«نمک» و حق انتخاب
در سال ۱۹۴۸، گور ویدال، نویسنده آمریکایی، کتاب «شهر و ستون» را منتشر کرد که اولین رمان همجنسگرایانه در آمریکای مدرن محسوب میشود. چهار سال بعد، پاتریشیا هایاسمیت، که به خاطر رمان کارآگاهیاش «غریبهها در قطار» مشهور بود، کتاب «بهای نمک» را نیز منتشر کرد که درباره دو زن عاشق بود و اولین اثر در این ژانر بود که پایان خوشی داشت. هر دو در زمینه دیدن غرایز یک فرد پیشگام بودند.
این رمان حول محور دو شخصیت اصلی میچرخد: ترز بلیوت، ۲۱ ساله، دختری جوان و تا حدودی سادهلوح؛ و کارول ایرد - زنی متاهل در دهه ۳۰ زندگیاش، که در حال تکمیل مراحل طلاق است. ملاقات اتفاقی آنها در کریسمس، عشق را به زودی بین آنها شکوفا کرد.
اما آیا میتوان خوشبختی را یافت وقتی کلیشههای دوست داشتن کسی مثل خودت هنوز فاسد تلقی میشوند؟ و آیا کارول مادر بودن را انتخاب میکند یا عشق و آزادی را؟ هایاسمیت بار دیگر مرزها را جابجا میکند و در نتیجه داستانی پیچیده و متفکرانه خلق میکند.
پاتریشیا هایاسمیت، نویسنده و رمان «در اعماق احساساتم»
بین دو اثر ذکر شده در بالا، یک وجه مشترک وجود دارد، زیرا هر دو عنوان به «نمک» اشاره دارند. اگر گور ویدال داستان کتاب مقدس در مورد تبدیل شدن همسر لوط به ستونی از نمک پس از نگاه به گذشته در شهر فاسد سدوم را نقل میکند، برای هایاسمیت، «نمک» اشک و درد است. طبق متن اصلی، عنوان اصلی این اثر «بهای نمک» یا کارول بوده است - که تلویحاً به عمل انتخاب اشاره دارد.
بنابراین آیا ترز کارول را انتخاب خواهد کرد یا اشک را؟ هر دو نویسنده، دوراهی افرادی را مطرح کردهاند که خودشان نیستند. و سپس، برای اینکه به غرایز خود وفادار بمانند، مجبور به انتخاب و فدا کردن چیزی به بهایی گزاف میشوند.
در این اثر، دو شخصیت اصلی در میان قید و بندها گرفتار شدهاند. برای کارول، تقدس مادر بودن، که شوهر سابقش سعی در طلاق از او دارد، و زندگی با کسی که دوستش دارد، مطرح است. برای ترز، مسئله فداکاری یا حفظ تصویر کسی مطرح است. هایاسمیت با کنار گذاشتن مسئله مبارزه، عمیقاً به درون میپردازد و در نتیجه افکار پیچیدهای را برمیانگیزد.
مانند رابرت در «جغد» یا آقای ریپلی در مجموعه کارآگاهی به همین نام، هایاسمیت هنوز هم توانایی فوقالعاده چشمگیری در توصیف روانشناسی نشان میدهد. با دنبال کردن سیر تکامل شخصیتها، میتوانیم پیچیدگیهای غیرقابل توضیح زیادی را ببینیم و توصیف کاملاً صادقانه یک شخصیت و یک داستان کاملاً متفاوت است.
رمان در اعماق
منبع: نیویورکر و باخ ویت
زنانگی متمایز
«در اعماق احساسات» با ساختار لایه لایه طرح داستان، نقشها و اهدافش، تا به امروز همچنان از تفسیر و تعبیر در امان است. اگرچه هایاسمیت بر اساس تجربیات شخصی خود نوشته است، اما هنوز به هیچ شکی در این اثر پاسخ نداده است. آیا رابطه بین دو شخصیت صرفاً عشق است یا چیزی فراتر از آن وجود دارد؟ و آیا بذری برای مبارزه فمینیستی در آن وجود دارد؟
با فاصله بیش از ۱۰ سال، رابطه بین کارول و ترز را میتوان به عنوان رابطه مادر و دختر در نظر گرفت. این موضوع زمانی مورد تردید بود زیرا کارول همیشه از دیگری مراقبت و حمایت میکرد، از شیر و غذا گرفته تا نحوه زندگی و رفتار... برعکس، دختر ۲۱ ساله نیز در شرایط ناگواری قرار گرفته بود، تنها زندگی میکرد، کاملاً بیگناه بود، تا با این امتیاز برابری کند. بنابراین، رابطه بین این دو به نظر ترکیبی از علل مختلف بود تا یک احساس واحد.
همچنین قابل توجه است که هایاسمیت جنبهی زنانهی بسیار لطیفی را ارائه میدهد. در توصیفات او، زبان، ریتم و سبک بسیار قوی هستند. او توانایی ماهرانه ای در مشاهده و نامگذاری هر احساس نشان میدهد. برای کارول، چشمان باهوش، بوی شیرین عطر و موهای طلایی روان... برای ترز، شک، تردید، حسادت و ناامیدی... هستند که به نوبت غالب میشوند.
هایاسمیت همچنین لحظات سینمایی زیبایی را نوشت که هنوز هم طنینانداز هستند. در سال ۲۰۱۵، تاد هینز، کارگردان، این رمان را به پرده بزرگ سینما آورد. در صحنهای که ترز پشت پیانوی بزرگ نشسته و با کارول میجنگد، دهان زن که دو کلمه "Te-zee" را تلفظ میکند و لمس ملایم روی شانه لاغر... به وضوح بازسازی شدهاند. این فیلم بعداً با بازیهای عالی دو ستاره، کیت بلانشت و رونی مارا، نامزد ۶ جایزه اسکار و ۹ جایزه بفتا شد.
تمایلات جنسی در رمان نیز به هنجار نزدیک است. هایاسمیت همچنان شور و لذت را به ما نشان میدهد و از این طریق آزادی و احساس زندگی بر اساس غریزه را منتقل میکند. این تا حدودی با موج دوم جنبشهای فمینیستی همزمان است، زمانی که غریزه وسیلهای برای آنها بود تا حرف خود را بزنند و خود را آزاد کنند. بنابراین، در نگاهی وسیعتر، این رمان نیز صدای دیگری در جستجوی آزادی است که بسیار قدرتمند است.
به مدت ۷ دهه از زمان معرفیاش به خوانندگان، «تهِ احساسات» همواره نامی بوده که در آثاری که درباره و برای جامعهی LGBTQ+ نوشته شدهاند، از آن یاد شده است. این اثر، بهویژه در ویتنام، هنوز هم جایگاه مهمی دارد، چرا که سالهاست تجدید چاپ میشود و در نتیجه، دورانی متفاوت و مردمانی متفاوت را نشان میدهد - زمانی که پیشگام بودند، جسارت نوشتن، جسارت عشق ورزیدن و جسارت زندگی صادقانه را داشتند.
پاتریشیا هایاسمیت (۱۹۲۱ - ۱۹۹۵) رماننویس و نویسنده داستان کوتاه آمریکایی بود که به خاطر آثار کارآگاهی، روانشناختی و تریلر خود شناخته میشود. او در طول تقریباً پنج دهه فعالیت نویسندگی خود، ۲۲ رمان و داستان کوتاه متعدد منتشر کرد. مضامین آثار او اغلب شامل پرسشهایی در مورد هویت و گزارههای اخلاقی چالشبرانگیز بود. در سال ۲۰۰۸، مجله تایمز او را بزرگترین نویسنده جنایی نامید.
لینک منبع
نظر (0)