Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

دو برادر با خوشحالی در کنار هم خانه می‌ساختند، اما هر روز سردرد داشتند، چون دو همسرشان سر هر چیزی با هم «دعوا» می‌کردند.

Báo Gia đình và Xã hộiBáo Gia đình và Xã hội17/12/2024

پدر و مادرم از این موضوع خسته شده بودند و گفتند اگر می‌دانستند، زمین را به سه قسمت تقسیم می‌کردند و من را وسط قرار می‌دادند تا دو عروس چیزی برای نگاه کردن و بحث کردن نداشته باشند!


در واقع، حومه شهر چیزهای خوب زیادی دارد، برای همه. هوای تازه، زمین وسیع، غذای ارزان و تمیز، جاده‌های دلباز، روستاهای آرام و بدون شلوغی و هیاهوی شهر.

بعد از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه، نمی‌خواستم در شهر بمانم. مدرکم را آوردم تا با پدر و مادرم زندگی کنم و در روستا شغلی پیدا کردم.

پدر و مادرم ۳ فرزند داشتند. بالای سر من ۲ برادر دوقلو بودند، بزرگترینشان تین نام داشت و دومی تو. قبلاً مردم من را به عنوان یک «اردک وحشی» که خیلی دیر به دنیا آمده مسخره می‌کردند، اما مادرم به من گفت که آنها می‌خواهند بچه‌های بیشتری داشته باشند چون دختر می‌خواهند، اما ۲ برادر بزرگترم خیلی شیطون بودند، بنابراین فقط می‌خواستند آنها را «بیرون بیندازند» (!)

من ۵ سال از برادرانم کوچکتر هستم و نازپرورده‌ترین فرد خانواده. آنها همیشه با من مثل یک شاهزاده خانم کوچک رفتار می‌کنند. من فقط یک خواهر کوچکتر دارم، بنابراین همه چیز به من می‌دهند. دانش‌آموزان دیگر فقیر هستند و زندگی سختی دارند، اما والدین برادرانم هر هفته به من پول می‌دهند. هر بار که برادرانم حقوق می‌گیرند، من پول بیشتری می‌گیرم، هرگز نمی‌توانم همه آن را خرج کنم.

دو برادر ازدواج کردند و بچه‌دار شدند و خانه قدیمی خانواده من را کوچک و تنگ کردند. پدر و مادرم تصمیم گرفتند که اجازه دهند آنها جداگانه زندگی کنند و قطعه باغ چند صد متری که از پدربزرگ و مادربزرگم باقی مانده بود را بین خود تقسیم کنند. پس از جلسه خانوادگی، آنها توافق کردند که قطعه زمین را به دو قطعه مساوی تقسیم کنند تا دو برادر به ارث ببرند و پس از فوت والدینم، خانه قدیمی به من رسید.

دو برادر اعتراضی نکردند، اما متوجه شدم که دو خواهرشوهر خیلی خوشحال به نظر نمی‌رسند. مشخص بود زمینی که از پدر و مادرم «دریافت» کرده بودند خیلی بزرگ بود. خانه قدیمی که در آن زندگی می‌کردم، به همراه باغ، فقط حدود ۶۰ متر مربع بود. با این حال، خواهرها طوری به من خیره شده بودند که انگار می‌خواستند تمام خانه را ببلعند.

Hai anh trai vui vẻ xây nhà ở cạnh nhau nhưng ngày nào cũng đau đầu vì 2 cô vợ “kèn cựa” từng lá rau con cá- Ảnh 1.

پس از اتمام مراحل زمین، دو برادر شروع به ساختن خانه جدیدی کردند. خوشبختانه، برادران من در کودکی با هم دعوا می‌کردند، اما وقتی بزرگ شدند، عاشق یکدیگر شدند، بنابراین تصمیم گرفتند برای نشان دادن محبتشان، یک خانه دوتایی بسازند. هنوز دیواری وجود داشت که مرزهای زمین هر طرف را از هم جدا می‌کرد، اما نقشه خانه‌ها یکسان بود و حتی مسیری دو خانه را به هم متصل می‌کرد.

پدر و مادرم به من زمین دادند، بنابراین دو برادرم برای ساختن لانه خودشان پول قرض گرفتند. خوشبختانه، در حومه شهر، هزینه کارگر و مصالح ارزان بود و آنها همزمان دو خانه می‌ساختند، بنابراین مقدار زیادی پس‌انداز کردند. پس از ۳ ماه، دو خانه «دوقلو»ی ۳ طبقه در کنار هم ساخته شدند، آنقدر برجسته که تمام روستا شگفت‌زده شد.

جشن خانه نو دو برادرم در یک روز برگزار شد. همسایه‌ها دسته دسته برای تبریک به آنها آمدند و تمام شب را با خوشحالی خوردند و نوشیدند. همه از خانه‌های زیبا و ساخته شده، که از کاشی‌ها گرفته تا ستون‌های نرده کاملاً یکسان بودند، تعریف می‌کردند. هدف برادرانم از ساختن خانه‌های «دوقلو» همچنین کاهش شایعات از سوی بیگانگان بود، وگرنه اگر آنها را کمی متفاوت می‌ساختند، مردم بی‌هدف مقایسه می‌کردند.

با این حال، هر چقدر هم که فکر می‌کردند، دو برادرم هرگز انتظار نداشتند که ساختن خانه‌هایی به صورت متقارن روبروی یکدیگر، دردسر غیرقابل تصوری ایجاد کند. افراد غریبه حسادت و غیبت نمی‌کردند، اما رسوایی‌های اخیر ناشی از "دعوا"ی دو خواهرشوهر با یکدیگر بود که فاجعه‌بار بود!

مسئله این است که پنجره‌های آشپزخانه خانه‌های تو و تین روبروی هم قرار دارند و فقط با یک نرده از هم جدا شده‌اند، بنابراین هر اتفاقی که سر میز شام هر دو خانواده می‌افتد، قابل مشاهده است. دو خواهرشوهر عزیزم که فقط یک ماه است در این خانه زندگی می‌کنند، تا به حال ۵ یا ۷ بار با هم دعوا کرده‌اند. یک روز، همسر تو دعوا را شروع کرد، روز بعد، همسر تین با کنایه دعوا را شروع کرد. همه اینها به این دلیل است که این دو خواهر عادت دارند در زندگی خصوصی یکدیگر فضولی کنند و دوست ندارند غذای خانواده دیگر بهتر از غذای خودشان باشد!

همسر تو با دیدن همسر تین که یک ماهی بزرگ برای بخارپز کردن و خوردن می‌خرید، صدایش را بلند کرد و با صدای بلند گفت: «ما کنار هم زندگی می‌کنیم، اما حتی یک استخوان ماهی هم به ما تعارف نشده است.» سپس خانواده تو گوشت گوساله و اردک کبابی خریدند تا برای شام بخورند، همسر تین حرف او را تحریف کرد و گفت: «یکی نمی‌تواند غذا را تمام کند و دیگری چیزی برایش باقی نمانده است.» هر وقت می‌دیدند که غذای کناری‌شان خوشمزه‌تر و سیرکننده‌تر است، دو خواهرشوهر فوراً احساس ناراحتی می‌کردند و شکایت می‌کردند که غذای خانواده‌شان کم‌هزینه است در حالی که غذای خواهر و برادرهایشان پر از غذاهای لذیذ است.

راستش را بخواهید، این بازی رقابت با یکدیگر را اگر نگوییم کودکانه، اصلاً جالب نمی‌دانم. نه تنها دعوایشان در خانه کافی نیست، بلکه دو خواهرشوهر هم پیش پدر و مادرم می‌آیند و حسابی دعوا می‌کنند و هر کدام از دیگری بدگویی می‌کند. دو برادر دوقلوی من وسط این دعوا گیر افتاده‌اند و نمی‌توانند از همسران یا خواهر و برادرهایشان دفاع کنند. هیچ‌کس جرأت نمی‌کند برای همسران تین و تو قضاوت کند، چون دلیل دعوایشان با هم خیلی «احمقانه» است. در یک خانه، آنها دوست ندارند سر غذا با هم رقابت کنند، واقعاً دردسرساز است!

به آنها گفتم که دیگر پنجره آشپزخانه را نپوشانند، یا یک حصار بلند بسازند تا خواهرشوهرها مجبور نباشند به یکدیگر نگاه کنند و اذیت شوند. چراغ هر خانواده روشن خواهد بود، غذای هر خانواده در خانه خواهد بود، تا مجبور نباشند به یکدیگر نگاه کنند و بعد دردسر درست کنند. آن دو مخفیانه به هم گفتند که از این به بعد مخفی نگه دارند که هر ماه چقدر درآمد دارند، مبادا آن دو زن بدجنس بفهمند و آنها را با هم مقایسه کنند. پدر و مادرم با خستگی آهی کشیدند و گفتند که اگر می‌دانستند، زمین را به ۳ قسمت تقسیم می‌کردند و می‌گذاشتند من هم وسط بیایم و همه چیز خوب می‌شود!



منبع: https://giadinh.suckhoedoisong.vn/hai-anh-trai-vui-ve-xay-nha-o-canh-nhau-ngay-nao-cung-dau-dau-vi-2-co-vo-ken-cua-tung-la-rau-con-ca-172241214123814913.htm

برچسب: همسر

نظر (0)

No data
No data

در همان دسته‌بندی

صبح پاییزی در کنار دریاچه هوان کیم، مردم هانوی با چشمانی خندان به یکدیگر سلام می‌کنند.
ساختمان‌های بلندمرتبه در شهر هوشی مین در مه فرو رفته‌اند.
نیلوفرهای آبی در فصل سیل
«سرزمین پریان» در دا نانگ مردم را مجذوب خود می‌کند و در بین 20 روستای زیبای جهان قرار دارد.

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

باد سرد «خیابان‌ها را لمس می‌کند»، هانویی‌ها در آغاز فصل از یکدیگر دعوت می‌کنند تا به خانه‌هایشان سر بزنند

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول