Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

«چشم‌های درخشان» والدین نابینا وارد سالن سخنرانی می‌شوند

Báo Tuổi TrẻBáo Tuổi Trẻ01/10/2024

ظاهری خشن، چشمانی مطمئن و امیدوار، فعالیت‌های قوی و صبورانه - این احساسی است که هر کسی که با نگوین نگوک نهو اوین، دانشجوی جدید دانشگاه صنعتی شهر هوشی مین، برخورد کند، خواهد داشت.

دنبال کردن یوئن به خانه، دنبال کردن ماشینش به محل کارش، شنیدن تشویق‌هایش بعد از کلاس اول، این را حتی واضح‌تر حس کردم.

اوین امسال ۲۱ ساله است و از طریق سیستم تکمیلی فرهنگی وارد دانشگاه می‌شود. اوین ۵ سال سابقه کار دارد، از کار در کافی‌شاپ و فروشگاه چای و شیر گرفته تا کار در یک شرکت حمل و نقل فناوری. اوین برای حمایت از خانواده‌اش مدرسه را رها کرد و سپس برای خودش کار و درآمدی دست و پا کرد تا بتواند به مدرسه برگردد، از دبیرستان فارغ‌التحصیل شود و به دانشگاه برود.

بر دوش اوین نه تنها دانش و تجربه‌ای که باید اندوخته شود، بلکه بار امرار معاش خانواده و رویاهای بسیاری از مردم نیز سنگینی می‌کند...

در یک خانه اجاره‌ای در کوچه‌ای تنگ در گو واپ، شهر هوشی مین، خانم شوان - مادر اوین - کنار چند کیسه برنج که تازه از یک رویداد خیریه در منطقه ۱۲ آورده بود، نشسته بود. بلافاصله یکی از آشنایانمان را شناختیم. نگوین تی مین شوان، من او را در فعالیت‌هایی که توسط کتابخانه کتاب‌های گویای هونگ دونگ، در کلاس سواد کامپیوتری برای نابینایان، سازماندهی شده بود، ملاقات کرده بودم.

او با یادآوری داستانش در تاریکی، به نشانه‌ی تایید آشنایی‌اش سر تکان داد. «من در یک خانواده‌ی فقیر، در یک شهر کوچک روستایی به دنیا آمدم. وقتی ۵ ساله بودم، به سرخک مبتلا شدم و به موقع درمان نشدم. عواقب این بیماری باعث نابینایی من شد. والدینم خانه و زمین خود را فروختند تا مرا به شهر هوشی مین بفرستند، اما من دیگر نمی‌توانستم ببینم. سعی کردم تا کلاس نهم به مدرسه‌ی نگوین دین چیو بروم، در پناهگاه‌های مخصوص نابینایان پناه گرفتم و سپس انواع کارها را یاد گرفتم. جاروسازی، عودسازی، فروش بلیط بخت‌آزمایی... با مردی ازدواج کردم که در همان شرایط بود.»

نهو اوین به پدرش کمک می‌کند تا چرخ دستی دستفروش خیابانی را برای سفرش آماده کند - عکس: TU TRUNG

آقای نگوین کوک فونگ، همسر او - پدر اوین - شنید که مهمان‌هایی در خانه هستند و فوراً با تاکسی تماس گرفت تا زودتر به خانه برود. دوستش که هر روز با تاکسی موتوری به دنبالش می‌آمد، گاری‌ای پر از مسواک، اسفنج حمام، اسفنج ظرفشویی، اسکرابر قابلمه، شیشه پاک‌کن و... و یک گیتار حمل می‌کرد. دنیای او سیاه خالص نبود، بلکه مهی سفید با چهره‌های انسانی سوسو زن بود.

«ما از طریق فعالیت‌های نابینایان با هم آشنا شدیم، به خاطر شرایط مشترکمان عاشق هم شدیم، بعد ازدواج کردیم و به یک اتاق اجاره‌ای نقل مکان کردیم. موقع فروش بلیط بخت‌آزمایی، مجبور بودیم صبح‌ها تنها و با همراهی یک نفر برویم، وگرنه هر روز همه بلیط‌ها را می‌دزدند. با داشتن همسر و فرزند، صبح‌ها بلیط بخت‌آزمایی و مواد غذایی می‌فروختم و عصرها گیتارم را برمی‌داشتم و در رستوران‌ها آواز می‌خواندم. سال‌هاست که اوضاع به همین منوال است، حالا سلامتی‌ام در خطر است و مغازه‌ها خیلی خالی هستند...»

تا به امروز، مادر شوان هنوز صورت اوین را ندیده است، فقط از مردم شنیده که دخترش خیلی شبیه پدرش است. وقتی او به دنیا آمد، مادربزرگش برای مراقبت از او آمد و وقتی خزیدن را یاد گرفت، زنگوله‌ای به پایش بست تا والدینش بتوانند اطراف را حس کنند و از او مراقبت کنند. شوان گفت: «شنیده بودم که بچه‌ها در ۳ سالگی اغلب شیطنت می‌کنند، اما نوهو اوین کوچک، در ۳ سالگی، از قبل می‌دانست که چگونه چشم والدینش باشد. ما برای برداشتن کفش، فنجان، لیوان و... برای انجام همه کارها به او متکی بودیم.»

وقتی یوئن بزرگ شد، یک برادر کوچکتر داشت. این دو خواهر سعی می‌کردند به درس و کارهای خانه رسیدگی کنند و کمبودهای خود را جبران کنند. یوئن عاشق درس خواندن بود و می‌دانست که فقط درس خواندن می‌تواند به او کمک کند تا بر تاریکی‌ای که در خانواده‌اش وجود داشت، غلبه کند. او هر سال دانش‌آموز ممتازی بود، اما در سال ۲۰۲۰، تنها دو ماه پس از ورود به کلاس یازدهم، یوئن تصمیم گرفت مدرسه را ترک کند.

اوین به روشنی توضیح داد: «پدرم در بیمارستان بیمار بود و پس از ترخیص، به دلیل تأثیر اپیدمی کووید-۱۹ نتوانست سر کار برود. مدرسه نیاز به آموزش آنلاین داشت، اما من شرایط لازم برای آنلاین شدن را نداشتم. کافی‌شاپ که در فروش آن کمک می‌کردم نیز بسته بود. تمام خانواده هیچ منبع درآمدی جز چند کیسه برنج خیریه نداشتند. همه در خانه اجاره‌ای نگران بیمار شدن بودند و والدینم نگران هر کاسه برنج و اجاره هر روز بودند. من نمی‌توانستم آنجا بنشینم و به بار اضافه کنم. در آن زمان، فقط پیک‌ها شغل و درآمد منظم داشتند...».

اوین مدرسه را ترک کرد و به عنوان پیک غذا سفارش‌های از پیش سفارش داده شده را تحویل می‌داد. او با سخت‌کوشی روی هر سفارش، در تمام طول همه‌گیری از خانواده‌اش حمایت می‌کرد.

او پول درآورده بود اما اشتیاقش به تحصیل هنوز وجود داشت. یوئن فارغ‌التحصیلی و ورود دوستانش به دانشگاه را یکی‌یکی تماشا می‌کرد و اشک می‌ریخت. با احساس حقارت، شبکه اجتماعی شخصی‌اش را بست، روی کارش تمرکز کرد، مقداری پول پس‌انداز کرد و مخفیانه برنامه‌ای را در سر پروراند.

در سال ۲۰۲۲، اوین تصمیم جسورانه‌تری نسبت به ترک تحصیل گرفت: ثبت نام مجدد برای کلاس یازدهم در برنامه تکمیلی فرهنگی.

برای کلاس‌های عصر، اوین درخواست کرد که شیفت کاری‌اش را کاهش دهد و قرارداد بست که هر روز از ساعت ۸ صبح تا ۱ بعد از ظهر کار کند تا بتواند اوایل بعد از ظهر به خانه برود، استراحت کند و برای کلاسش که از ساعت ۶ عصر تا ۱۰ شب برگزار می‌شود، آماده شود.

بنابراین، به مدت دو سال، اوین دوباره دانش‌آموز ممتازی شد و در مسابقه‌ی دانش‌آموزان ممتاز سطح شهر، جایزه‌ی سوم ادبیات را از آن خود کرد.

اوین بخش بازاریابی دانشگاه صنعتی شهر هوشی مین را برای درخواست انتخاب کرد: «با دریافت سفارش‌های غذا و نوشیدنی، تعامل با مغازه‌ها و کاربران، متوجه شدم که می‌توانم برای کار خلاقانه در بازار، ارتباط بین محصولات و مشتریان مناسب باشم. دانشگاه صنعتی نزدیک خانه من است، نزدیک به منطقه‌ای است که هر روز به آنجا سر کار می‌روم، بنابراین می‌توانم از سفارش‌های جاری بعد از مدرسه استفاده کنم.»

با این اوصاف، ورود به دانشگاه اوین هنوز برای کل خانواده یک مشکل بزرگ است. برادر کوچکتر اعتراف کرد که در درس خواندن خوب نیست، بنابراین مدرسه را ترک کرد تا به سر کار برود و به خواهرش فرصت رفتن به مدرسه را بدهد. پدر هنوز هم هر روز صبح‌ها خستگی‌ناپذیر با کالاهایش سفر می‌کند و بعدازظهرها و عصرها گیتار می‌نوازد، اما کسب و کار فروش و آواز خواندن که به مهربانی مردم وابسته است، به تدریج با کاهش کلی کسب و کار مغازه‌ها در دوران سخت اقتصادی ، در حال محو شدن است.

مادرش محاسبه کرد: هر ماه، «هوی مرده» دو هزینه دارد، یکی اجاره ۸.۵ میلیون دانگ ویتنامی - من با یک دوست نابینا اتاق گرفته‌ام تا او بتواند قبوض برق و آب را پرداخت کند، و دیگری هزینه‌های ماشین و بنزین دوستی است که هر روز او را به سر کار می‌برد. برنج معمولاً توسط گروه‌های خیریه در دسته‌هایی مانند تت، آوریل، ژوئیه، اکتبر داده می‌شود و سپس برای کل سال پس‌انداز می‌شود. هر چه باقی بماند برای سس ماهی، سبزیجات، ماهی و هزینه‌های زندگی استفاده می‌شود.

یوئن و خواهرش سر کار می‌روند، بنزین و هزینه‌های شخصی خود را پرداخت می‌کنند و به مادرشان در پرداخت قبوض خانه و مواد غذایی کمک می‌کنند. آنها مدت‌هاست که مشغول محاسبه هستند اما هنوز مبلغی برای پرداخت شهریه دانشگاه یوئن یا مبلغی برای جبران این واقعیت که یوئن مجبور است ساعات کاری خود را در روزهای آینده کاهش دهد، تعیین نکرده‌اند.

با این حال، یوین هنوز هم در حالی که بین سفارش‌ها سرگردان است، خوش‌بین است. برای یک سفارش تحویل غذا، به یوین ۱۳۵۰۰ دونگ ویتنامی پرداخت می‌شود و هر جلسه می‌تواند ۱۰ تا ۱۵ سفارش انجام دهد. یوین که چند ماه قبل از ورود به مدرسه سخت کار کرده، به خود می‌بالد که علاوه بر کمک به والدینش، ۳ میلیون پس‌انداز کرده و برای خودش یک جفت صندل جدید خریده تا برای مدرسه آماده شود.

«اما شهریه ترم اول ۱۸ میلیون است، بنابراین مجبور شدم پول قرض بگیرم...» این را یوئن برای اولین بار در داستانش گفت. دوستان مادرش که آنها هم نابینا بودند و شرایط سختی داشتند - هر کدام کمی - وقتی شنیدند یوئن به دانشگاه می‌رود، با هم متحد شدند تا به او پول قرض بدهند. یوئن رویای روشنایی را نه تنها برای خودش و خانواده‌اش، بلکه برای بسیاری دیگر نیز به دوش می‌کشید.

در هفته اول مدرسه، اوین یک روز از کار مرخصی گرفت، با هیجان به سالن سخنرانی رفت، با دقت از جدول زمانی ۷ درس یادداشت‌برداری کرد و برای پیدا کردن شیفت کاری، هر ساعت را محاسبه کرد. او زمزمه کرد: «جایی خواندم: کائنات به قلب‌های قوی گوش می‌دهد. اگر بورسیه تحصیلی برای حمایت از مدرسه دریافت کنم، آن مبلغ خوش‌شانس برای پرداخت بدهی شهریه استفاده خواهد شد. اگر بورسیه برای کسی باشد که مشکلات بیشتری دارد، من همچنان خوشحال خواهم بود و سعی خواهم کرد از خودم مراقبت کنم. من هرگز تسلیم نشده‌ام و هرگز تسلیم نخواهم شد...».

Tuoitre.vn
منبع: https://tuoitre.vn/doi-mat-sang-cua-cha-me-khiem-thi-tu-tin-buoc-vao-giang-duong-20240920071802799.htm

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

ویتنام برنده مسابقه موسیقی Intervision 2025 شد
ترافیک مو کانگ چای تا عصر ادامه دارد، گردشگران برای شکار فصل برنج رسیده هجوم می‌آورند
فصل طلایی و آرامش‌بخش هوانگ سو فی در کوه‌های مرتفع تای کان لین
روستایی در دا نانگ در بین ۵۰ روستای زیبای جهان در سال ۲۰۲۵

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

No videos available

اخبار

نظام سیاسی

محلی

محصول