Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

پسر سرلشکر هوانگ دن: داستان عاشقانه والدینم «عاشقانه‌ای انقلابی» است

VnExpressVnExpress07/04/2024


هوانگ نام تین - پسر سرلشکر هوانگ دان - می‌خواهد نسل جوان از طریق کتابی که نامه‌های عاشقانه والدینش در زمان جنگ را گردآوری کرده است، درباره «عاشقانه‌های انقلابی» بیشتر بفهمند.

تاجر هوانگ نام تین، کتاب «نامه‌ای به تو» را در پایان ماه مارس منتشر کرد و در آن از عشق عمیق والدینش، سرلشکر هوانگ دان و نماینده مجلس ملی ، نگوین تی آن وین، سخن گفت. به همین مناسبت، نویسنده در مورد روند انتشار این کتاب و همچنین تأثیر پدرش بر شخصیت و دیدگاهش به زندگی صحبت کرد.

- چرا تصمیم گرفتید داستان عشق والدینتان را روایت کنید؟

- در سال ۲۰۰۳، پدرم فوت کرد و من مخفیانه جعبه‌ای از اسناد با ۴۰۰ نامه از مادرم را نگه داشتم. وقتی او از این موضوع مطلع شد، فقط سکوت کرد، انگار که احساسات من را درک می‌کرد. پیش از این، او کسی بود که آن نامه‌ها را نگه می‌داشت و گاهی اوقات من "مخفیانه" آنها را می‌خواندم و سپس مادرم جزئیات بیشتری را به من می‌گفت. پس از اینکه او در سال ۲۰۲۲، ۱۸ ماه پیش، فوت کرد، مصمم شدم داستان عشق زیبای آنها را به اشتراک بگذارم.

سرلشکر هوانگ دان و همسرش. سرلشکر در سال ۱۹۲۸ در نگ آن، از نسل بیست و یکم هوانگ تا تون، ژنرالی از سلسله تران، که زمانی لقب سات های دای وونگ را داشت، متولد شد. او افسر فرماندهی بود که در جنگ‌های مقاومت علیه فرانسوی‌ها و آمریکایی‌ها شرکت داشت. در سال ۲۰۰۳، او بر اثر حمله قلبی درگذشت. عکس: ارائه شده توسط خانواده

سرلشکر هوانگ دان و همسرش. سرلشکر در سال ۱۹۲۸ در نگ آن ، از نسل بیست و یکم هوانگ تا تون، ژنرالی از سلسله تران، که زمانی لقب سات های دای وونگ را داشت، متولد شد. او افسر فرماندهی بود که در جنگ‌های مقاومت علیه فرانسوی‌ها و آمریکایی‌ها شرکت داشت. در سال ۲۰۰۳، او بر اثر حمله قلبی درگذشت. پس از ۱۹ سال، همسرش، آن وین، درگذشت. عکس: ارائه شده توسط خانواده

می‌خواهم آن داستان را دوباره تعریف کنم تا جوانان امروزی که علاقه‌مند هستند، بفهمند که عشق نسل قدیم نیز بسیار رمانتیک و شدید بوده است. با خواندن داستان والدینم، متوجه شدم که عبارت «عاشقانه انقلابی» به درستی درک شده است. من دوست دارم با نسل Z یا آلفای امروزی ارتباط برقرار کنم، شما اغلب سوالاتی دارید: «چرا در این زندگی به دنیا آمدم؟»، «به چه دلیلی زندگی می‌کنم؟». اما در گذشته، کشور مستقل نبود، خصوصی‌ترین چیزهای مردم باید کنار گذاشته می‌شد تا روی جنگیدن تمرکز شود. بنابراین، پوشاندن احساسات زوجین، عشق سربازان و کادرهای انقلابی به کشور است.

علاوه بر این، امیدوارم به افرادی که همسن من هستند یا کسانی که در آن دوره زندگی کرده‌اند کمک کنم تا گذشته‌ای پر از خاطرات زیبا را ببینند. وقتی کتاب تمام شد، آن را به چند سالمند دادم. یک مرد ۷۸ ساله آن را برای یک زن ۷۵ ساله خواند. آنها گریه کردند و پرسیدند: «ما قبلاً خیلی همدیگر را دوست داشتیم، چرا الان همیشه با هم بحث می‌کنیم؟» یا یک جوان به من پیامک داد: «وقتی خواندن را تمام کردم، اولین کاری که کردم این بود که آن را به خانه آوردم تا پدر و مادرم بخوانند، سپس آنها طبیعتاً دست هم را گرفتند و داستان‌های قدیمی را برای من تعریف کردند.»

- هنگام ساخت کتاب «نامه‌ای برای تو» با چه چالش‌هایی روبرو شدید؟

- هنوز هم می‌گویم که این می‌تواند اولین و آخرین کتاب من باشد. از کودکی، رشته‌ام ریاضی بود و نمره ادبیاتم خیلی پایین بود، بنابراین هرگز فکر نمی‌کردم بتوانم کتابی بنویسم. در ابتدا، دو فرد باتجربه در ویرایش روایت به من کمک کردند. اما از طریق سبک نوشتاری آنها، متوجه شدم که این دیگر حرف یا داستان خودم نیست. تبدیل به کتابی زیبا و روان با جملات تعجبی فراوان شد. بنابراین، از یک جوان خواستم که سبک نوشتاری خودم را حفظ کند.

وقتی نها نام به خرید حق نشر کتاب ابراز علاقه کرد، هیئت تحریریه بیشتر از من حمایت کردند، بخش‌های زائد را حذف کردند و جزئیاتی را که برایشان جالب بود، روشن کردند. هیئت تحریریه علاوه بر بازآفرینی داستان عاشقانه والدینم، از من خواست که منطقه تران فو، «منطقه نظامی» نام دونگ، خانه‌ام در خیابان کائو گو در گذشته را توصیف کنم، با هدف به تصویر کشیدن واضح فضای آن زمان. من حدود ۱۶ بار ویرایش کردم که بیش از یک سال طول کشید. وقتی کتاب منتشر شد، بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم. روز بعد، مرخصی خواستم و به زادگاهم در کمون نگی توان (نگه آن) برگشتم. به مزار والدینم رفتم، آن را برایشان خواندم و کتاب را به عنوان هدیه‌ای به والدینم سوزاندم.

- در داستان‌هایی که درباره پدر و مادرتان روایت می‌شود، کدام خاطره برای همیشه در خاطرتان مانده است؟

- وقتی سه ساله بودم، هنگام غذا خوردن، یک کاسه چینی های دونگ را شکستم، که در آن زمان شیء بسیار نادری بود. به گفته برادرم، وقتی دید که دارم گریه می‌کنم، کاسه‌اش را انداخت و باعث خنده‌ام شد. وقتی دید دارم از خنده منفجر می‌شوم، به سمت کابینت رفت و چهار کاسه بیرون آورد و به شکستن آنها ادامه داد.

وقتی داشتم کتاب را می‌نوشتم، یادم هست دلم خیلی برای پدر و مادرم تنگ می‌شود، مخصوصاً وقتی کنار مادرم می‌خوابم، او پشتم را می‌مالد و برایم لالایی می‌خواند. هر وقت به خانه برمی‌گردم، بوی آشنای مادرم همیشه باعث می‌شود سریع خوابم ببرد. مادربزرگم در ۵۲ سالگی هنوز پاهایم را ماساژ می‌دهد و با ابیاتی از افسانه‌ی کیو مرا به خواب می‌برد. در سن پیری، می‌تواند فراموش کند چه خورده است اما هنوز شماره تلفن فرزندانش را به خاطر دارد.

هوانگ نام تین درباره والدینش صحبت می‌کند

نویسنده درباره والدین صحبت می‌کند. ویدئو: شخصیت ارائه شده

- در کتاب، شما اشاره کردید که سرلشکر هوانگ دان اغلب فرزندان و نوه‌هایش را تا حد "افراطی" لوس می‌کرد. او چگونه سخت‌گیری خود را نشان می‌داد؟

- از وقتی خواندن و نوشتن یاد گرفتم، یادم می‌آید که هرگز پدرم مرا در آغوش نگرفت، بغل نکرد، سرم را نوازش نکرد یا تشویقم نکرد، اما او به هر قدمی که برمی‌داشتم اهمیت می‌داد. در روزهای اولیه کار در شرکت FPT، کار من حمل، مونتاژ و فروش کامپیوتر بود. مادرم این را می‌دانست، ناامید شد و از طرف پدرم گفت: «فکر می‌کردم تو یک پادشاه یا یک ژنرال هستی، اما معلوم شد که تو یک فروشنده‌ای.» از آنجایی که پدرم می‌خواست من در ارتش کار کنم، مادرم قبلاً معاون مدیر وزارت بازرگانی بود و صدها فروشگاه و حدود ده هزار تاجر زیر نظر او بودند. با شنیدن این حرف، ناراحت نشدم، اما آن را انگیزه بزرگی برای تغییر دانستم و بعداً این کار را کردم.

- سرلشکر هوانگ دن چگونه بر شخصیت و دیدگاه شما نسبت به زندگی تأثیر می‌گذارد؟

- من یاد گرفتم که به عنوان یک رهبر، نباید به جای سربازان، اسلحه را برای شلیک به دشمن در دست بگیرم، بلکه همیشه باید سرمشق باشم. در موزه نظامی ویتنام، یادگاری از او وجود دارد، یک لباس استتار که او در سال ۱۹۷۴ پوشیده بود، زمانی که برای انتخاب جهت حمله، به حصار نزدیک شد و پیروزی قطعی در نبرد را تضمین کرد و به جلوگیری از تلفات کمک کرد. اگرچه او یک ژنرال خوب بود، اما در طول زندگی‌اش، پدرم هرگز صدایش را بلند نکرد و این یا آن را مطالبه نکرد، بلکه همیشه زندگی نمونه‌ای را برای همه داشت تا از او پیروی کنند.

در زندگی واقعی، پدرم خیلی رمانتیک است. آهنگ مورد علاقه‌اش «من دو عشق دارم، تو و پاریس» است. او علاقه زیادی به خانواده‌اش دارد و همیشه مرکز همبستگی بین اقوام است. من از پدرم یاد گرفتم که چگونه از طریق اقدامات عملی، نه فقط از طریق کلمات، اهمیت بدهم. پدرم بازنشسته شده است. او پول زیادی نداشت، بنابراین هر بار که به زادگاهش برمی‌گشت، همیشه از من می‌پرسید: «پول داری، به من هم بده؟» بعد از آن، به خانواده‌های شهدا در کمون سر می‌زد. یا وقتی زادگاه من سیل زده بود، یک کامیون بذر سیب‌زمینی کوتاه‌مدت آورد که می‌توان آنها را در عرض ۴۵ تا ۶۰ روز برداشت کرد. من درک می‌کنم که هر کسی قبل از انجام کارهای خیریه در هر جایی، باید از زادگاهش مراقبت کند.

نویسنده: هوانگ نام تین. عکس: شخصیت ارائه شده

هوانگ نام تین، ۵۵ ساله، رئیس سابق FPT Software، FPT Telecom، شرکت FPT. او در حال حاضر سمت نایب رئیس هیئت مدیره دانشگاه FPT را بر عهده دارد. او به عنوان مدیر، متخصص فناوری، مشاور در فعالیت‌های استارتاپی، معلم و سخنران محبوب شناخته می‌شود. عکس: ارائه شده توسط شخصیت

فوئونگ لین



لینک منبع

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

خیابان هانگ ما با رنگ‌های اواسط پاییزی درخشان است، جوانان با هیجان بی‌وقفه در حال ورود به آنجا هستند
پیام تاریخی: بلوک‌های چوبی پاگودای وین نگیم - میراث مستند بشریت
تحسین مزارع بادی ساحلی گیا لای که در ابرها پنهان شده‌اند
از دهکده ماهیگیری لو دیو در گیا لای دیدن کنید تا ماهیگیرانی را ببینید که شبدر را روی دریا «نقاشی» می‌کنند.

از همان نویسنده

میراث

;

شکل

;

کسب و کار

;

No videos available

اخبار

;

نظام سیاسی

;

محلی

;

محصول

;