ژوگه لیانگ (۱۹۱-۲۳۴)، با نام محترم کونگمینگ، و با نام مستعار آقای ولونگ، اهل شهرستان یانگدو، ناحیه لانگیا (که اکنون شهرستان نگی نام، استان شاندونگ است) بود. او سیاستمدار ، استراتژیست نظامی و دیپلمات برجستهای در دوره سه پادشاهی بود.
ژوگه لیانگ.
طبق کتابهای تاریخی، ژوگه لیانگ نه تنها مردی با استعداد و باهوش بود، بلکه ظاهری زیبا نیز داشت، بادبزن پردار در دست، عمامه بر سر و لباس سفیدی که در اهتزاز بود. با این حال، او ازدواج با زنی زشت را پذیرفت که در فهرست «پنج زن زشت چین» - پنج زن با استعداد اما زشتترین زنان تاریخ چین - قرار داشت.
ژوگه لیانگ به دلیل این ازدواج در نظر جهانیان مایه خنده و تمسخر بود. مردم در آن زمان اغلب میگفتند: «از روش کونگ مینگ در انتخاب همسر درس نگیرید/ فقط یک دختر زشت از خانواده آ چنگ نصیبتان خواهد شد.»
با این حال، آیا همسر ژوگه لیانگ واقعاً آنقدر زشت بود که حتی «ارواح و شیاطین از او بیزارند»؟ تا به امروز، حقیقت در مورد زیبایی همسر ژوگه لیانگ هنوز بحث برانگیز است.
به گفته سوهو، همسر ژوگه لیانگ، هوانگ یوئینگ نام داشت و اهل شهرستان بایشویی (که اکنون هونگهو نام دارد) در استان هوبئی بود. او دختر محقق مشهور هوانگ چنگیان بود. افسانهها میگویند که هوانگ زنی با پوست تیره و ظاهری خشن بوده و حتی چندین خال بزرگ روی صورتش داشته است.
در رمان «عاشقانه سه پادشاهی»، لا کوان ترونگ نوشت: «ژوگه ژان، پسر مارکیز وو (یعنی ژوگه لیانگ)، با نام محترم سی یوان. مادرش، خانم هوانگ، دختر هوانگ چنگ یان بود. مادرش زشت بود، اما استعدادهای خارقالعادهای داشت: او بیش از همه نجوم و کمتر از همه جغرافیا میدانست؛ انواع کتابها را میخواند. وقتی مارکیز وو در نانیانگ بود، میدانست که خانم هوانگ بافضیلت و پرهیزگار است، بنابراین از او خواست که همسرش شود» (ترجمه تقریبی).
ژوگه لیانگ با زنی زشت ازدواج کرد که در فهرست «پنج مرد بدبوی چین» قرار داشت.
افسانهای وجود دارد که میگوید برچسب «زشت» هوانگ تی از تلاش هوانگ توا نگان برای آزمایش محبت گیا کت لونگ نسبت به او ناشی شده است. داستان از این قرار است که او که فردی درسخوان بود، شنید که در نگوا لانگ کونگ، مرد محترمی به نام هوانگ زندگی میکند که خانهاش پر از کتابهای گرانبهاست، بنابراین گیا کت لونگ به اینجا نقل مکان کرد و کلبهای کاهگلی در همان نزدیکی ساخت تا فرصتی برای ملاقات با او پیدا کند.
خانواده هوانگ دختری به نام هوانگ یوئه یینگ داشتند که در سراسر منطقه به عنوان زنی بااستعداد مشهور بود. بنابراین، ژوگه لیانگ واقعاً میخواست او را ملاقات و با او دوست شود. اما وزیر امور خارجه خانواده هوانگ تمام تلاش خود را کرد تا جلوی او را بگیرد. او فاش کرد که دخترش زشت و بسیار بدقیافه است و سپس به ژوگه لیانگ توصیه کرد که دختری با ظاهر مناسبتر پیدا کند.
در کتاب شیانگیانگ جی، ثبت شده است که هوانگ چنگیان به ژوگه لیانگ گفت: «شنیدهام که دنبال همسر میگردی. من یک دختر زشت با موهای زرد و پوست سیاه دارم، اما استعداد او میتواند با استعداد تو برابری کند. لیانگ فوراً موافقت کرد و یان دخترش را پیش او آورد.»
ژوگه لیانگ در مواجهه با آن وضعیت دلسرد نشد. او هنوز میخواست از استعداد و تحصیلاتش برای متقاعد کردن دربار سلطنتی برای ازدواج او و دخترش استفاده کند.
به گفته یک متخصص که در گلوبال تایمز فاش شد، هوانگ نگویت آنه نه تنها باهوش بود، بلکه زیبایی جذابی نیز داشت. داستان انتشار خبر زشت و ناهنجار بودن دخترش توسط هوانگ توا نگان، تنها برای آزمایش پشتکار و ثبات قدم جیا کت لونگ بود. برخی کتابها میگویند که زیبایی او عمدتاً به دلیل نام آ سو (سو در زبان چینی به معنای زشت است) که هوانگ وین نگوای به او داده بود، "تحریف" شده بود.
حکایت دیگری هم وجود دارد، ژوگه لیانگ میدانست که او زیبا نیست، اما استعداد و فضیلت او را تحسین میکرد، بنابراین مصمم شد که او را به همسری بپذیرد. او مستقیماً به خانه مادربزرگ سلطنتی رفت تا از او خواستگاری کند. برای آزمایش شوهر آینده او، هوانگ نگویت آنه مجموعهای از سؤالات را از ژوگه لیانگ پرسید تا هوش و فضیلت خود را به نمایش بگذارد.
تصویر ژوگه لیانگ و همسرش در تلویزیون چین.
ژوگه لیانگ با هوش و دانش عمیق خود، برای جلب قلب این زن با استعداد، تمام قلب و ذهن خود را به کار گرفت و سرانجام بانوی جوان خانواده هوانگ را متقاعد کرد.
اگرچه زیبایی نگویت آن هنوز بحثبرانگیز است، اما همه موافقند که او زنی فوقالعاده با استعداد بود.
داستان عاشقانه ژوگه لیانگ و هوانگ یوئه یینگ بارها ضبط و بازگو شده است، که در آن داستان مربوط به بادبزن پردار، پیچیدگی و هوش بانو ژوگه لیانگ را نشان میدهد.
اولین باری که ژوگه لیانگ برای خواستگاری آمد، هوانگ یوئینگ یک بادبزن پردار به عنوان یادگاری به او داد و دلیلش را اینگونه توضیح داد: « همین الان دیدم که شما و پدر در حال صحبت در مورد امور جهانی هستید، جاهطلبی و بزرگی شما واقعاً عظیم است. با این حال، متوجه شدم که وقتی در مورد سائو سائو و سان کوان صحبت میکردید، ابروهایتان نگرانی و اضطراب را نشان میداد. من این بادبزن را به شما دادم تا در چنین مواقعی صورت خود را بپوشانید.»
قصد هوانگ نگویت آن این بود که ژوگه لیانگ احساسات واقعی خود را آشکار نکند و در موفقیت شکست بخورد. بادبزن پر به استراتژیست کمک میکرد تا احساسات و افکار واقعی خود را از حریف پنهان کند. این ثابت کرد که ژوگه لیانگ در انتخاب او به عنوان همراه مادام العمر خود درست گفته بود. بادبزن پر به بخش جداییناپذیر زندگی ژوگه لیانگ تبدیل شده بود. او آن را یک گنج میدانست و همیشه آن را گرامی میداشت.
بادبزن پَر، وسیلهی جدانشدنی ژوگه لیانگ بود.
ژوگه لیانگ و هوانگ یویینگ پس از ازدواج، در هماهنگی با هم زندگی کردند. هوانگ یویینگ به عنوان «قادر به مدیریت امور داخلی و خارجی» توصیف شده است. او نه تنها امور خانه را مدیریت میکرد، بلکه از حرفه نظامی ژوگه لیانگ نیز بسیار حمایت میکرد.
هوانگ نگویت آن در کتب نظامی تبحر داشت، نجوم و جغرافیا میدانست و به اندازه ژوگه لیانگ مدبر و باهوش بود. حکایات زیادی وجود دارد که تأیید میکند ایده "گاوهای چوبی و اسبهای مکانیکی" (استفاده از گاوهای چوبی و اسبهای مکانیکی برای حمل غذا) متعلق به این خانم بوده است. به همین دلیل است که اگرچه همسر ژوگه لیانگ "زشت" بود، اما همچنان مورد احترام جهانیان بود.
تاریخ رسمی ثبت میکند که ازدواج خونگ مین و نگویت آن بسیار شاد بود. آنها بعدها صاحب دو پسر به نامهای جیا کت چیم و جیا کت جان شدند.
لو چی
منبع






نظر (0)