Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

ای نسیم خنک، کجا می‌روی؟

Việt NamViệt Nam31/08/2023


«... نسیم خنک وزیده است/ نسیم بنفش عصرگاهی در پیاده‌رو می‌پیچد/ و باد موهای بلندم را می‌بوسد/ سپس پاییز پرواز می‌کند/ در نور طلایی خورشید این عصر»... (تماشای گذر پاییزها - ترین کونگ سون).

پاییز، نسیم خنکی وزیده است. کمی باد ملایم، کمی سرما، کمی پژمردگی، خشکی، در هوای صبح زود مخلوط شده. امسال، پاییز طوفانی به همراه داشته است. «... بهشت ​​گفت، بهشت ​​هر سال سیل می‌فرستد...» (آهنگ هوی ترونگ دونگ - قسمت دوم از فام دین چونگ).

خوک-می.jpg
عکس تصویرسازی.

پاییز، چه فصل زیبایی! من عاشق برگ‌های زردی هستم که هنوز به شاخه‌ها و درختان چسبیده‌اند، هنوز نیفتاده‌اند، و در میان برگ‌های زرد، چند جوانه تازه پنهان شده‌اند که جوانه می‌زنند، و دوباره پاییز بعدی یا پاییزهای بسیاری پس از آن، بی‌صدا می‌ریزند...

شعرها، ترانه‌ها، مقاله‌ها، نقاشی‌ها... زیادی در ستایش پاییز وجود دارد، اما از قضا، پاییز فصل نسیم خنک است - نوعی باد غمگین - که به سالمندان اشاره دارد - کسانی که روزی مانند برگ‌ها نمی‌افتند، بلکه... فرو می‌ریزند! با فکر کردن به پیری، با اشک به برگ‌های تونگ-تنگ نگاه می‌کنم، به نظر می‌رسد که آنها هنوز از زمانی که سبز بودند، صرف نظر از خورشید، باران و طوفان، روز به روز بی‌تفاوت از کنارشان می‌گذرند، پشیمان هستند، اما ای برگ، روزی خواهی افتاد، و من انگار وقتی صدای افتادن را می‌شنوم کمی درد می‌کشم!

نسیم خنکی وزیده است! بی‌وقفه آمد، آیا این خبر خوبی است یا خبر بدی برای کسانی که در غروب آفتاب پرسه می‌زنند؟ گاهی اوقات از خودم می‌پرسم، در مورد پیر شدن چطور؟

به گفته نوازنده وای وان، به نظر می‌رسد «شصت سال زندگی» دیگر در قرن بیست و یکم با تجهیزات پزشکی مدرن صادق نیست، «شصت سال زندگی» در مقایسه با قرن بیست و یکم بسیار جوان به نظر می‌رسد! افراد مسن زیادی وجود دارند که هر سال نسبت به نسیم خنک بی‌تفاوت هستند، «فقط وانمود می‌کنند که جوان هستند»، اما یک روز ناگهان متوجه می‌شوند که دیگر جوان نیستند، آنها از نسیم خنک مبهوت می‌شوند! و اکنون هنگام ورود به «عصر نسیم خنک»، مردم با عجله تمرین می‌کنند که یکنواخت راه بروند، تمرین می‌کنند که بی‌حرکت بایستند، افراد مسن به دنبال اکسیر زندگی می‌گردند تا منتظر فرمان یک دو... یک دو... ایست... ایست! و سپس پراکنده می‌شوند... تلاش می‌کنند! اما در این مرحله، دیگر تلاش کردن چه فایده‌ای دارد، اگر هم وجود داشته باشد، فقط «تلاش کردن» است اما به ندرت دیگر «چسبیدن» است!!!

هر روز صبح، از خواب بیدار می‌شوم و برای پیاده‌روی بیرون می‌روم، به پنج یا هفت جفت لباس و کفش مارک‌دار نگاه می‌کنم... با شور و شوق ورزش می‌کنم. ماه اول، هنوز تمام لباس‌هایم را داشتم. ماه دوم، فقط یک جفت داشتم، ماه سوم، حدود دو جفت برایم باقی مانده بود. از عموی دوم و عمه سومم پرسیدم، کجا بودند که دیگر آنها را در حال ورزش ندیدم؟ آنها "خیلی دور رفته‌اند"! یعنی... از پا افتاده‌اند!

هر سال، نسیم خنک برمی‌گردد... افرادی که به سن نسیم خنک رسیده‌اند و خانواده‌ی شادی دارند، حرفی برای گفتن ندارند. برعکس، بسیاری (حتی در کشورهای توسعه‌یافته‌ای مانند انگلستان، فرانسه، آمریکا...) هنوز بدشانس، بی‌خانمان، گرسنه و سرد هستند... و فرزندان و اقوامشان با آنها به شدت رفتار می‌کنند. مردم اغلب از کلمه‌ی «تنها» استفاده می‌کنند. من فکر می‌کنم «تنها» وجود دارد، اما «لنگر افتاده» وجود ندارد، زیرا آنها ساحلی برای لنگر انداختن ندارند، پس کجا می‌روند، نسیم خنک؟

هر سال، وقتی نسیم خنک می‌وزد، معمولاً «تجهیزاتم» را بررسی می‌کنم. حتماً «روی زمین کار کرده‌ام» یا «دستگاه را از هم باز کرده‌ام» چون صدای تق‌تق می‌آید و با اینکه گاز را «محکم» گرفته‌ام، «دویدن» نمی‌کند!

من اهل لا گی هستم، اما وقتی این مقاله را در سایگون می‌نویسم، ناگهان یاد فصل‌های نسیم خنک بین توی می‌افتم. پاییزی با باران ملایم، آسمان گاهی فقط آفتاب دارد و به ما حس یک حومه آرام را می‌دهد. در فصل نسیم خنک، آن سال‌های دور را به یاد می‌آورم، من، تنها، در ساحل شنی لاگی قدم می‌زدم، به هون با نگاه می‌کردم، به فانوس دریایی که گا در دوردست نگاه می‌کردم، تمام آسمان و آب را انگار در مه رقیقی می‌دیدم که به من احساس تنهایی، ویرانی تا سرحد غم می‌داد!

امروز صبح، دسته‌ای گنجشک به باغ همسایه پرواز کردند تا منتظر دانه‌های برنج از همسایه‌ی مهربان باشند. با نگاه به گنجشک‌هایی که معصومانه برنج می‌خوردند، دلم برایشان سوخت. زندگی آنها از تولد، پیری، بیماری و مرگ گریزی ندارد، و در میان آنها، نمی‌دانم آیا کسی به سن «نسیم خنک» رسیده است؟

شعرها، ترانه‌ها و مقالات زیادی درباره پاییز نوشته شده است. امروزه مردم وقت بسیار کمی برای خواندن شعرها و مقالات مربوط به پاییز دارند. شاید گوش دادن به موسیقی پاییزی راحت‌ترین باشد.

مدت زیادی است که از خانه دور بوده‌ام، اما هر سال وقتی نسیم خنک می‌وزد، دلم برای بین توی تنگ می‌شود، دلم برای نسیم دریا در دوی دونگ تان لونگ در صبح‌های آفتابی تنگ می‌شود، دلم برای بوی ماهی خشک و سس ماهی لا گی تنگ می‌شود. چه بوی عجیبی: وقتی نزدیک است نمی‌توانم تحملش کنم، اما وقتی دور است دلم برایش تنگ می‌شود! فصل دیگری از نسیم خنک از راه رسیده است... ده‌ها آهنگ درباره پاییز وجود دارد، اما چرا فقط می‌خواهم به آهنگ «تو سائو» از لام پونگ با صدای کیم آن گوش دهم، و به نظر می‌رسد که از طریق کیم آن، غم پاییز حتی غم‌انگیزتر می‌شود. و من، یک پیرمرد، سرمای باد عصرگاهی را حس می‌کنم و در را می‌بندم تا گوش دهم:

پاییز آفتاب کمی دارد، باد خاطرات را می‌آورد

آسمان بعد از ظهر خیلی گرفته است، قلبم شکسته است

اشک‌های عشق، لباس باکره را خیس می‌کنند

تمام دردهای زندگی را فراموش کن…


منبع

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

جی-دراگون در طول اجرایش در ویتنام، با استقبال پرشور تماشاگران مواجه شد.
یک طرفدار زن با لباس عروس در کنسرت جی-دراگون در هونگ ین شرکت کرد
مجذوب زیبایی روستای لو لو چای در فصل گل گندم سیاه
برنج جوان مِی تری (Me Tri) در آتش می‌سوزد و با ریتم کوبنده‌ی هاون برای محصول جدید، غوغا می‌کند.

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

برنج جوان مِی تری (Me Tri) در آتش می‌سوزد و با ریتم کوبنده‌ی هاون برای محصول جدید، غوغا می‌کند.

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول