Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

صداهای آرامش‌بخش پیاده‌روهای هانوی در گذشته

Báo Thanh niênBáo Thanh niên26/08/2023

من زیاد نتوانستم با پیاده‌روهای سایگون زندگی کنم، در حالی که قبلاً، در طول و بعد از جنگ، در پیاده‌روهای هانوی پرسه می‌زدم. در گذشته، پیاده‌روهای هانوی بسیار آرام بودند، با اینکه بمب‌های آمریکایی هنوز در کمین بودند، آژیرها هنوز به صدا در می‌آمدند و گوینده هنوز هر روز هشدار می‌داد که « هواپیماهای آمریکایی به هانوی نزدیک می‌شوند...».

آن روزها، هر بار که فرصتی برای نزدیک شدن به پیاده‌روهای هانوی داشتیم، من و دوستانم این فرصت را داشتیم که بنشینیم و آب‌نبات بادام‌زمینی و شراب کوئوک لویی بنوشیم. با پول کم، آب‌نبات بادام‌زمینی، شراب کوئوک لویی و بادام‌زمینی بو داده خیلی معمولی بودند، نه مثل دو دوست اهل نِگه آن که به هم بگویند: «زندگی چیست/بیایید وحشی شویم!». ما فقط چند فنجان چای تایلندی دست‌ساز سفارش دادیم، از پیرزنی که صاحب مغازه کنار خیابان بود خواستیم برای هر کداممان یک فنجان شراب کوئوک لویی بریزد و با یک بشقاب کوچک بادام‌زمینی بو داده از آن لذت بردیم. همین کافی بود تا لذت ببریم.

هنوز به یاد دارم، در اواخر سال ۱۹۷۵، وقتی عاشق دختری شدم که بعداً همسرم شد، هر یکشنبه، روز تعطیلی همسرم، دوست پسرم او را با دوچرخه به اطراف هانوی می‌برد. در آن زمان، وسیله اصلی حمل و نقل دوچرخه یا پیاده روی بود، اگرچه برخی از ساکنان هانوی که به سایگون می‌رفتند، موتورسیکلت‌هایی به نام هوندا می‌خریدند یا به آنها داده می‌شد. اما تعداد افرادی که در آن زمان در هانوی موتورسیکلت سوار می‌شدند هنوز زیاد نبود. دوچرخه سواری یا پیاده روی چیز اصلی بود. یک بار، صبح یکشنبه، وقتی پولم تمام شده بود، از معشوقم ۵ سنت خواستم. فقط برای اینکه هر کدام از ما یک نوشیدنی بخوریم، چون فقط ۵ سنت در جیبم مانده بود:

«آن زمان هیچ‌کس نگفت که کسی را دوست دارد»

فقط شادی را بشناس، فقط بدان که شادی از همه چیز به تو نزدیک‌تر است

نه وعده‌ای، نه خشمی، نه خانه‌ای

تمام روز یکشنبه

اما در یک صبح سرد از تو پنج سنت خواستم

در همین لحظه، آن شخص در مقابلم ظاهر شد.

چیز بیشتری برای نمایش وجود ندارد"

( یادت باشد - برای تو، فوریه ۱۹۷۶)

راستش را بخواهید، نمی‌توانم خودنمایی کنم چون فقط حقوق یک ستوان، یعنی ۶۵ دونگ در ماه، را دارم.

خاطرات کوچکی مثل آن که هر دوی ما هرگز فراموش نخواهیم کرد.

Vỉa hè thành phố có năm bảy đường: Yên ả vỉa hè Hà Nội - Ảnh 1.

دوچرخه‌ای که گل‌ها را در خیابان‌های هانوی حمل می‌کند

تو فام

در آن روزها، مغازه‌های دسر فروشی کنار خیابان هانوی فقط دسر می‌فروختند، نه چای سرد، چون هانوی بعد از صلح هنوز یخ خیلی کم داشت. هنوز یادم هست، زوج‌های عاشق آن زمان، هر وقت دست در دست هم در اواسط تابستان وارد مغازه‌ای می‌شدند که «دسر لوبیا سیاه یخی» داشت، خیلی خوشحال می‌شدند. اگر مغازه فقط دسر لوبیا سیاه می‌فروخت و مهم‌ترین کلمه «چای سرد» را نداشت، هیچ‌کس دلش نمی‌خواست وارد شود و آن را بنوشد.

دوستان من که الان بالای ۷۰ سال سن دارند، مطمئناً هنوز سوپ شیرین لوبیا سیاه یخی را به خاطر دارند؟ وقتی آن را می‌نوشید، دستانتان را خنک می‌کند، گلویتان را خنک می‌کند و وقتی احساس می‌کنید یخ در بدنتان آب می‌شود، قلبتان را خنک می‌کند. چقدر آرامش‌بخش و شیرین!

Vỉa hè thành phố có năm bảy đường: Yên ả vỉa hè Hà Nội - Ảnh 2.

غربی‌ها از غذا خوردن در رستوران‌های کنار خیابان هانوی لذت می‌برند

نگوک تانگ

بعد از آن، هر بار که به هانوی می‌رفتم، دیگر مغازه‌های «سوپ شیرین لوبیا سیاه یخی» را نمی‌دیدم. صفحه جدیدی از تاریخ باز شده بود، یخ بیش از حد عادی شده بود و تقریباً هیچ‌کس نیازی به رفع تشنگی با «سوپ شیرین لوبیا سیاه یخی» نداشت، زیرا نوشیدنی‌های جدید زیادی وجود داشت که مشتریان بیشتری را جذب می‌کرد. اما در دهه ۱۹۷۵ پس از صلح، لذت بردن از یک فنجان سوپ شیرین لوبیا سیاه یخی در یک روز گرم برای بسیاری از مردم نعمتی بود.

اگرچه سوپ شیرین لوبیا سیاه یخی فقط در مغازه‌ها فروخته می‌شد، نه در پیاده‌رو، اما فضای بین مغازه و پیاده‌رو در آن زمان بسیار باریک و بسیار نزدیک بود.

چیزی که وقتی کنار پیاده‌رو می‌نشینم و چای می‌نوشم بیشتر از همه دوست دارم، گوش دادن به حرف‌های آدم‌هایی است که با من چای می‌نوشند و «جوک‌های عصر جدید» تعریف می‌کنند. داستان‌ها فوق‌العاده طنزآمیز هستند و هر چه بیشتر آنها را می‌شنوم، خنده‌دارتر می‌شوند. راننده‌های دوچرخه اغلب با هم در مورد اینکه کشور ما یک معدن بزرگ نفت دارد صحبت می‌کنند و می‌گویند اگر از آن بهره‌برداری کنیم و بفروشیمش، «کشورمان حسابی ثروتمند می‌شود!» این حرف‌ها هم خنده‌دار است و هم تأثیرگذار.

Vỉa hè thành phố có năm bảy đường: Yên ả vỉa hè Hà Nội - Ảnh 3.

چایخانه‌ها و کافی‌شاپ‌های شلوغ کنار خیابان در هانوی

نگوک تانگ

نشستن روی پیاده‌رو همچنین فرصتی برای تماشای عبور مردم است، به خصوص مادران و خواهرانی که گل، موز با کوکو تخم مرغ، خرمالو با کوکو تخم مرغ یا شله‌های برنج سبز فصلی می‌فروشند و هدایای کوچک آشپزی هانوی را وقتی تازه از راه دور به پایتخت رسیده‌اید، می‌فروشند. اگر پول در جیبتان دارید، می‌توانید آنها را بخرید، اگر پولتان تمام شد، می‌توانید بنشینید و تا دلتان می‌خواهد تماشا کنید.

پیاده‌روهای هانوی مدت‌هاست که مکانی برای امرار معاش کارگران فقیر بوده است. به جز دکه‌های چای، سایر فروشندگان خیابانی سیار هستند، آنها "پیاده‌رو را اشغال نمی‌کنند"، بلکه فقط برای فروش توقف می‌کنند و سپس می‌روند. سرزندگی پیاده‌رو نیز در آنجا وجود دارد، فروشندگان خیابانی مانند "مهره‌های شطرنج سیار" هستند که می‌توانند یک جفت میله شانه، دوچرخه‌ای که کالاها را حمل می‌کند یا سبدی باشند که یک مادر روی سر خود حمل می‌کند... این تنوع است و رنگی جذاب در خیابان‌های هانوی ایجاد می‌کند. اکنون، گردشگران خارجی هنگام ورود به هانوی به این "مهره‌های شطرنج سیار" که غذاهای خیابانی می‌فروشند، بسیار علاقه‌مند هستند، البته تا زمانی که به مشتریان نچسبند و سعی در "کلاهبرداری" از بازدیدکنندگان بین‌المللی نداشته باشند.

در آن روزهای خیلی دور، همیشه وقتی در یک قهوه‌خانه کنار خیابان می‌نشستم یا در پیاده‌رو پرسه می‌زدم و منتظر دوچرخه گل‌فروش مهربان می‌ماندم تا چند شاخه گل رز بخرم، آرامش پیدا می‌کردم. خیلی وقت‌ها، فقط برای سرگرمی گل می‌خریدم تا وقتی دوستانم را می‌بینم به آنها بدهم.

یادم می‌آید یک بار که از کوانگ نگای برای جلسه‌ای در انجمن نویسندگان به هانوی رفته بودم، صبح روز ۲۰ اکتبر، روز زن ویتنامی، کنار یک دکه گل‌فروشی ایستادم تا ۲۰ دوجین گل رز زرد زیبا بخرم و آنها را به انجمن ببرم تا به دختران دفتر بدهم. آنها خیلی خوشحال شدند، هر کدام یک گل رز دریافت کردند. وقتی پرسیدم که آیا در روز زن از رهبرانشان گل دریافت کرده‌اند، سرشان را تکان دادند. مطمئنم که من رهبر نیستم، اما آیا اشکالی ندارد که در ۲۰ اکتبر به آنها گل بدهم؟ آنها گفتند باشه.

من همچنین در کافه‌های کنار پیاده‌رو در پاریس نشسته‌ام. پیاده‌روهای آنها پهن و تمیز است، هم در داخل و هم در خارج قهوه می‌فروشند، هر کسی می‌تواند هر کجا که بخواهد بنشیند. اما نشستن در پیاده‌رو بسیار جالب‌تر است، هوا مطبوع است و تماشای خیابان آسان است. یک بار دوستانم مرا به کافه معروف «فلور» بردند که یک بیلبورد کوچک داشت اما همه «شیمِن دِ لا لیبرت» (JPSartre) را می‌خواندند. آنجا کافه‌ای بود که نویسنده و فیلسوف، جی‌پی‌سارتر، هر روز صبح برای «نشستن در خلسه»، نوشیدن قهوه و نوشتن رمان معروف «راه‌های آزادی» به آنجا می‌آمد. کافه کوچک است، اما اتاق کوچکی برای نمایش برخی از یادگاری‌های نویسنده بزرگ، به همراه برخی از سوغاتی‌های کافه به نام جی‌پی‌سارتر دارد. من یک دفترچه یادداشت کوچک خریدم که هنوز هم به عنوان یادگاری نگه داشته‌ام. این کافه در خیابان سن ژرمن، پلاک ۱۷۲، شماره ۷۵۰۰۶ پاریس واقع شده است.

ناگهان به یاد آوردم که در گذشته در هانوی، هنرمندان مشهور زیادی بودند که در چایخانه‌های کنار خیابان می‌نشستند، در بار خیابان هوئه شماره ۱۰۹ که صاحبش یک پیرزن مهربان بود می‌نشستند، در کافی‌شاپ لام توئت می‌نشستند، قهوه را نسیه می‌نوشیدند و با نقاشی‌های هنری بدهی‌هایشان را پرداخت می‌کردند.

هانوی و پاریس از این نظر شبیه هم هستند، با این تفاوت که آقای سارتر قهوه را نسیه نمی‌نوشید، او در کافه‌ها می‌نشست و کتاب می‌نوشت، در حالی که هنرمندان بزرگ هانوی قهوه را نسیه می‌نوشیدند و بدهی‌های خود را با آثار هنری که در خانه نقاشی می‌کردند، پرداخت می‌کردند. همین.

Thanhnien.v


نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

صبح پاییزی در کنار دریاچه هوان کیم، مردم هانوی با چشمانی خندان به یکدیگر سلام می‌کنند.
ساختمان‌های بلندمرتبه در شهر هوشی مین در مه فرو رفته‌اند.
نیلوفرهای آبی در فصل سیل
«سرزمین پریان» در دا نانگ مردم را مجذوب خود می‌کند و در بین 20 روستای زیبای جهان قرار دارد.

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

باد سرد «خیابان‌ها را لمس می‌کند»، هانویی‌ها در آغاز فصل از یکدیگر دعوت می‌کنند تا به خانه‌هایشان سر بزنند

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول