دانشجویان آکادمی کارگران و دهقانان عکس یادگاری میگیرند. آرشیو عکس
در سن ۱۶ سالگی، در مدرسه تکمیلی فرهنگی کارگران و دهقانان استان کیِن گیانگ (آگوست ۱۹۸۵) ثبت نام کردم. از آنجایی که هنوز جوان بودم، قبل از «عزیمت»، والدینم بسیار نگران بودند و راهنماییهای زیادی به من کردند. پدرم گفت: «من با تحصیل در این مدرسه احساس امنیت زیادی میکنم. علاوه بر تحصیل فرهنگ، شما کادرسازی و سیاست را نیز یاد خواهید گرفت. وقتی فارغالتحصیل شوید، پایدارتر خواهید بود...»
نویسنده در محوطه ۸ کلاسه اهدایی یونیسف به مدرسه تکمیلی فرهنگی کارگران و کشاورزان استان کین گیانگ عکسی گرفته است. عکس: VIET HOA
روز فراموش نشدنی مدرسه
اوایل آگوست ۱۹۸۵، اطلاعیه پذیرش را از طریق پست به کمون دریافت کردم. آنقدر خوشحال بودم که نمیتوانم آن را توصیف کنم. در حالی که روی تخت بادی سنبل آبی جلوی خانه کاهگلی ساده دراز کشیده بودم، اطلاعیه پذیرش را دهها بار خواندم و دوباره خواندم، چون آن را پاداشی والا میدانستم. هنوز به وضوح به یاد دارم که در پایین سند، مهر (مستطیلی) کمیته سازماندهی کمیته حزب استان وجود داشت، شخصی که آن را امضا کرده بود، لی هونگ آن بود، اما سمت او را فراموش کردهام.
در آن زمان، من و چند نفر از دوستانم تازه از دبیرستان (کلاس نهم) در مدرسه روستا (دبیرستان راهنمایی هوآ توان، گیونگ رینگ) فارغالتحصیل شده بودیم، هنوز "سادهلوح" بودیم، اما با اعتماد به نفس به تنهایی به مدرسه تکمیلی فرهنگی کارگران و کشاورزان استان کین گیانگ رفتیم. اولین قدم رفتن با قایق از کمون به شهر گیونگ رینگ بود، سپس از ایستگاه اتوبوس گیونگ رینگ، باید منتظر میماندیم تا برای رفتن به مین لونگ (جایی که مدرسه تکمیلی فرهنگی کارگران و کشاورزان استان کین گیانگ واقع شده بود) بلیط بخریم.
اطلاعیه پذیرش من هم بسیار چشمگیر بود، به لطف این برگه، به راحتی و به سرعت بلیط اتوبوس خریدم، بدون اینکه مجبور باشم مثل بقیه "منتظر" بمانم. سپس، بعد از بیش از ۱۲ ساعت، بالاخره به مدرسه رسیدم "وای چه فضای بیسابقهای، مدرسهای بسیار وسیع و بزرگ". در آن زمان، مدرسه تکمیلی فرهنگی کارگران و کشاورزان استان کین گیانگ در کمون مین هوآ، که اکنون شهر مین لونگ، منطقه چائو تان است، واقع شده بود. در آن زمان، مرکز اداری منطقه چائو تان در شهر راچ سوی، که اکنون بخش راچ سوی و بخش وین لوی از شهر راچ گیا است، قرار داشت.
اولین برداشت من وقتی به بخش سازماندهی مدرسه رسیدم این بود که باید اطلاعیه پذیرش و مدارکی را که در اطلاعیه به طور مفصل به من دستور داده شده بود، از جمله گواهی ثبت نام خانوار، "ارائه" دهم تا کاملاً از خانوادهام جدا شوم. در بخش سازماندهی، با یک افسر زن زیر 30 سال که پیراهن قرمز سادهای پوشیده بود، آشنا شدم. او خودش را به من ون معرفی کرد. بعداً شنیدم که او افسری از بخش سازماندهی کمیته حزبی استان است که برای دریافت مدارک به مدرسه اعزام شده است.
خانم ون با خوشحالی و اشتیاق مرا به ملاقات مردی میانسال و عینکی، آقای لی تان هو، از افسران اداره آموزش و پرورش، راهنمایی کرد. آقای هو به پرونده و کارنامهام نگاه کرد و چند کلمه روی یک تکه کاغذ کوچک نوشت و مرا به کلاس دهم «منصوب» کرد. خانم ون به اتاق کناری اشاره کرد و به من گفت که برای دریافت بلیط غذای روزانه به آشپزخانه اشتراکی که توسط خانم تو لو، مسئول آشپزخانه، به همراه بسیاری از دختران و زنان دیگر اداره میشود، به بخش اداری بروم. خانم هونگ به من گفت: «اگر یک روز برنج نخوری، به مبصر کلاس گزارش بده تا برنجت را قطع کند. در پایان ماه، بخش اداری به صورت نقدی به تو پرداخت خواهد کرد...»
«برنج علفی»
هر وقت خاطرات کارگران و کشاورزان را به یاد میآورم، همیشه از رهبران استان کین گیانگ به خاطر مراقبت خوب از ما دانشآموزان سپاسگزار هستم، اگرچه میدانم که دوره یارانه بسیار سخت، کمبود، حتی "گرسنگی" بود، کادرهای استانی، منطقهای، کمونی و حتی سربازان مجبور بودند غذای "مختلط" بخورند، اما برنج کافی به ما داده میشد، حتی با اینکه کاسه برنج با علف پوشیده شده بود. نکته مهم در سال ۱۹۸۵ این بود که ما، دانشجویان کارگران و کشاورزان، حق دریافت ۱۷ کیلوگرم برنج در ماه را داشتیم و همچنین پول برای گوشت و ماهی داشتیم، در حالی که به کادرهای استانی و منطقهای فقط ۱۳ کیلوگرم برنج در ماه داده میشد (اگر غذای مختلط میخوردیم، از ذرت به برنج تبدیل میشد).
دانشجویان آکادمی کارگران و دهقانان عکس یادگاری میگیرند. آرشیو عکس
آشپزخانه جمعی مدرسه تکمیلی فرهنگی کارگران و کشاورزان استان کیِن گیانگ، خانهای بزرگ شبیه سالن است که حدود ۴۰۰ تا ۵۰۰ متر مربع وسعت دارد. هر وعده غذایی میتواند بیش از ۵۰۰ دانشآموز را در خود جای دهد و آشپزخانه برای هر میز ۸ دانشآموز را در خود جای میدهد. نمیدانم، قبل از سال ۱۹۸۵، اما از سال ۱۹۸۵ به بعد، کمبود برنج وجود نداشت، ما به راحتی غذا میخوردیم، اما گلهای علف، کاسه برنج را پوشانده بودند و ما مجبور بودیم هنگام غذا خوردن، هر گل علف را انتخاب کنیم و بخوریم. برخی از مردم به دلیل اضافه کاری تحصیلی آنقدر گرسنه بودند که فقط برای تمام کردن غذا غذا میخوردند و وقت نداشتند هر گل علف را انتخاب و جدا کنند.
وعدههای غذایی روزانه شامل سوپ سبزیجات و غذاهای آبپز، عمدتاً ماهیهای کوچک آبپز، گاهی گوشت آبپز یا گربهماهی سه سر بود که ما آن را «ماهی سه سر» مینامیدیم. دلیل استفاده از عبارت «ماهی سه سر» این بود که مردانی که از گال، کچلی و تینا ورسیکالر رنج میبردند، هنگام خوردن گربهماهی سه سر در شب، آنقدر خارش میگرفتند که نمیتوانستند تحمل کنند. آنها زیر پشهبند دراز میکشیدند و تمام شب مانند کندن نخ، خود را میخاراندند، بنابراین نام جدیدی به این ماهی دادند: «ماهی سه سر».
سختترین دوران، بعد از تابستان ۱۹۸۶، در جریان انتقال مدرسه به کمون مونگ تو، منطقه چائو تان، شامل ۲ مدرسه بود. در آن زمان، در طول هفته زمانی بود که ما فقط برنج با سبزیجات و سس ماهی چیلی داشتیم. با وجود این، با قدرت جوانی، در اوقات فراغت خود به مزارع میرفتند تا ماهی، خرچنگ بگیرند و سبزیجات بچینند تا زندگی خود را بهبود بخشند.
فروش در بازار سیاه
با اینکه ما دانشجو بودیم و کار اصلیمان درس خواندن بود، اما همچنان مانند سایر کارکنان، پول توجیبی برای خرید مایحتاج داشتیم. وقتی این موضوع را مطرح کردیم، صمیمانه از مدیران بابت انجام کار اشتباه عذرخواهی کردیم، اما چون چاره دیگری نداشتیم، همه این کار را انجام دادند. راستش را بخواهید، در آن زمان، به دلیل سختی کار، ما دانشجویان فقط ماهی یک وعده صبحانه میخوردیم، اما معمولاً فقط با یک بسته برنج چسبناک، ذرت یا ساندویچ گوشت راضی بودیم. بنابراین، وقتی اخطار خرید مایحتاج را دریافت میکردیم، مجبور بودیم برای خرید آنها پول قرض کنیم و سپس آنها را در «بازار سیاه» بفروشیم تا سود کنیم، که به لطف آن کمی «متفاوت» برای تکمیل چند صبحانه یا بهتر از آن، یک فنجان قهوه در کافه تریای مدرسه داشتیم.
طعم شیرین غذاهای کارگران و کشاورزان، آمیخته با عشق رفقا و همتیمیها و مراقبت بسیار ویژه رهبران کمیته حزبی استان، کمیته مردمی استان و خانمها و دخترانی است که برای مراقبت از وعدههای غذایی روزانه ما غذا تهیه میکنند. این احساسی گرانبها، قابل احترام و غرورآفرین است. من آن را خاطرهای زیبا از دوران دبیرستانم زیر سقف سوسیالیسم میدانم.
هونگ فوک
منبع: https://www.baokiengiang.vn/phong-su-ghi-chep/ky-uc-cong-nong-an-com-bong-co-ban-hang-cho-den-27155.html
نظر (0)