس و فردریش انگلس توضیحات قانع‌کننده‌ای با استدلال‌های علمی و شواهد عملی در مورد منشأ، ماهیت و عملکرد فرهنگ ارائه دادند. فردریش انگلس در اثر خود با عنوان «دیالکتیک طبیعت» (نوشته شده بین سال‌های ۱۸۷۳ تا ۱۸۸۶)، بر اساس به ارث بردن دستاوردهای علوم طبیعی، استدلال کرد که: فرهنگ نتیجه و محصولی است که توسط انسان‌ها خلق می‌شود؛ آفرینش فرهنگی یک ویژگی انسانی و نشانه مهمی برای تمایز بین انسان و حیوان است. انسان‌ها از ساخت اشیاء ابتدایی گرفته تا برآورده کردن نیازهای اساسی زندگی مادی، می‌دانند که چگونه جواهرات و هنرهای زیبا بسازند و می‌دانند چگونه از طریق نقاشی، طبیعت و زندگی انسان را تقلید و بازتولید کنند. عمل «قالب‌گیری ماده طبق قانون زیبایی» منعکس‌کننده نیازها، آرزوها و خواسته‌های انسان‌ها در حرکت به سوی ارزش‌های حقیقت، نیکی و زیبایی است.

کارل مارکس و فردریش انگلس با نگاهی دیالکتیکی و عینی، با قرار دادن انسان‌ها در ارتباط با طبیعت و فرآیند توسعه اشکال اجتماعی- اقتصادی ، معتقدند که صحبت از فرهنگ به معنای صحبت از «نیروی طبیعت انسانی» یا «سطح انسانی» انسان‌ها است. این سطح و ظرفیت در فرآیند تعامل و دگرگونی طبیعت توسط انسان‌ها تولید و بازآفرینی می‌شود. بر این اساس، فرهنگ نه تنها یک ویژگی است که بیانگر طبیعت انسانی انسان‌هاست، بلکه منعکس‌کننده فرآیند خلق مداوم انسان‌ها برای خلق ارزش‌های مادی و معنوی است که توسعه تاریخ و جامعه را ارتقا می‌دهد.

کارل مارکس و فردریش انگلس در مانیفست، بر اساس ماتریالیسم دیالکتیکی و تاریخی، استدلال کردند که فرهنگ حوزه مهمی از زندگی اجتماعی است که ارتباط نزدیکی با عوامل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دارد و از آنها تأثیر می‌پذیرد. فرهنگ نه تنها به هر فرد، بلکه به جامعه، طبقه و به طور گسترده‌تر، به ملت و مردم نیز تعلق دارد.

تأکید بر فرهنگ در اعلامیه، قرار دادن فرهنگ در ارتباط با بستر عصر، طبقه و جامعه است و از این طریق تأکید می‌کند که فرهنگ به حوزه زندگی معنوی تعلق دارد و تابع نفوذ و تأثیر بستر اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است. با تأکید بر رابطه فرهنگ و سیاست: «تاریخ ایده‌ها چه چیزی را ثابت می‌کند، اگر نه اینکه تولید معنوی نیز مطابق با تولید مادی تغییر می‌کند؟ ایده‌های غالب یک عصر، همیشه فقط ایده‌های طبقه حاکم هستند» (1). این نشان می‌دهد که فرهنگ همیشه تابع تأثیر زیرساخت‌ها و بنیان اقتصادی و سیاسی یک رژیم است که ظاهر و ویژگی‌های آن فرهنگ را تعیین می‌کند.

یکی از ایده‌های فرهنگی اصلی که در مانیفست به آن اشاره شده، پیش‌بینی‌های دوران‌ساز در مورد قوانین حرکت و توسعه فرهنگ است. تفاسیر کارل مارکس و فردریش انگلس نشان می‌دهد که در قرن نوزدهم، با بهبود مداوم ماشین‌آلات و ابزارهای کار، گسترش بازارها، سرمایه‌گذاری در اختراعات و ثبت اختراعات؛ و با به‌کارگیری کامل دستاوردهای علمی و فناوری، بورژوازی ثروت فراوانی ایجاد کرد؛ زندگی اجتماعی، از جمله حوزه فرهنگی، را عمیقاً دگرگون ساخت.

توسعه مداوم نیروهای تولیدی تأثیر زیادی بر فرهنگ داشته است. بورژوازی از طریق کانال‌های اقتصادی و تجاری، از طریق فرآیند تبادل محصولات، گسترش و جستجوی بازارها، نیروی محرکه مهمی ایجاد کرده و فرآیند تبادل و فرهنگ‌پذیری بین فرهنگ‌ها را تحریک می‌کند. سی. مارکس و اف. انگلس در توضیح این موضوع نوشتند: «بورژوازی با فشار بر بازار جهانی، تولید و مصرف همه کشورها را دارای ویژگی جهانی کرده است» (2). «به جای نیازهای قدیمی که توسط محصولات داخلی برآورده می‌شدند، نیازهای جدیدی پدیدار می‌شوند که نیاز به برآورده شدن توسط محصولاتی دارند که از دورترین مناطق و کشورها آورده می‌شوند. به جای انزوای سابق مناطق و ملت‌هایی که خودکفا بودند، شاهد توسعه روابط جهانی و وابستگی جهانی بین ملت‌ها هستیم. و همانطور که تولید مادی اینگونه است، تولید معنوی نیز اینگونه است. ثمرات فعالیت‌های معنوی یک ملت به دارایی مشترک همه ملت‌ها تبدیل می‌شود. یکجانبه‌گرایی و یک‌جانبه‌گرایی ملی به طور فزاینده‌ای غیرممکن می‌شود. و از ادبیات‌های مختلف ملی و محلی، ادبیات جهانی در حال ظهور است» (3). این تزِ سی. مارکس و اف. انگلس به ضرورت عینیِ فرآیند تعامل و تبادل بین مردم، ملت‌ها و فرهنگ‌ها اشاره داشت که علت اصلی آن توسعه نیروهای تولیدی و عوامل اقتصادی غالب است. تز فوق همچنین پیش‌بینی معاصر کارل مارکس و فردریش انگلس در مورد روند جهانی شدن فرهنگی است، زمانی که ملت‌ها و اقوام به هم نزدیک‌تر می‌شوند. پیش‌بینی‌های مربوط به «ادبیات جهانی» که از «ادبیات ملی و محلی چندوجهی» که توسط کارل مارکس و فردریش انگلس از سال ۱۸۴۸ تا به امروز ذکر شده است، هنوز هم ارزش و روح زمان خود را حفظ کرده و حرکت و توسعه ادبیات و فرهنگ در جهان را با ترکیبی هماهنگ از امر کلی و امر خاص نشان می‌دهد؛ بین جهان‌شمولیِ ماهیت مشترک همه بشریت و خاص بودن، منحصر به فرد بودن جوامع، ملت‌ها و کشورها.

با این حال، به دلیل هدف مطلق سود، تأکید بر ارزش اقتصادی و همچنین اراده طبقه حاکم، بورژوازی می‌خواهد جهانی را به شکلی خاص ایجاد کند و سایر ملت‌ها، طبقات و اقشار جامعه را مجبور به وابستگی به خود کند. این تحمیل اجباری می‌تواند عواقبی داشته باشد و ذهنیت بردگی و وابستگی را در کشورهای توسعه نیافته ایجاد کند. برای فرهنگ‌ها، قصد سلطه در هر دو جنبه معنوی و فرهنگی، تحمیل و توطئه بورژوازی می‌تواند تنوع فرهنگی را از بین ببرد، هویت ملی و قومی و حقوق فرهنگی انسانی را از دست بدهد. سی. مارکس و اف. انگلس با تأکید بر این عواقب خاطرنشان کردند: «به لطف بهبود سریع ابزارهای تولید و وسایل حمل و نقل بسیار راحت، بورژوازی حتی وحشی‌ترین ملت‌ها را به حرکت تمدن کشانده است (...). بورژوازی روستاها را مجبور به تسلیم شدن در برابر شهرها کرده است (...)، ملت‌های وحشی یا نیمه وحشی را مجبور به وابستگی به ملت‌های متمدن کرده است، ملت‌های دهقان را مجبور به وابستگی به ملت‌های بورژوا کرده است و شرق را مجبور به وابستگی به غرب کرده است» (4). تولد سرمایه‌داری جهشی رو به جلو در تاریخ است که دستاوردهای بسیاری در علم و فناوری داشته و روند تمدن بشری را ارتقا داده است. با این حال، با برقراری مالکیت خصوصی بر ابزار تولید، تأکید مطلق بر ارزش، منافع اقتصادی و پول بدون توجه به مسائل فرهنگی و اجتماعی، حتی با بهره‌گیری از فرهنگ، ادبیات و هنر برای اجرای طرح‌های سیاسی، سرمایه‌داری، مستقیماً بورژوازی، را با تضادها، درگیری‌ها، بحران‌ها و مشکلات اجتماعی که پدید می‌آیند و حل آنها دشوار است، مواجه کرد.

در دوران کارل مارکس و فردریش انگلس، اصطلاح «جهانی شدن فرهنگی» هنوز ظهور نکرده بود، اما پیش‌بینی‌ها در مورد آینده و روندهای عینی اجتناب‌ناپذیر فرهنگ به طور کلی و فرهنگ‌ها به طور خاص، شاخص‌های مهمی برای هر کشور در فرآیند توسعه بودند تا رفتاری مناسب برای ارتقای توسعه فرهنگی سالم، مطابق با ماهیت، ویژگی‌ها و قوانین خاص حرکت فرهنگ، داشته باشند.

دیدگاه‌هایی در مورد توسعه جامع انسانی

اندیشه بزرگ، فراگیر و منسجم در سراسر مانیفست، مسئله رهایی طبقاتی، رهایی انسان، لغو ستم و بی‌عدالتی و ساختن جامعه‌ای نوین است که در آن «رشد آزاد هر فرد شرط رشد آزاد همه است» (5). این اندیشه و روح والای انسانیت و انسانیت بنیانگذاران مارکسیسم است. همه برای مردم، برای آزادی، خوشبختی و سعادت زحمتکشان.

کارل مارکس و فردریش انگلس، با زندگی در قلب جامعه سرمایه‌داری، و پیوند نزدیک با طبقه کارگر و مردم سخت‌کوش، بیش از هر کس دیگری، رنج کارگران مزدبگیر را که تا سرحد فرسودگی استثمار، سرکوب و از حقوق اساسی خود محروم می‌شدند، درک می‌کردند. کارل مارکس و فردریش انگلس معتقد بودند که کارگران، با زندگی در قلب جامعه سرمایه‌داری و صنعت بزرگ، «نه تنها برده بورژوازی و دولت بورژوایی هستند، بلکه هر روز و هر ساعت، برده ماشین‌آلات، سرکارگر و اول از همه، برده خود کارخانه‌داران بورژوا نیز هستند» (6). آنها «مجبورند برای امرار معاش، از یک وعده غذایی تا وعده غذایی دیگر، خود را به عنوان یک کالا، یعنی کالایی برای فروش مانند هر کالای دیگر، بفروشند. بنابراین، باید تمام فراز و نشیب‌های رقابت و تمام فراز و نشیب‌های بازار را به یک اندازه تحمل کنند» (7).

بنیانگذاران مارکسیسم از طریق مشاهده، تجربه و نفوذ در زندگی کارگران و زحمتکشان، رنج محرومان جامعه، به ویژه زنان و کودکان را نیز درک کردند. آنچه سی. مارکس و اف. انگلس نگران آن بودند این بود که «هرچه کار یدی کمتر به مهارت و قدرت نیاز داشته باشد، یعنی هرچه صنعت مدرن‌تر توسعه یابد، کار مردان بیشتر با کار زنان و کودکان جایگزین می‌شود» (8). نه تنها این، بلکه «توسعه صنعت در مقیاس بزرگ، تمام روابط خانوادگی را در پرولتاریا از بین می‌برد و کودکان را به کالا، صرفاً ابزار کار تبدیل می‌کند» (9).

سی. مارکس و اف. انگلس با درک سیاسی و تیزبینی خود در ایدئولوژی و نظریه، مسیر و اقدامات لازم برای طبقه کارگر را برای گرد هم آمدن و بیداری به سوی آرمان‌ها از طریق نقش پیشتاز و هدایت‌کننده حزب کمونیست برای انجام مبارزات انقلابی، آزادسازی طبقه، آزادسازی مردم و ساختن جامعه‌ای جدید، بهتر و انسانی‌تر، مشخص کردند: «پرولتاریای هر کشور ابتدا باید قدرت را به دست گیرد، باید قیام کند تا به طبقه ملی تبدیل شود، باید خود ملت شود» (10). «اگر وضعیت استثمار انسان از انسان از بین برود، وضعیت استثمار ملتی از ملت دیگر نیز از بین خواهد رفت. هنگامی که تضاد بین طبقات در درون ملت دیگر وجود نداشته باشد، خصومت بین ملت‌ها نیز از بین خواهد رفت» (11).

آزادسازی طبقه، آزادسازی مردم، ایجاد یک نظم اجتماعی جدید که در آن ترکیبی هماهنگ بین «کشاورزی و صنعت»، «بین مناطق شهری و روستایی» وجود دارد، به ویژه جامعه جدید، جامعه پیشرفته باید سیاست «آموزش عمومی و رایگان برای همه کودکان. حذف استفاده از کودکان برای کار در کارخانه‌ها به شکل فعلی. ترکیب آموزش با تولید مادی» (12) را به خوبی اجرا کند، باید پایه‌های اخلاقی، روابط قوی و ارزش‌های خوب خانواده را ایجاد و حفظ کند. زیرا خانواده نقش و جایگاه ویژه‌ای در حفظ نژاد، آموزش و پرورش و شکل‌گیری فضایل و ویژگی‌های خوب برای افراد دارد.

مجسمه کارل مارکس در مسکو
مجسمه کارل مارکس در مسکو

می‌توان گفت که دیدگاه‌های کارل مارکس و فردریش انگلس در مورد انسان، سرشار از افکار و روحیات والای انسان‌دوستانه و بشردوستانه است و پایه و اساس مهمی را برای کشورها ایجاد می‌کند تا عمیق‌تر از نقش و اهمیت عامل انسانی آگاه شوند و از این طریق سیاست‌های مناسبی را برای حفاظت، مراقبت و توسعه همه‌جانبه انسان‌ها اتخاذ کنند.

به کارگیری خلاقیت در ساخت و توسعه فرهنگ و مردم ویتنام امروز

در روند رهبری مردم در مبارزه برای آزادی ملی و اتحاد ملی، حزب کمونیست ویتنام، به رهبری رئیس جمهور هوشی مین، به طور خلاقانه ایدئولوژی و دیدگاه‌های مارکسیسم را متناسب با شرایط و اوضاع خاص ویتنام به کار گرفت. در زمینه فرهنگی، حزب ما همیشه به نقش و جایگاه ویژه فرهنگ در روند حرکت و توسعه تاریخ و جامعه اهمیت می‌دهد و آن را ارتقا می‌دهد. در سال 1943، در طرح کلی فرهنگ ویتنام (طرح کلی)، حزب ما تعیین کرد: «جبهه فرهنگی یکی از سه جبهه (اقتصادی، سیاسی، فرهنگی) است که کمونیست‌ها باید در آن فعالیت کنند... تنها با رهبری جنبش فرهنگی، حزب می‌تواند بر افکار عمومی تأثیر بگذارد و تبلیغات حزب مؤثر باشد» (13).

نگوین فو ترونگ، دبیرکل، در حال گفتگو با نمایندگان شرکت‌کننده در کنفرانس فرهنگی ملی که صبح روز ۲۴ نوامبر در ساختمان مجلس ملی برگزار شد.
نگوین فو ترونگ، دبیرکل، در حال گفتگو با نمایندگان شرکت‌کننده در کنفرانس فرهنگی ملی که صبح روز ۲۴ نوامبر در ساختمان مجلس ملی برگزار شد.

در این طرح کلی با تأکید بر رابطه دیالکتیکی بین فرهنگ، اقتصاد و سیاست آمده است: «بنیاد اقتصادی یک جامعه و رژیم اقتصادی که بر آن بنیان بنا شده است، کل فرهنگ آن جامعه را تعیین می‌کند» (14). هوشی مین، به عنوان یک رهبر بزرگ ملت و همچنین یک شخصیت فرهنگی بزرگ، بیش از هر کس دیگری، عمیقاً نقش و اهمیت ویژه فرهنگ و هنر را درک می‌کرد. او تأکید کرد: «فرهنگ و هنر نیز یک جبهه هستند. شما سربازان آن جبهه هستید» (15). برای تشویق، ایجاد انگیزه و امید کامل به تیم هنرمندان و روشنفکرانی که مسئولیت‌های مهمی را در جنگ مقاومت و ملت‌سازی بر عهده خواهند گرفت، او تأکید کرد: «فرهنگ باید راه را برای ملت روشن کند»؛ «در فرآیند ساختن کشور، چهار موضوع وجود دارد که باید به آنها توجه شود و به آنها اهمیت یکسانی داده شود: سیاست، اقتصاد، جامعه و فرهنگ» (16). او در وصیت‌نامه خود توصیه کرد: حزب باید برنامه خوبی برای توسعه اقتصاد و فرهنگ داشته باشد تا بتواند زندگی مردم را به طور مداوم بهبود بخشد.

حزب ما با به کارگیری خلاقانه دیدگاه‌های مارکسیسم، به ویژه ایده‌های مربوط به توسعه فرهنگی و انسانی در مانیفست و دستورالعمل‌های هوشی مین، سیاست‌های مهم بسیاری را برای جهت‌دهی مسیر توسعه فرهنگ ملی تدوین و صادر کرده است. به ویژه در دوره نوآوری و ادغام عمیق بین‌المللی، حزب قطعنامه‌های مهم بسیاری در مورد فرهنگ و هنر صادر کرده است، از جمله: قطعنامه شماره 05-NQ/TW مورخ 28 نوامبر 1987 دفتر سیاسی در مورد «نوآوری و بهبود رهبری و مدیریت ادبیات، هنر و فرهنگ، ترویج خلاقیت، رساندن ادبیات، هنر و فرهنگ به سطح جدید»؛ قطعنامه شماره 04-NQ/HNTW مورخ 14 ژانویه 1993 هفتمین کمیته اجرایی مرکزی در مورد «برخی از وظایف فرهنگی و هنری در سال‌های آینده»؛ قطعنامه شماره 03-NQ/TW مورخ 16 ژوئیه 1998 هشتمین کمیته اجرایی مرکزی در مورد «ساخت و توسعه یک فرهنگ ویتنامی پیشرفته و سرشار از هویت ملی»؛ قطعنامه شماره ۲۳-NQ/TW مورخ ۱۶ ژوئن ۲۰۰۸ دفتر سیاسی در مورد «ادامه ساخت و توسعه ادبیات و هنر در دوره جدید»؛ قطعنامه شماره ۳۳-NQ/TW مورخ ۹ ژوئن ۲۰۱۴ یازدهمین کمیته اجرایی مرکزی در مورد «ساخت و توسعه فرهنگ و مردم ویتنام برای برآوردن الزامات توسعه پایدار ملی»...

حزب ما با تأکید بر نقش و جایگاه فرهنگ، تصریح کرد: فرهنگ، بنیان معنوی جامعه است، هم یک هدف و هم یک قدرت درون‌زا، و نیروی محرکه مهمی برای توسعه ملی. نگوین فو ترونگ، دبیرکل حزب، در سخنرانی خود در کنفرانس ملی فرهنگی ۲۰۲۱، بار دیگر بر نقش بسیار مهم فرهنگ در بقا و رفاه ملت و مردم تأکید کرد: «فرهنگ روح ملت است که هویت ملت را بیان می‌کند. اگر فرهنگ وجود داشته باشد، ملت نیز وجود دارد.»

در چارچوب جدید، حزب از ترویج تبادلات و ادغام بین‌المللی برای جذب جوهره فرهنگ بشری، اما در عین حال حفظ و ارتقای هویت و سنت‌های ملی، اجتناب از خطرات تحمیل و «تهاجم» فرهنگی از خارج، حمایت می‌کند. مدیریت هماهنگ رابطه بین سنت و مدرنیته؛ بین حفظ و ترویج و توسعه؛ بین رشد اقتصادی و توسعه فرهنگی، تحقق پیشرفت اجتماعی و عدالت؛ تضمین حق خلق، عمل و بهره‌مندی از فرهنگ برای همه مردم.

حزب علاوه بر وظیفه توسعه فرهنگی، دائماً به توسعه همه جانبه مردم ویتنام توجه و اهمیت می‌دهد. در ارتباط بین توسعه فرهنگی و توسعه انسانی، حزب ما تأکید می‌کند: «توسعه فرهنگ برای کمال شخصیت انسانی و پرورش افراد برای توسعه فرهنگی. در پرورش فرهنگ، تمرکز بر پرورش افرادی با شخصیت و سبک زندگی خوب، با ویژگی‌های اساسی: میهن‌پرستی، انسانیت، وفاداری، صداقت، همبستگی، پشتکار، خلاقیت است» (17)؛ «ارتقای حداکثری عامل انسانی؛ مردم مرکز، موضوع، منبع اصلی و هدف توسعه هستند. پرورش مردم ویتنام برای توسعه همه جانبه، پیوند نزدیک و هماهنگ ارزش‌های سنتی و ارزش‌های مدرن» (18).

یکی از نکات جدید در سند کنگره سیزدهم این است که برای اولین بار حزب وظیفه «تمرکز بر تحقیق، شناسایی و اجرای ساخت یک نظام ارزشی ملی، یک نظام ارزشی فرهنگی و معیارهای انسانی مرتبط با حفظ و توسعه نظام ارزشی خانواده ویتنامی در دوره جدید» (19) را تعیین کرده است. ساخت موفقیت‌آمیز یک نظام ارزشی ملی، یک نظام ارزشی فرهنگی، یک نظام ارزشی خانوادگی و معیارهای انسانی ویتنامی اهمیت مهمی در ایجاد یک بنیان معنوی، جهت‌دهی مسیر و توسعه آینده ملت و مردم خواهد داشت.

حزب کمونیست ویتنام با نور هدایت مارکسیسم و ​​اندیشه هوشی مین، خلاقانه دیدگاه‌های توسعه فرهنگی و انسانی ذکر شده در مانیفست را به کار گرفته تا به تدریج تفکر نظری و رهبری در توسعه همه جانبه فرهنگ و مردم ویتنام را تکمیل کند. از آنجا، با بهره‌گیری و ترویج قوی از ارزش‌های فرهنگی و قدرت مردم ویتنام، انگیزه و قدرت درونی مهمی را برای پیشبرد روند توسعه سریع و پایدار کشور در شرایط فعلی ایجاد کرده است.

(1) (2) (3) (4) (5) (6) (7) (8) (9) (10) (11) (12) سی. مارکس و فردریش انگلس: مانیفست کمونیست، انتشارات ملی سیاسی تروث، هانوی، 2017، صفحات 108-109، 82، 83، 84، 113، 88، 87، 88، 106، 107، 108، 112

(13) (14) حزب کمونیست ویتنام: اسناد کامل حزب، انتشارات ملی سیاسی، هانوی، 2000، جلد 7، صفحات 316، 316.

(15) هوشی مین: آثار کامل، انتشارات ملی سیاسی حقیقت، هانوی، 2011، جلد 7، صفحه 246.

(16) هو چی مین: درباره کار فرهنگی و هنری، انتشارات تروث، هانوی، 1971، صفحه 70.

(17) حزب کمونیست ویتنام: اسناد نهمین کنفرانس یازدهمین کمیته اجرایی مرکزی، دفتر مرکزی حزب، هانوی، 2014، صفحه 48.

(18) (19) حزب کمونیست ویتنام: اسناد سیزدهمین کنگره ملی نمایندگان، انتشارات ملی سیاسی تروث، هانوی، 2021، جلد 1، صفحات 47، 143.

(طبق tuyengiao.vn)


منبع

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

بازسازی جشنواره نیمه پاییز سلسله لی در ارگ امپراتوری تانگ لانگ
گردشگران غربی از خرید اسباب‌بازی‌های جشنواره نیمه پاییز در خیابان هانگ ما برای هدیه دادن به فرزندان و نوه‌هایشان لذت می‌برند.
خیابان هانگ ما با رنگ‌های اواسط پاییزی درخشان است، جوانان با هیجان بی‌وقفه در حال ورود به آنجا هستند
پیام تاریخی: بلوک‌های چوبی پاگودای وین نگیم - میراث مستند بشریت

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

No videos available

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول