Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

والدین دوربین را بررسی کردند و متوجه شدند که پسرشان یک دستبند طلا دزدیده تا به دوست دخترش بدهد. نحوه برخورد او با آن بعداً باعث شد همه چیز به هم بریزد.

Báo Gia đình và Xã hộiBáo Gia đình và Xã hội09/11/2024

کسی که واقعاً شما را دوست داشته باشد، هرگز به شما دروغ نمی‌گوید.


شخصیت اصلی زن در این داستان دلخراش یک دانشجوی دانشگاه است. او و دوست پسرش هر دو دانشجو هستند و در سلف دانشگاه با هم آشنا شدند. آن مرد مکالمه‌ای را آغاز کرد، حساب کاربری خود در شبکه‌های اجتماعی را اضافه کرد و پس از آن مرتباً چت می‌کرد.

بعد از بیش از یک ماه آشنایی، پسر به عشقش اعتراف کرد اما دختر قبول نکرد. چون در قلبش عقده‌ای وجود داشت که ناشی از دو دوست‌پسر سابقش بود. هر دوی آنها می‌خواستند زیاده‌روی کنند و وقتی دختر قبول نکرد، بلافاصله پیشنهاد جدایی دادند. دختر می‌ترسید که آن پسر هم همین کار را بکند...

بعد از مدتی، آن دو یکدیگر را بهتر درک کردند و دختر روراست‌تر شد. در روز تولدش، دوست پسرش یک دستبند طلای نسبتاً گران‌قیمت به او هدیه داد. او گفت که این دستبند را با پولی که در طول سال‌ها پس‌انداز کرده بود، خریده است. دختر بسیار تحت تأثیر قرار گرفت و احساس کرد که این مرد، مرد صادقی است.

Bố mẹ anh kiểm tra camera phát hiện con trai trộm vòng vàng tặng bạn gái, cách xử lý sau đó khiến tất cả sụp đổ- Ảnh 1.

(تصویر)

مدت کوتاهی پس از آن، آن دو رسماً با هم قرار گذاشتند. و اتفاقی که باید می‌افتاد، افتاد، دختر تصمیم گرفت گرانبهاترین چیزش را به معشوقش بدهد.

اوضاع به همین منوال پیش رفت تا اینکه همین اواخر، آن مرد برای عذرخواهی با دختر ملاقات کرد و اعتراف کرد که دروغ گفته است. او گفت که هدیه تولد را با پس‌اندازش نخریده، بلکه پدرش آن را در روز تولد مادرش به او داده است. وقتی دید مادرش زیاد از آن استفاده نمی‌کند و فقط آن را در کابینت لوازم آرایش نگه می‌دارد، آن را دزدید و به دوست دخترش داد.

پس از کشف دستبند طلای گمشده، والدینش دوربین مداربسته را بررسی کردند و متوجه حرکات مشکوک پسرشان شدند. آنها فوراً تماس گرفتند تا بپرسند که آیا آن را دیده‌اند یا خیر، در غیر این صورت با پلیس تماس می‌گرفتند. از آنجایی که او خیلی ترسیده بود، می‌خواست دستبند را از دوست دخترش بگیرد و به والدینش برگرداند.

دختر بعد از شنیدن این حرف، زبانش بند آمد. دلیل اینکه قبول کرد عاشق آن مرد شود و همه چیزش را به او بدهد این بود که تحت تأثیر احساسات او قرار گرفته بود، چون باور داشت مردی که حاضر است برایش پول خرج کند، واقعاً عاشق اوست. او فکر می‌کرد معشوقش واقعاً او را دوست دارد، اما حالا فریب خورده بود و دختر به‌شدت ناامید شده بود.

پسر به خشم دختر توجهی نکرد و فقط به این فکر می‌کرد که چگونه با پدر و مادرش روبرو شود و هر چه زودتر دستبند را پس بگیرد: «اول دستبند را به مادرم برگردانیم. وقتی پول داشتم، یکی زیباتر برایت می‌خرم.» او همچنین اعلام کرد که چاره‌ای جز فریب دختر ندارد.

دختر که از این بابت بسیار ناامید شده بود، پرسید: «پس تو این کار را فقط برای فریب دادن من انجام دادی؟» مرد انکار نکرد، اما توجیه کرد که این کار را به خاطر عشق بیش از حدش انجام داده است. هر کلمه مانند صاعقه ای برای دختر بود، او احساس می‌کرد که به معشوقش اعتماد کرده اما نتیجه وحشتناکی گرفته است. او گفت: «دیگر نمی‌خواهم زنده بمانم».

اما بدتر از همه، دوست پسرش جواب داد: «می‌شه اول دستبند رو بهم برگردونی؟» از اول تا آخر، او به احساسات دختر اهمیتی نمی‌داد و فقط روی پس گرفتن دستبند تمرکز داشت. دختر گفت: «اگه دستبند رو بهم برگردونی، فقط می‌تونیم از هم جدا شیم...»

پسر بدون هیچ تردیدی با قاطعیت پاسخ داد: «باشه» . او فقط باید دستبند را پس می‌گرفت، بقیه چیزها مهم نبودند. دختر دوباره با لحنی سرزنش‌آمیز پرسید: «پس چه کسی آن را برای اولین بار به من برمی‌گرداند؟»

مرد گفت که هنوز حاضر است مسئولیت را بپذیرد و دوباره پیشنهاد «پای در آسمان» داد: «این فقط یک دستبند قدیمی است. وقتی پولدارتر شدیم، اگر خانه یا ماشین می‌خواهی، من این کار را می‌کنم. اگر چیز دیگری می‌خواهی، فقط بگو، همه چیز را به خاطر می‌سپارم و به تو می‌دهم.»

دختر که نمی‌خواست بیشتر از این چیزی بگوید، دستبند را پس گرفت و به پسر گفت: «دیگر مزاحم من نشو.» بعد از آن، آن دو از هم جدا شدند.

ناامیدی دختر قابل درک بود. این ناامیدی به خاطر دستبند طلا نبود، بلکه به این دلیل بود که توسط فردی که به او اعتماد داشت فریب خورده بود. و این اعتماد از هدیه ارزشمند ناشی می‌شد. او فکر می‌کرد دوست پسرش به این دلیل چنین هدیه گران‌قیمتی به او داده است که واقعاً او را دوست داشته است. از نظر دختر، دستبند یک دیوار محافظ قوی برای رابطه ایجاد کرده بود و باعث می‌شد که او در بخشیدن چیزهای گرانبهایش احساس امنیت کند.

در نتیجه، معلوم شد که دستبند دزدیده شده است. پس از لو رفتن، او مجبور شد درخواست پس گرفتن آن را بکند و دختر را در حالت شرمساری رها کرد. این عمل هم غیرمسئولانه بود و هم شخصیت غیرقابل اعتماد مرد جوان را نشان می‌داد.

عاشق چنین آدم بدی نشو. به محض اینکه رفتار شرم‌آور طرف مقابل را کشف کردی، باید به موقع متوقف شوی. چون می‌دانی، کسی که واقعاً تو را دوست دارد، تو را فریب نمی‌دهد، از هر وسیله‌ای برای به دست آوردن صداقت تو استفاده نمی‌کند.

کسی که واقعاً شما را دوست دارد، وقتی می‌بیند که به اندازه کافی خوب نیست، تلاش می‌کند تا بهتر شود، پایه و اساس محکم‌تری داشته باشد، نه اینکه فقط به راه‌هایی برای فریب دادن و محدود کردن شما فکر کند.

عشق فقط یکی از جنبه‌های زندگی است، گاهی اوقات فقط یک چاشنی. مهمترین چیز در زندگی، پیشرفت خودتان و تلاش برای تحقق آن است. بنابراین احساسات و انرژی خود را به خاطر عشقی بی‌ارزش هدر ندهید. اهداف برنامه‌ریزی شده خود را تغییر ندهید یا مسیر آینده خود را به خاطر چیزی که به عنوان عشق پنهان شده است، فدا نکنید.



منبع: https://giadinh.suckhoedoisong.vn/bo-me-kiem-tra-camera-phat-hien-con-trai-trom-vong-vang-tang-ban-gai-cach-xu-ly-sau-do-khien-tat-ca-sup-do-172241106144322428.htm

برچسب: دوست دختر

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

نمای نزدیک از تمساح مارمولک در ویتنام، که از زمان دایناسورها وجود داشته است
امروز صبح، کوی نون با حال خراب از خواب بیدار شد.
تای هونگ، قهرمان کار، مستقیماً مدال دوستی را از ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، در کرملین دریافت کرد.
در مسیر فتح فو سا فین، در جنگل خزه‌های پریان گم شده‌ام

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

در مسیر فتح فو سا فین، در جنگل خزه‌های پریان گم شده‌ام

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول