Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

هنرمند فام نگوک لیو: دوران جنگ و طراحی

NDO - در میان آثار بسیار عالی که در نمایشگاه هنری «سرود اتحاد مجدد» به مناسبت پنجاهمین سالگرد آزادسازی جنوب به نمایش گذاشته شده است، 10 اثر از هنرمند فام نگوک لیو وجود دارد. این میراث گرانبها توسط او در سرزمین قهرمانانه وین لین، کوانگ تری، در طول سال‌های سخت مقاومت علیه امپریالیسم آمریکا نقاشی شده است.

Báo Nhân dânBáo Nhân dân04/05/2025


خاطرات دوران جنگ و طراحی در «مختصات آتش» هنوز هم برای همیشه در ذهن هنرمند فام نگوک لیو زنده است.

به مناسبت پنجاهمین سالگرد آزادسازی جنوب و اتحاد مجدد کشور، هنرمند نگوین تو توی، رئیس کمیته برگزاری نمایشگاه «سرود اتحاد»، گزیده‌ای از خاطرات هنرمند فام نگوک لیو را معرفی کرد تا عموم مردم بتوانند دوران مقاومت طاقت‌فرسا را ​​بهتر درک کنند و همچنین از مشارکت‌های خاموش هنرمندان نظامی در میدان نبرد قدردانی کنند.

در پایان سال ۱۹۷۲، اوضاع جنگ در اوج خود بود، تمام پشت جبهه شمالی به خط مقدم تبدیل شده بود. سپاه مخابرات نیز به طور فعال در حال آماده‌سازی زبده‌ترین نیروها برای تأمین نیازهای میدان نبرد بود. وقتی به واحد خودم برگشتم تا قصدم را برای رفتن به خط مقدم و نقاشی گزارش دهم، توسط روسای اداره تبلیغات و اداره سیاسی فرماندهی به B5 فرستاده شدم. بنابراین، اگرچه من یک هنرمند آینده بودم، اما هنوز مانند سربازی که به B می‌رود، کاملاً مجهز بودم، یعنی یک کوله پشتی، ننو، غذای خشک، دارو و البته یک کلاه لبه‌دار.

گروه ما شامل سه نفر بود. ما به یک واحد پست نظامی - که واحدهای کوچکی از مهندسان، تکنسین‌ها و سربازان اطلاعاتی ماهر را برای حرکت به سمت جنوب سازماندهی می‌کرد - مأمور شده بودیم.

شب اول، ما با وسیله نقلیه موتوری، سوار بر یک مولوتوف روسی، راهپیمایی کردیم. در وسیله نقلیه نه تنها تجهیزات ارتباطی، بلکه پاکت‌های نامه، اسناد و روزنامه‌ها - اقلام معمول یک پست نظامی - نیز وجود داشت. پس از عبور از بن توی، یک ایستگاه پست نظامی در غرب نگ آن به ما خوشامد گفت. هر یک از ما به یک دوچرخه چینی وین کوو مجهز بودیم. سرباز پست نظامی که در جلو راه بود، باید یک کیسه اسناد و یک کلاشنیکف حمل می‌کرد، در حالی که دو نقاش (من و شوان هان) کوله پشتی، کیف نقاشی و کاغذ نقاشی را با خود حمل می‌کردند.

فقط شاعر فام دوک سبک وزن بود، زیرا برای کارش که نوشتن مقاله و شعر بود، یک دفترچه یادداشت و یک مداد بیش از حد کافی بود. با وجود اینکه مجبور بود بارها برای انتظار توقف کند، به سختی می‌توانستیم با پستچی همراه شویم. زیرا در طول روز، مجبور بودیم نزدیک به لبه جنگل بمانیم تا از جاده‌هایی که دشمن اغلب به آنها حمله می‌کرد، دوری کنیم. وقتی باران می‌بارید، جاده در لبه جنگل قرمز و لغزنده بود. هم لغزنده بود و هم چسبناک، خاک قرمز مخلوط با آب به چسبی تبدیل می‌شد که محکم به رینگ لاستیک و بدنه وسیله نقلیه می‌چسبید. وسیله نقلیه ما مدام در حال افتادن بود، با اینکه جاهای زیادی بود که نمی‌توانستیم رکاب بزنیم، ما فقط آن را مثل هل دادن یک گاری در طول نبرد دین بین فو هل می‌دادیم.

هنرمند فام نگوک لیو: زمانی برای مبارزه و طراحی عکس‌ها ۱

«یافتن ایستگاه رادیویی یک دوست»، طرحی از میدان نبرد در سال ۱۹۷۲.

وقتی از کوانگ بین گذشتیم، مجبور شدیم در یک ایستگاه پست نظامی با «اسب آهنین» خداحافظی کنیم. یک سرباز پست نظامی دیگر راه را برای ما باز کرد. روی شانه‌اش کوله پشتی نبود، بلکه کیسه‌ای با بندهایی پر از اسناد و نامه‌هایی بود که باید به جنوب فرستاده می‌شدند. از جنگل باز تا جنگل تاریک، یقه‌ها و آستین‌ها محکم بسته شده بودند، جوراب‌ها روی پاچه‌های شلوار پوشیده شده بودند، اما هنوز نمی‌توانستیم از زالوهای موذی که به گردن و زیر بغل ما می‌خزیدند، سیر می‌شدند و به درون ما می‌افتادند، فرار کنیم.

در طول سفر راهپیمایی با سربازان پست، متوجه شدیم که چرا باید برای بالا رفتن از کوه ین تو، آجر حمل کنیم. سرانجام، به پست فرماندهی مقدم فرماندهی اطلاعات رسیدیم. و نقاشی‌های تیم خط، سرباز اطلاعاتی زن A10 از هنگ ۱۳۴، سربازان رابط... از اینجا متولد شدند.

جالب‌ترین چیز این بود که ما درست وسط جنگل ترونگ سون در یک عروسی شرکت کردیم: داماد یک سرباز در خط مقدم و عروس یک افسر ایستگاه A10 بود. آنها وقتی در مرحله "آشنایی با یکدیگر" بودند، با هم اثری درباره عشق مارکس و گینلی خوانده بودند. عروسی در زیرزمین واقعاً سرگرم‌کننده بود. شراب سفید خانگی از برنج چسبناک، گوشت کنسرو شده، ماهی کنسرو شده فرآوری شده با سبزیجات وحشی وجود داشت. و انواع شیرینی‌هایی که نام بردنشان سخت بود، توسط سربازان از شکر، بادام زمینی، آرد گندم، آرد برنج ساخته شده بودند...

برادرانشان یک پناهگاه زیبا به شکل A با قاب‌های چوبی از جنگل ترونگ سون به عنوان اتاق ماه عسل به تازه عروس و داماد هدیه دادند. فرمانده خط مقدم، فام نین، یک پرده تول دوتایی که از دو پرده شخصی سربازان اعزامی به ب ساخته شده بود، به آنها هدیه داد. ماه عسل آنها پر از گرمای رفاقت بود.

با دنبال کردن مسیر ارتباطی، به دسته ۱۸ - واحد قهرمان اطلاعات وین لین - رسیدیم. چه آرشیو واقعی! با عجله طرح زدیم: ایستگاه رادیویی ۱۵W، تابلوی تلفن، ایستگاه پست نظامی، رابط برای ورود و خروج نیروها، سربازان رادیویی در جهات و مسیرهای مختلف... اینجا بود که دونگ ون موک، سرباز پست نظامی، به طور مفصل به من آموزش داد که چگونه با خیال راحت و مخفیانه در سنگرها راه بروم و مانور دهم. بعداً فهمیدم که موک اولین منور سیگنال را برای اعلام شروع عملیات هوشی مین شلیک کرد.


پس از اینکه اجازه عبور از رودخانه بن های را دریافت کردیم، به یک هنگ پیاده نظام مستقر در رودخانه تاچ هان رسیدیم. به دنبال یک تیم ارتباط رادیویی، به سمت غرب وین لین رفتیم و به دنبال باریک‌ترین و امن‌ترین بخش رودخانه گشتیم. تمام کوله پشتی‌ها، کاغذهای نقاشی و کاغذهای نقاشی خود را در کیسه‌های برنج گذاشتیم و آنها را محکم بستیم تا به عنوان شناور عمل کنند. همه ما برهنه از رودخانه عبور کردیم. در زیر نور کم ستاره‌ها، در حالی که از میان جنگل می‌گذشتیم، برگ‌های نی صورتمان را می‌سوزاندند، اما ما در سکوت به راه خود ادامه دادیم و به تصاویر مغرور و باشکوه کسانی که پیش از ما رفته بودند و با جسارت در آسمان چاپ شده بودند، نگاه می‌کردیم. افسر رابط مرا با کون تین، دکتر میو آشنا کرد و در دوردست‌ها فرودگاه آی تو قرار داشت... چقدر عالی! من با حواس پرتی به نام مکان‌هایی نگاه می‌کردم که فقط در رادیو و روزنامه‌ها در اخبار جنگ درباره آنها شنیده و خوانده بودم. چه کسی فکر می‌کرد که امروز پا به این سرزمین معروف بگذارم.

آن شب، ما با سربازان دیگر در یک سنگر در ایست بازرسی خوابیدیم. همه آنها سربازان جوان بودند، آنها از ما خوب مراقبت می‌کردند. ما آنها را با تنباکوی تونگ نات پذیرایی کردیم - هدیه‌ای نادر در میدان نبرد. تنباکو را با هم تقسیم کردیم و مقداری از آن را برای گروه‌ها آوردیم. مردی از ایست بازرسی در آن طرف رودخانه، نزدیک فرودگاه آی تو، بود که تماس تلفنی مبنی بر وجود تنباکو را شنید، بنابراین او از رودخانه تاچ هان شیرجه زد تا فقط یک پیپ تا حد دلخواهش بکشد، سپس مقداری از آن را برای برادرانش آورد. من تعجب کردم که چگونه او بدون اینکه کسی او را پیدا کند، در حالی که منور و چراغ‌های جلو آنطور در حال حرکت بودند، از رودخانه عبور کرد؟

هنرمند فام نگوک لیو: زمانی برای مبارزه و طراحی عکس‌ها ۲

"غذا در جنگل"، گواش.

در اوایل سال ۱۹۷۳، درست پس از چند روز آتش‌بس، برای اینکه هر دو طرف بتوانند عید تت را جشن بگیرند، من برای نقاشی به یک موقعیت کلیدی در ساحل رودخانه تاچ هان رفتم. جلسه‌ای برای بحث در مورد وضعیت مأموریت یک جوخه در قسمت بالایی سنگر A شکل برگزار شد. برخی روی کیسه‌های شن و برخی دیگر روی طناب‌های لوله شده نشستند. برخی اسلحه‌های خود را به صورت مورب نگه داشته بودند، برخی اسلحه‌های خود را بین ران‌هایشان گرفته بودند، برخی با B40 های خود به صورت عمودی ایستاده بودند، گویی شمشیر اژدها را در دست گرفته بودند...

یک ترکیب‌بندی طبیعی بسیار سرزنده و فشرده. من به سرعت کل صحنه را نوشتم. بعد از جلسه توجیهی، هر کسی که زودتر تمام می‌کرد، پشت سر می‌ماند تا در تکمیل جزئیات ژست به من کمک کند، هر کسی که زودتر تمام می‌کرد، اول می‌رفت. و در نهایت، با تنباکو و چای وحشی از رفقایم خداحافظی کردم، نمی‌توانستم منتظر غذا بمانم. باید به سراغ دسته بعدی می‌رفتم.

تنها چند دقیقه پس از ترک آن سنگر، ​​رگبار گلوله‌های توپخانه از فرودگاه آی تو بر میدان نبرد ما باریدن گرفت. گلوله‌هایی که نوید آغاز سال نو را نقش بر آب کردند، دقیقاً بر روی سنگرها فرود آمدند، از جمله سنگری که من تازه جلسه توجیهی را در آن کشیده بودم. تمام جوخه قبل از سرو شدن صبحانه آنجا را ترک کرده بودند. با چشمانی اشکبار به پرتره‌های تک تک افرادی که تازه کشیده بودم نگاه کردم. آنها سربازان جوان خوش‌قیافه و باهوشی بودند که تازه از مدرسه فارغ‌التحصیل شده بودند. فقط یک لحظه پیش بود، اما اکنون آنها فقط در طرح‌های من ظاهر می‌شوند. اما آنها برای همیشه در قلب من، به پاس قدردانی از سرزمین پدری، زنده هستند. بار دیگر، پشیمانم که وقت نداشتم نام تک تک افراد حاضر در تصویر را بنویسم، زیرا عادت بسیار ارزشمند روزنامه‌نگاری را ندارم.

بعدها، هر بار که به این طرح نگاه می‌کردم، تصور آن سربازان جوان زیبا و باهوش به ذهنم بازمی‌گشت. و هر بار که این نقاشی را در نمایشگاه‌های عمومی و همچنین نمایشگاه‌های انفرادی‌ام منتشر می‌کردم، انگار دوباره زنده می‌شدند. هنوز هم آن را با احترام نگه می‌داشتم، انگار که روح کسانی را که از دنیا رفته بودند، حفظ می‌کردم...

چطور می‌توانم تمام خاطرات احساسی دوران طراحی‌ام در میدان نبرد، سرشار از رفاقت، را تعریف کنم و چطور می‌توانم آنها را فراموش کنم؟ این منبع ناب و بی‌پایانی است که در طول زندگی و حرفه‌ام به عنوان یک نقاش سرباز، همراه من بوده است.

در طول آماده‌سازی نمایشگاه هنری «سرود اتحاد»، کمیته برگزاری نمایشگاه از منازل شخصی نقاشان نظامی فقید بازدید کرد و با تحسین میراث گرانبهای آنها عمیقاً تحت تأثیر قرار گرفت. این میراث نه تنها شامل نقاشی‌ها و طرح‌ها، بلکه شامل بسیاری از سوغاتی‌های مربوط به زندگی و حرفه نقاشی آنها در میدان نبرد نیز می‌شد.

این نمایشگاه، سپاسگزاری عمیقی است از نسل پدران و پدربزرگ‌هایی که جوانی و خون خود را فدای استقلال و صلح امروز کردند، و از هنرمندان نظامی که در میدان نبرد از خطر نترسیدند تا طرح‌های واقع‌گرایانه‌ای با معنا و ارزش تاریخی خلق کنند.

منبع: https://nhandan.vn/hoa-si-pham-ngoc-lieu-mot-thoi-chien-dau-va-ky-hoa-post876994.html


نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

صبح پاییزی در کنار دریاچه هوان کیم، مردم هانوی با چشمانی خندان به یکدیگر سلام می‌کنند.
ساختمان‌های بلندمرتبه در شهر هوشی مین در مه فرو رفته‌اند.
نیلوفرهای آبی در فصل سیل
«سرزمین پریان» در دا نانگ مردم را مجذوب خود می‌کند و در بین 20 روستای زیبای جهان قرار دارد.

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

باد سرد «خیابان‌ها را لمس می‌کند»، هانویی‌ها در آغاز فصل از یکدیگر دعوت می‌کنند تا به خانه‌هایشان سر بزنند

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول