روزهایی که آنها با هم آشنا شدند، روزهای خوشبختی در خطر بود. اما آنها نزدیک به نیم قرن خانوادهای شاد را پرورش دادند.

آقای های و همسرش درباره Truong Son می خوانند - عکس از LUONG DINH KHOA
نام او بویی وان های است، متولد ۱۹۴۹. دوران جوانی خاطرهانگیز او ۱۹ سال رانندگی (از ۱۹۶۷) در جبهههای جنگ در مرکز، جنوب و کامبوج بود.
و او با او آشنا شد - کسی که زندگیاش را تا آخر عمر با او شریک شد و نزدیک به نیم قرن با او سختیهای زیادی را پشت سر گذاشت تا خوشبختی را بسازد.
نام او له تی نگوک هوا است، همسال گاو نر. او یک داوطلب جوان بود که برای پشتیبانی از جبهههای نبرد در منطقه کوانگ تری اعزام شده بود.
در سال ۱۹۷۲، او در کوانگ تری ماند تا به مردم محلی آموزشهای تکمیلی بدهد. از آنجایی که آنها در همان منطقه، نزدیک گورستان شهدای ترونگ سان، کار میکردند، او و پسرشان این فرصت را داشتند که با هم آشنا شوند و علاقهی متقابلی به یکدیگر پیدا کنند.
از روزهای سختی و خطر
روزهایی که او و او با هم آشنا شدند، روزهای خوشی در خطر بودند. او گفت منطقهای که در آن زندگی میکرد در ساحل کمون گیو های، ناحیه گیو لینه بود. آنجا هیچ جادهای وجود نداشت.
خانم هوآ به یاد میآورد: «یادم میآید وقتی به یک جادهی A شکل رسیدم، در وسط تپهی شنی یک درخت کاسوارینا روییده بود، یکی از دوستانم برای رفتن به دستشویی نزدیک شد، اما پایش روی مین رفت و منفجر شد و چیزی از خود به جا نگذاشت. این خاطرهای از جنگ شدید بود، زمانی که بمبها و گلولهها پس از آزادی هنوز آنجا بودند.»
در سال ۱۹۷۶، عروسی آنها در حالی برگزار شد که هر دو در ساخت گورستان ملی شهدای ترونگ سان مشارکت داشتند.
او به یاد میآورد: «عروسی نظامی خیلی خوش گذشت. مسیر پیاده برای بردن عروس فقط حدود ۳ کیلومتر طول میکشید، اما داماد با یک کامیون و یک خودروی خنثیکننده بمب، برای بردن عروس به اطراف جیو لین رفت، مسافتی حدود ۳۰ کیلومتر، البته اگر مؤدب باشد.»

عکس آقای های و خانم هوآ بعد از عروسی - عکس لونگ دین خوا (بازگرفته شده)
او به عکس سیاه و سفید با لکههای زرد که با وقار روی دیوار کنار میز قهوهخوری آویزان بود نگاه کرد، چشمانش پر از احساس بود. نمیتوانست تصویر دامادی را که یک وسیله نقلیه زرهی را میراند، به همراه وسیله نقلیه دیگری که رفقایش را برای بردن عروس حمل میکرد، فراموش کند. سپس همه در تمام طول سفر آن روز آهنگهای شاد، آهنگهای امید برای روز پیروزی، میخواندند.
پس از عروسی، او به شرکت در جبهه K ادامه داد.
در سال ۱۹۷۹، جنگ در شمال آغاز شد، سرباز مهندس سابق ترونگ سان به خدمت در میدان نبرد ادامه داد. او فرزندش را به تنهایی بزرگ کرد، منتظر خبر بود و دعا میکرد که صحیح و سالم به خانه برگردد...
سپس او همانطور که آرزو داشت برگشت تا از خانوادهاش با ۴ فرزند مراقبت کند. «زندگی بسیار شادی دارم. من ۱۱ نوه دارم که ۴ تای آنها در دانشگاه هستند. حالا بیشتر در خانه میمانم تا نوههایم را به مدرسه ببرم.»
به روزهایی که گیتار را بغل میکردیم و با هم آواز میخواندیم
او گیتارش را بیرون آورد و چند ملودی درباره ترونگ سان نواخت. او به طور طبیعی در اتاق کوچکی از یک آپارتمان در بخش کین هونگ (ها دونگ، هانوی ) شروع به خواندن کرد.
او در گروه هنری بخش کار میکند و او کاپیتان گروه هنری است.
در اوایل سال ۲۰۲۰، سرطان در او تشخیص داده شد، اما ویژگیهای سربازگونهاش همیشه خوشبینی و مثبتاندیشی را نشان میداد، که باعث شد او به تدریج نگرانیاش را کاهش دهد و به خودش بگوید که همه چیز را با آرامش خاطر بپذیرد.
او گفت: «هر چیزی در زندگی تاریخ انقضا دارد. نکته مهم لحظه حال است، تا زمانی که هنوز «منقضی» شده است، باید آن را گرامی بداریم، از آن به خوبی و با معنا استفاده کنیم تا وقتی «منقضی» شد، پشیمانی نداشته باشیم.»

یک زوج برای سوزاندن عود برای رفقایشان به موزه مسیر هوشی مین آمده بودند - عکس از LUONG DINH KHOA
و در مناسبتهای خاص کشور، این زوج را میبینیم که با لباس نظامی برای خرید گل بیرون میروند. سپس مرد با ماشین قدیمی خود، زن را به مسافتی حدود ۵-۶ کیلومتر تا موزه مسیر هوشی مین میبرد.
آن دو عود روشن کردند و دعا خواندند. هر بار، او مدت زیادی بیحرکت میایستاد و هر سطر نام را با اشک در چشمانش لمس میکرد. سپس گیتارش را بیرون آورد و به آرامی آن را نواخت... او به آرامی خواند: « چه دور و درازند - روزهای اشتیاق. آنجا که آتش میسوزد، قلب عشق است »...
Tuoitre.vn
منبع: https://tuoitre.vn/ben-nhau-gan-nua-the-ky-nhu-la-mot-phan-cua-nhau-20240929101103084.htm
نظر (0)