Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

[مجله الکترونیکی]: جاده‌های آفتابی

هر قطره از نور خالص خورشید بازگشته است، به اندازه کافی برای گرم کردن درختانی که منتظر روز تغییر برگ‌ها هستند، به اندازه کافی برای من که زیبایی زندگی را در چشم‌ها و لب‌های هر فرد درک کنم.

Báo Thanh HóaBáo Thanh Hóa21/11/2025

[مجله الکترونیکی]: جاده‌های آفتابی

[مجله الکترونیکی]: جاده‌های آفتابی

[مجله الکترونیکی]: جاده‌های آفتابی

بعد از مدت طولانی باران شدید و سیل، امروز بالاخره فرصتی پیدا کردم تا با فراغ بال در جاده‌های آفتابی قدم بزنم. نور خورشید ملایم است، مثل گرمای آتش در اوایل زمستان، گونه‌هایم را گلگون می‌کند، نور خورشید باعث می‌شود لحظه‌ای بایستم، انگار که با دوست صمیمی‌ام که مدت‌هاست ندیده‌ام روبرو می‌شوم...

[مجله الکترونیکی]: جاده‌های آفتابی

به دنبال نور خورشید، در امتداد مسیر کنار رودخانه که به نرمی مانند روبان ابریشمی خمیده بود، دویدم. باد اوایل زمستان موهایم را نوازش می‌کرد، سینه‌ام کاملاً باز می‌شد و عطر برگ‌ها و درختان را استنشاق می‌کردم، عطر گل و لای از فضای باز که در مقابل چشمانم باز می‌شد. در سرمای شدید، تمام زندگی با نفسی تازه و زودهنگام آغاز می‌شد و ریتم عطش حیات جهان را به جنبش در می‌آورد. استخرهای میگو، استخرهای ماهی، مزارع حرا و درختان حرا وجود داشتند که صبورانه ریشه‌های خود را در تمام طول زندگی برای مبارزه با بلایای طبیعی ریشه دوانده بودند و با پشتکار آبرفت و رسوب را رسوب می‌دادند.

[مجله الکترونیکی]: جاده‌های آفتابی

به دنبال نور خورشید، به سمت دریای دوردست قدم برداشتم - جایی که امواج درخشان بی‌شماری وجود داشت، گویی با نخ‌های اکلیلی رنگارنگ پوشیده شده بودند. در مقابل چشمانم بادبان‌های نقره‌ای پر از باد، با عجله قایق را به عقب هدایت می‌کردند تا در لحظه طلوع خورشید روی ساحل شنی آرام بگیرد. در آن قایق، زنان و مردانی با پوست قهوه‌ای تیره بودند که سختی امرار معاش در چهره‌هایشان نمایان بود. آنها با آرامش تورها را باز می‌کردند و هر ماهی را برمی‌داشتند. آنها با آرامش به سمت خورشید در حال طلوع روی می‌آوردند و منتظر هزاران نخ طلایی گرم و بی‌خیال بودند. روبروی رودخانه، به سبزی چشمان یک دختر بیست ساله، روستایی با چند خانه با کاشی‌های قرمز، خنده‌های واضح کودکان در راه مدرسه، فریادهای خواهران و مادرانی بود که در مزارعی که در نور خورشید گسترده شده بودند، آب می‌کشیدند.

[مجله الکترونیکی]: جاده‌های آفتابی

ایستادم، روی خاکریز ایستادم و ساحل آبرفتی قهوه‌ای مایل به قرمز را تحسین کردم، و باشکوه‌ترین لحظه‌ی روز را که از افق شرقی طلوع می‌کرد، تحسین کردم. بازوی نامرئی غول‌پیکری آسمان را بالا می‌برد. به سطح رودخانه رنگی آبی شفاف و کریستالی می‌بخشید، گویی در تعامل جادویی طبیعت بی‌پایان بود. بالای سرم، پرندگان مهاجر هنوز مردد و بی‌میل به ترک آسمان آفتابی بودند. آنها در سکوت، صداهای واضح را به خوشه‌هایی می‌ریختند، گویی از سمفونی طبیعت استخراج شده بودند. صداها بی‌وقفه طنین‌انداز می‌شدند و سپس در روح فرد مجذوب، ماندگار می‌شدند. هرگز پیش از این، روحم را تا این حد آزاد احساس نکرده بودم. می‌خواستم قلبم را بگشایم تا تمام عشق‌های کوچک، عادی و خشن را دریافت کنم. این علف‌های هرز زرد شده زیر پا، بوی نمناک تنه‌های درختان خیس شده در آب، بوی تند ماهی تورهای خیس یا پیکرهای کوچک کودکان دهکده‌های ماهیگیری است که مادرانشان را تا اسکله دنبال می‌کنند. همه چیز بسیار نزدیک و آشنا، بسیار دوست‌داشتنی و دلربا، و سرشار از قدرت بالقوه در این احیا است.

[مجله الکترونیکی]: جاده‌های آفتابی

هرگز فکر نمی‌کردم این مکان روزی کابوس‌وار با روزهای طولانی ویرانی را تجربه کند، همه چیز در سکوتی دردناک فرو رود. اما قانون چرخه زندگی همیشه یکسان بوده است، پس از باران، خورشید از راه می‌رسد. هر قطره از نور خالص خورشید بازگشته است، به اندازه‌ای که درختان را در انتظار روز تغییر برگ‌ها گرم کند، به اندازه‌ای که من زیبایی زندگی را در چشمان و لب‌های هر فرد درک کنم. جاده‌هایی که در آنها قدم می‌زدم به تدریج پر از گل‌هایی می‌شد که با عشقی که از قبل وجود دارد، برای طلوع یک روز جدید، جیک‌جیک می‌کردند. آفتاب همیشه اینجا هست و هرگز از شادی بخشیدن به لحظات گرم و آرام زندگی باز نمی‌ماند.

[مجله الکترونیکی]: جاده‌های آفتابی

دوباره دلم برای جاده‌های قدیمی تنگ شده. جاده‌های آفتابی در امتداد کوه‌ها و رودخانه‌ها، جاده‌هایی که قامت لاغر مادرم، کمر خمیده پدربزرگم، زنان سخت‌کوش روستا در تمام طول سال را منعکس می‌کنند. جاده‌هایی که پس از طوفان، درختان و چمن‌ها را خشک و نی‌ها را تاب می‌دادند. جاده‌هایی که مرا به خانه‌ای پر از خاطرات برمی‌گردانند، پشت ایوان، پرده‌ای از بامبو وجود دارد که باز شده و هنوز بسته نشده و صدای خشک و غرشی از آن ساطع می‌شود. باغ و مزارع وحشی غرق در آب هستند. آسمان تاریک، کپک‌زده و خزه‌زده است... اما وقتی سپیده دم با هزاران پرتو طلایی و درخشان نور خورشید از پشت کوه آبی شروع به درخشیدن می‌کند، صدای پرستوها، صدای مرغ‌ها در لانه، جیک‌جیک حیوانات وحشی با چشمان شفاف که در جاده می‌دوند، انگار که قایم‌باشک بازی می‌کنند... بلند می‌شود و در روستای کوچک غوغایی به پا می‌کند. مادرم با عجله بیرون رفت و با چند سبد کاساوا که در شرف کپک زدن هستند، برگشت. فقط منتظر طلوع خورشید باشید تا خشک شود، وقتی خورشید می‌تابد، عطر کاساوای ورقه شده حیاط بادخیز را پر می‌کند. خورشید همه چیز را به رقص درمی‌آورد و آهنگ شادی از یک زندگی آرام و ساده می‌نوازد.

[مجله الکترونیکی]: جاده‌های آفتابی

در طول سفرم، آرزوی آن احساس آرامش و سکون را داشتم و همیشه از این فکر که دیگر هرگز نمی‌توانم آن را ببینم، پشیمان بودم. اما هر کجا که بودم، در هر جاده‌ای نزدیک یا دور، خورشید مرا نشان می‌داد، به من مژده می‌داد که تولدی دوباره در راه است.

[مجله الکترونیکی]: جاده‌های آفتابی

محتوا: وو تی تو هونگ

گرافیک: مای هوین

منبع: https://baothanhhoa.vn/e-magazin-nhung-nga-duong-co-nang-269422.htm


نظر (0)

No data
No data

در همان دسته‌بندی

پایتخت زردآلوی زرد در منطقه مرکزی پس از دو فاجعه طبیعی متحمل خسارات سنگینی شد.
کافی‌شاپ هانوی با صحنه کریسمس اروپایی‌مانندش، تب و تاب ایجاد می‌کند
کافی‌شاپ دالات به دلیل ایفای نقش «فیلم هنرهای رزمی» توسط صاحبش، شاهد افزایش ۳۰۰ درصدی مشتریان خود بوده است.
فو «پرواز» ۱۰۰۰۰۰ دونگ/کاسه باعث جنجال می‌شود، هنوز هم پر از مشتری است

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

خط نوم دائو - منبع دانش مردم دائو

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول