در واقع، خانم نگوین توی لین، معلم مهدکودک بی یو (بخش ها لام، استان کوانگ نین ) وقتی از خواب بیدار شد و شوهرش را در کنار خود دید، بسیار متأثر شد. دخترش، فام نات لین دان، بسیار خوشحال شد، پدرش را در آغوش گرفت و بوسید و با خوشحالی دور شد. و سپس، در شادی آقای هوی و خانم لین، ما از عشق زیبا و روزهای سختی که با هم پشت سر گذاشته بودند، شنیدیم.
![]() |
| خانواده شاد کاپیتان فام ون هوی. عکس از شخصیت اصلی داستان |
از زادگاه مشترک نام دین و در همان دبیرستان درس میخواندند، هوی در طبقه بالا و لین در طبقه پایین بود، طبیعی بود که آنها یکدیگر را بشناسند و مخفیانه از یکدیگر خوششان بیاید. روزی که هوی اطلاعیه پذیرش در آکادمی نیروی دریایی را دریافت کرد، لین در کلاس دوازدهم بود. در محیط یادگیری جدید، آنها هنوز از طریق نامههای دستنویس با یکدیگر در ارتباط بودند. پس از فارغالتحصیلی از دبیرستان، لین در آزمون ورودی دانشگاه علوم و فناوری هانوی قبول شد. آنها رابطهای از راه دور با عشقی صادقانه و ساده داشتند. پس از فارغالتحصیلی، هوی تصمیم گرفت در کوانگ نین کار کند، در این زمان لین در دانشگاه علوم و فناوری هانوی تحصیل میکرد.
در طول دوران زندگی مشترکشان، هر دو از خانوادههایشان حمایتی دریافت نکردند. والدین لین میترسیدند که دخترشان با یک سرباز ازدواج کند و اغلب از خانه دور باشد، که این امر دشوار خواهد بود. والدین هوی میخواستند پسرشان با زنی از همان محله ازدواج کند تا بتوانند در مراقبت از فرزندانشان به آنها کمک کنند. هر دوی آنها مجبور بودند در متقاعد کردن هر دو والدین برای محافظت از عشقشان، پشتکار داشته باشند. و سپس، در اوایل سال ۲۰۲۰، فام هوی و توی لین زن و شوهر شدند.
روزهای اولیه زندگی مشترک جوانان پر از سختی و مشقت بود. روزی که خانم لین از بارداری خود مطلع شد، میخواست ابتدا به همسرش اطلاع دهد، اما پاسخ او صداهای "بیپ، بیپ..." از آن سوی خط بود. از روزی که همسرش باردار شد تا زمان زایمان، آقای هوی فقط از طریق تلفن او را تشویق میکرد. وقتی دخترشان یک ماهه بود، مشخص شد که در سینه چپش آبسه دارد و مجبور شد فوراً در بیمارستان بستری شود. در تمام طول ماه درمان در بیمارستان، او به دلیل شرایط کاری در خانه نبود. او به تنهایی مجبور بود از فرزندش مراقبت کند و امور شخصی خود را مدیریت کند... وقتی سلامتی فرزندش پایدار شد، خانم لین تصمیم گرفت شغل ثابت خود را در هانوی رها کند، فرزندش را به کوانگ نین بیاورد و خانهای اجاره کند تا این زوج بتوانند نزدیک به هم باشند. او ضمن مراقبت از فرزندش، برای تحصیل در بخش پیشدبستانی دانشگاه های دونگ نیز ثبتنام کرد. روزی که دخترش ۱۸ ماهه شد، همان روزی بود که تصمیم گرفت برای تحصیل در دورههای پیشرفته به مدت ۸ ماه به نها ترانگ برود. او در سرزمینی بیگانه تنها بود، بدون هیچ خویشاوند نزدیکی در کنارش، درخواست کار میداد، از فرزندش مراقبت و نگهداری میکرد. مواقعی بود که کودک بیمار بود و مادر و کودک هر دو بیمار بودند، اما او خود را دلداری میداد و تشویق میکرد که بر آن غلبه کند...
حالا لین، با خوشحالی تماشای دخترش که با پدرش بازی میکند، به ما گفت: «برای من، خوشبختی یعنی روزهایی که آسمان آرام است، دریا آرام است، یا روزهای کوتاه مرخصی که او به خانه میآید تا من و فرزندانم را ببیند.» در چنین مواقعی، تمام خانواده کوچک همیشه پر از خنده هستند. اگرچه خیلی سخت است، اما او همیشه به همسری یک سرباز نیروی دریایی بودن افتخار میکند، تا سهم کوچکی در کمک به او برای احساس امنیت و ثبات در اسلحهاش برای محافظت از دریا، آسمان میهن و کشورش داشته باشد.
منبع: https://www.qdnd.vn/quoc-phong-an-ninh/xay-dung-quan-doi/tu-hao-la-vo-linh-bien-910324







نظر (0)