Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

سفر ۱۳ ساله با پسری که با پاهایش می‌نویسد

مادرانی هستند که می‌توانند هر کاری انجام دهند، از فروش بلیط بخت‌آزمایی گرفته تا شستن ظرف‌ها، تا پولی به دست آورند و رویای رفتن فرزندانشان به مدرسه را محقق کنند.

Báo Thanh niênBáo Thanh niên13/10/2025

صبح زود زمستان، در جاده پر پیچ و خم روستایی در حومه شهر دوک فو (که اکنون شهر مو دوک، کوانگ نگای نام دارد )، خانم دو تی به، با جثه کوچکش، پسرش نگوین تان سانگ، پسر معلولی که سال‌ها پیش «با پاهایش می‌نوشت» را به مدرسه برد. نگوین تان سانگ اکنون دانشجوی سال دوم دانشگاه فام ون دونگ (کوانگ نگای) است.

سفر ۱۳ ساله سانگ به سوی دانش با اشک و عشق مادر فقیرش به پایان رسید.

اشک‌های مادر

نگوین تان سانگ با معلولیت جسمی به دنیا آمد، دستانش آنقدر ضعیف بود که حتی نمی‌توانست قلم در دست بگیرد. از همان سال‌های اول زندگی‌اش، فقط می‌توانست دوستانش را در حال بازی تماشا کند، در حالی که کیف‌های مدرسه‌شان را در دست داشتند و با خوشحالی به کلاس درس می‌رفتند.

Hành trình 13 năm của chàng trai viết chữ bằng chân và tình yêu của mẹ - Ảnh 1.

خانم دو تی بی هیچ‌وقت نمی‌گذاشت فرزندش تنها به مدرسه برود. هر روز صبح او فرزندش را به سالن سخنرانی می‌برد.

خانم بی گفت: «آن موقع، هر بار که بچه‌ها را در حال رفتن به مدرسه می‌دید، گریه می‌کرد. معلم‌ها به او می‌گفتند که با این معلولیت، نمی‌تواند درس بخواند. این خیلی مرا آزار می‌داد!»

اما پسر معلول حاضر به تسلیم شدن نبود. هر روز، او به سمت دروازه مدرسه می‌رفت، زیر درختی می‌نشست و همکلاسی‌هایش را تماشا می‌کرد. یک روز، پس از اینکه توسط نگهبان مورد سرزنش قرار گرفت، سنگ با عجله برگشت، زمین خورد و تمام بدنش خراش برداشت. اما روز بعد، او همچنان فقط برای شنیدن صدای معلم که در حال سخنرانی بود، برمی‌گشت...

وقتی سانگ ۱۵ ساله بود، به لطف معلم توی در مدرسه معلولین استان کوانگ نگای، سانگ رسماً اجازه رفتن به کلاس را پیدا کرد. در آن زمان، پاهای او هنوز بسیار سفت بودند، بنابراین معلم پاهای او را نگه می‌داشت تا نوشتن را تمرین کند. هر کلمه‌ای که می‌نوشت، ارزش عرقی را داشت که پیراهنش را خیس می‌کرد.

حالا با نگاه کردن به خطوط مرتب دفترچه، هیچ‌کس فکر نمی‌کرد که این دست‌خط یک فرد بدون دست باشد. سانگ قلم را بین انگشتان پایش نگه داشته بود و با دقت هر ضربه را می‌نوشت. برای او، هر حرف، رویای زندگی مانند یک فرد عادی بود. میز مطالعه سانگ نیز متفاوت بود: هم میز بود و هم صندلی، که به‌طور ویژه توسط والدینش در کلاس اول ساخته شده بود. در روز اول مدرسه، خانم بِ حتی برایش یک زیرانداز خرید تا روی آن بنشیند. معلم که دلش برای او سوخت، تمام کلاس را بسیج کرد تا به سانگ کمک کنند تا جای مناسبی برای مطالعه داشته باشد.

در مدرسه، سانگ ساکت بود و هنوز نوک زبانی صحبت می‌کرد، اما لبخند و چشمان شفافش دل همه را گرم می‌کرد. خانم تران تی کیم اوآن، معلم سرخانه سانگ در دوران دبستان، با افتخار درباره سانگ گفت: «او بسیار کوشا بود، آهسته اما مرتب می‌نوشت. در امتحان زیست‌شناسی، سانگ نمره ۸ گرفت و تمام کلاس با صدای بلند دست زدند.»

خواهر کوچک‌تر سنگ نیز درخواست کرد که برای کمک به او به همان کلاس منتقل شود. هر روز، این دو خواهر و برادر با دوچرخه‌های قدیمی خود به مدرسه می‌رفتند و یک رویای ساده را با خود حمل می‌کردند: درس خواندن، نوشتن، زندگی کردن.

Hành trình 13 năm của chàng trai viết chữ bằng chân và tình yêu của mẹ - Ảnh 2.
Hành trình 13 năm của chàng trai viết chữ bằng chân và tình yêu của mẹ - Ảnh 3.

سانگ می‌تواند با پاهایش به سرعت یک فرد عادی که از دستانش استفاده می‌کند، روی صفحه کلید تایپ کند.

عکس: فام آن

در خانه کوچک روستای فوک لوک (بخش مو دوک)، خانم بی هنوز به وضوح اولین روزهای آموزش قلم به دست گرفتن به پسرش را به یاد می‌آورد. او با بغض گفت: «دستش را گرفتم تا به او نوشتن یاد بدهم، اما دستش سفت شده بود و نمی‌توانست حرکت کند. با دیدن اینکه او تلاش می‌کند اما موفق نمی‌شود، احساس کردم انگار کسی قلبم را فشار می‌دهد.» او هرگز تسلیم نشد. پس از گرفتن دست پسرش، به آموزش استفاده از پاهایش روی آورد. سانگ روز به روز با پشتکار یک تکه گچ را به پایش می‌چسباند تا نوشتن روی تخته سیاه را تمرین کند. قطرات عرق روی میز می‌چکیدند و با اشک‌های مادرش در می‌آمیختند.

یک بار، او به پسرش تکه‌ای کیک داد و گفت: «خودت بخور. وقتی من نباشم، چه کسی آن را برایت درست می‌کند؟» سانگ سرش را پایین انداخت و صدایش خفه شد: «مامان، متاسفم، نمی‌توانم این کار را بکنم...» مادر و پسر فقط می‌توانستند یکدیگر را در آغوش بگیرند و گریه کنند. از دل آن اشک‌ها، معجزه‌ای جوانه زد. سانگ شروع به نوشتن کرد. اولین ضربات قلم لرزان و کج و معوج بود، اما برای خانم بِ، این زیباترین لحظه زندگی‌اش بود. او لبخند زد و گفت: «وقتی او توانست بنویسد، من خوشحال‌تر از این بودم که اگر مدال طلا می‌گرفتم، برنده می‌شدم.» اما اشک از گونه‌های لاغرش سرازیر شد.

در تمام طول سفر با شما هستیم

خانواده خانم بی از هر نظر فقیر هستند. شوهرش، آقای نگوین تان ترای، تمام سال به عنوان کارگر مزدور در یک استان دورافتاده کار می‌کند. او در خانه می‌ماند، پوست درخت اقاقیا را برای اجاره می‌کند و سه فرزند را برای رفتن به مدرسه بزرگ می‌کند. شب‌ها، او نزدیک پسرش می‌ماند و با نگرانی پنهانی، در حالی که خودکاری را با پایش گرفته، تکالیفش را تماشا می‌کند. او می‌گوید: «نگرانم که وقتی ضعیف هستم، چه کسی او را به مدرسه می‌برد، چه کسی از او مراقبت می‌کند... اما به هر حال، هر روز تمام تلاشم را می‌کنم.»

Hành trình 13 năm của chàng trai viết chữ bằng chân và tình yêu của mẹ - Ảnh 4.

نگوین تان سانگ، دانشجوی سال دوم رشته فناوری اطلاعات، با استفاده از پاهای جادویی خود روی کیبورد تایپ می‌کند.

عکس: فام آنه

در سال‌های بعد، سانگ در هر کلاس و هر امتحانی قبول شد. پسری که با پاهایش می‌نوشت، اکنون مردی ۲۸ ساله و دانشجوی سال دوم رشته فناوری اطلاعات است. در سالن سخنرانی دانشگاه، سانگ هنوز از پاهای جادویی خود برای تایپ روی صفحه کلید استفاده می‌کند. وقتی برای اولین بار وارد سالن سخنرانی شد، همه همکلاسی‌هایش کنجکاو شدند و به سانگ خیره شدند که با پاهایشان به سرعت باد روی صفحه کلید تایپ می‌کرد. اما سانگ به آن نگاه‌ها عادت کرده بود، بنابراین فقط لبخند زد.

بیش از یک سال است که ساکنان دوک فو با تصویر زن کوچکی آشنا شده‌اند که صبح زود پسرش را سوار بر موتورسیکلتی قدیمی حمل می‌کند و 30 کیلومتر تا مرکز اداری کوانگ نگای برای تحصیل سفر می‌کند.

خانم به هرگز اجازه نمی‌داد فرزندش تنها به مدرسه برود. در روزهای اول، از ترس اینکه سانگ زمین بخورد، طنابی دور کمرشان می‌بست تا از دوچرخه نیفتد. صرف نظر از آفتاب سوزان یا طوفان، سفر همچنان منظم بود. گاهی اوقات، آنها سپیده دم می‌رفتند و تا تاریکی هوا به خانه برنمی گشتند. خانم به گفت: «معلم‌ها به من می‌گفتند که برای صرفه‌جویی در وقت در خوابگاه بمانم، اما باید برگردم و در مزارع کار کنم، مرغ پرورش دهم و برای تحصیل بچه‌ها پول دربیاورم.»

ناگفته نماند، هر بار که سانگ به کلاس می‌رود، وقتی مزارع آزاد هستند، خانم به از فرصت استفاده می‌کند و درخواست می‌کند که ظرف بشوید، خانه‌ها را تمیز کند و کارهای دیگری انجام دهد تا پولی برای خرید کتاب برای فرزندانش به دست آورد. این زن ۵۱ ساله ریزنقش است، صورتی برنزه دارد، اما چشمانش از اعتماد به نفس می‌درخشد. خانم به با لبخندی ملایم می‌گوید: «من فقیر هستم، اما خوشحالم چون فرزندانم سخت درس می‌خوانند. من می‌توانم هر سختی را تحمل کنم.»

Hành trình 13 năm của chàng trai viết chữ bằng chân và tình yêu của mẹ - Ảnh 5.

زیر ایوان، گلدان‌های کاکتوس، گیاه مورد علاقه‌ی سنگ، به شدت شکوفه داده بودند. «کاکتوس خاردار است، اما هنوز هم شکوفه می‌دهد. من آن را به عنوان زندگی‌ام می‌بینم.»

عکس: فام آن

مادر و پسری با آرزوی مشترک

به گفته آقای فام ون ترونگ، رئیس بخش فناوری اطلاعات دانشگاه فام ون دونگ، نگوین تان سانگ دانشجویی با اراده‌ای قوی و نادر است که هرگز از هیچ کلاسی غیبت نمی‌کند و همیشه طوری تلاش می‌کند که انگار با سرنوشت خود در حال مسابقه است.

این نظرات برای مادر و پسر دلگرمی بزرگی بود. سانگ گفت: «شادترین چیز در زندگی من درس خواندن، دست زدن به کامپیوتر و زندگی کردن رویایم است. مادرم فوق‌العاده‌ترین فرد است، به خاطر اوست که امروز را دارم.» یک بار، سانگ با دیدن مادرش که تا سر حد خستگی کار می‌کرد، به آرامی گفت: «مامان، چرا من امروز مدرسه را رها نمی‌کنم تا تو هم بتوانی مدرسه را رها کنی؟» خانم بی سرش را تکان داد: «نه، تو باید درس بخوانی. درس بخوان تا بتوانی بعداً، وقتی مامان دیگر اینجا نیست، از خودت مراقبت کنی.» سانگ هرگز این کلمات را فراموش نکرد.

به یاد بعدازظهر اواخر پاییز در روستای فوک لوک، کنار آن خانه کوچک، خانم بی مشغول انجام کارهای خانه در حیاط بود، در حالی که سانگ مشغول کمک به مادرش در کارهای کوچک بود. زیر ایوان، گلدان‌های کاکتوس به طرز درخشانی شکوفه می‌دادند، گیاهی که سانگ بیشتر از همه دوست داشت. سانگ خندید و گفت: «کاکتوس‌ها خاردار هستند، اما هنوز هم شکوفه می‌دهند. فکر می‌کنم مثل زندگی من است.»

Hành trình 13 năm của chàng trai viết chữ bằng chân và tình yêu của mẹ - Ảnh 6.

سانگ گفت: «شادترین چیز در زندگی من این است که می‌توانم درس بخوانم، با کامپیوتر کار کنم و رویایم را محقق کنم. مادرم فوق‌العاده‌ترین انسان است و به خاطر اوست که امروز را دارم.»

عکس: فام آن

در خانه، پرندگان جیک جیک می‌کردند. سانگ گفت که دوست دارد پرندگان را پرورش دهد تا هر روز صبح بتواند جیک جیک آنها را بشنود و زندگی شادتر شود. پسری که قبلاً با گریه نوشتن را یاد می‌گرفت، اکنون بزرگ شده است، اما هنوز چهره مهربان و معصوم خود را حفظ کرده است.

داستان نگوین تان سانگ و مادرش مانند ملودی ملایمی درباره عزم، عشق و ایمان بی‌پایان است. سانگ با پاهای کوچکش سفری خارق‌العاده را رقم زده است. در پشت این معجزه، چهره یک مادر سخت‌کوش نهفته است که در سکوت تمام سختی‌ها را تحمل می‌کند.

در خانه کوچک وسط حومه کوانگ نگای، صدای تایپ کردن پاها روی صفحه کلید هنوز طنین‌انداز است. بیرون، گلدان‌های کاکتوس هنوز شکوفه می‌دهند و در قلب مادر، ایمان به فردایی روشن‌تر برای پسرش هرگز محو نشده است.

منبع: https://thanhnien.vn/hanh-trinh-13-nam-ben-nguoi-con-viet-chu-bang-chan-18525101320203939.htm


نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

کام لانگ وونگ - طعم پاییز در هانوی
«شیک‌ترین» بازار ویتنام
هوانگ توی لین، آهنگ پرطرفدار با صدها میلیون بازدید را به صحنه جشنواره جهانی می‌آورد
برای تجربه گردشگری سبز در موئی نگوت و سونگ ترم، از یو مین ها دیدن کنید

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

یک روز درخشان را در مروارید جنوب شرقی شهر هوشی مین تجربه کنید

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول