Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

یادت هست آبنبات لوبیایی که روی برگ موز ریخته شده بود

این شهر اغلب در این فصل رگبار دارد. وقتی به بارانی که در خیابان می‌بارد نگاه می‌کنم، ناگهان شب‌های تابستان دوران کودکی‌ام را به یاد می‌آورم. من و برادرانم همیشه با گوش دادن به صدای نم نم باران در بیرون باغ موز، از مادرم التماس می‌کردیم که برایش آب‌نبات بادام زمینی بریزد.

Báo Đà NẵngBáo Đà Nẵng20/07/2025

۱۶ چسب

مامان به چشمان درخشان منتظر نگاه کرد و کمی سر تکان داد. فقط منتظر همین بودیم، ما دویدیم تا بادام زمینی ها را با قاشق برداریم و سریع پوستشان را بکنیم. مامان کابینت را باز کرد و مقداری شکر قهوه ای بیرون آورد تا برای وقتی که ناگهان هوس شیرینی یا آب نبات کردیم، نگه داریم.

در همه جای زادگاهم، مزارع سبز بادام زمینی و ذرت را می‌بینم. وقتی بچه بودم، اغلب پدر و مادرم را برای کاشت لوبیا دنبال می‌کردم. پدرم اول برای کندن چاله می‌رفت، در حالی که من و مادرم پشت سرشان می‌رفتیم تا دو لوبیا را در خاک بیندازیم و سپس آنها را بپوشانیم.

شادی از لحظه‌ای که جوانه‌های کوچک لوبیا را می‌بینم که از زمین بیرون می‌آیند، برمی‌خیزد. من با دوچرخه از میان مزارع به مدرسه می‌روم و با آرامش لوبیاهای سبز را تماشا می‌کنم که با گل‌های زرد، سرزمین مادری‌ام را پوشانده‌اند.

هنوز هم چشمان پدر و مادرم را که از شادی برق می‌زدند، به یاد دارم، وقتی خم می‌شدند تا بوته‌های آویزان لوبیا را از ریشه بکنند. مادرم لوبیاهای تپل را با دست‌های کثیفش نگه می‌داشت. من و برادرانم به او در کندن لوبیاها کمک می‌کردیم، گاهی اوقات چند لوبیای جوان را از نهر می‌چیدیم، آنها را می‌شستیم و در دهانمان می‌گذاشتیم تا بجویم. سپس مشتاقانه منتظر عصر بودیم تا مادرم قابلمه بادام زمینی تازه را برای پختن بیاورد.

آفتاب تابستان چندین سبد لوبیا را در حیاط خشک کرد. مامان آنها را در کیسه‌هایی ریخت تا روغنشان گرفته شود و لوبیاهای خشک باقی‌مانده را در گوشه خانه انبار کرد تا به عنوان تنقلات بخورند.

گیاه بادام زمینی واقعاً شگفت‌انگیز است، از ریشه تا نوک هیچ چیز هدر نمی‌رود. کیک‌های بادام زمینی (بقایای باقی مانده پس از پرس کردن) در گوشه آشپزخانه رها می‌شوند. هر شب هنگام پختن غذای خوک، مامان چند تکه از آن را جدا می‌کند و داخل دیگ جوشان غذا می‌اندازد. سپس مامان از خوک‌های داخل آغل به خاطر رشد سریعشان در این روزها تعریف می‌کند!

هر کسی که در خانه بود، حتماً از بوی بادام زمینی بو داده شده از مامان روی اجاق گاز هیجان زده می‌شد. به محض اینکه مامان به او می‌گفت آنها را زمین بگذارد، دستش را دراز می‌کرد، چند تا از آنها را برمی‌داشت و در دهانش می‌گذاشت، بدون اینکه منتظر لحظه‌ای باشد که بادام زمینی‌های ترد و خوشبو روی یک کاسه نودل کوانگ داغ پاشیده شوند.

اگر رشته فرنگی کوانگ که با بادام زمینی تزئین شده باشد، مردم را هیجان‌زده می‌کند، آب‌نبات بادام زمینی در شب‌های بارانی مردم را دو برابر هیجان‌زده می‌کند. وقتی مامان شکر را روی اجاق گاز کاراملی می‌کرد، وقتی بادام زمینی‌های بو داده تازه پوست ابریشمی‌شان را کنده بودند، دهانمان از قبل آب افتاده بود!

شکری که برای درست کردن شیرینی استفاده می‌شد باید شکر محلی واقعی می‌بود. البته، شکر تقصیر مامان بود چون ما نمی‌دانستیم چطور آتش را کنترل کنیم، نمی‌دانستیم چه زمانی شکر «مناسب» است. شکر روی اجاق آب شد و جوشید، مامان سریع بادام‌زمینی‌های بو داده را داخلش ریخت، سپس آنها را روی کاغذ برنجی طلایی-قهوه‌ای ریخت.

خانواده من به ندرت کاغذ برنجی در دسترس داشتند، زیرا هوس شیرینی ما اغلب ناگهان به سراغمان می‌آمد، بنابراین مادرم از من خواست که برای بریدن ساقه‌های موز به باغ بروم. من بزرگترین ساقه موز باغ را انتخاب کردم، ساقه‌های بیرونی را جدا کردم تا ساقه‌های سفید داخلی را بریزم.

آب‌نبات لوبیایی که روی برگ موز ریخته می‌شد، در آن زمان برای ما خوشمزه‌ترین غذای دنیا بود. وقتی آب‌نبات خنک می‌شد، مامان با چاقو آب‌نبات را برش می‌داد و بین ما تقسیم می‌کرد. اما گاهی اوقات هیچ‌کس نمی‌خواست صبر کند تا آب‌نبات خنک شود. تکه آب‌نبات هنوز گرم، از قبل در دهان ما بود.

هیجان اولیه گذشت، من با دقت آب‌نبات ترد و خوش‌عطر را در برگ موز نگه داشتم و از ترس تمام شدن، آن را به آرامی می‌خوردم. فقط با یک کشیدن آرام دستم، آب‌نبات به راحتی پوست کندن یک کیک از برگ موز جدا شد.

آن شیرینی مرا تا زمانی که آواره و سرگردان شدم، دنبال می‌کرد. وقتی ناگهان باران می‌بارید، وقتی ناگهان تلخی زندگی را می‌چشیدم، آن شیرینی دوباره شعله‌ور می‌شد و مرا تسلی می‌داد.

دوستم در روستا با افتخار می‌گفت که برای بچه‌ها آب‌نبات بادام‌زمینی می‌ریزد تا بخورند. آب‌نبات بادام‌زمینی حالا انواع مختلفی دارد، با نارگیل خشک، کنجد بو داده، پوست کامکوات ورقه شده معطر... با دیدن بچه‌ها که مشتاقانه آب‌نبات بادام‌زمینی را در دست داشتند، احساس کردم دوباره بچه شده‌ام.

عصرهای بارانی بیرون از باغ موز، به مادرم التماس می‌کردم: «مامان، به من آب‌نبات بادام‌زمینی بده!»

منبع: https://baodanang.vn/nho-keo-dau-do-tren-be-chuoi-3297339.html


نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

مزارع پلکانی فوق‌العاده زیبا در دره لوک هون
گل‌های «غنی» که هر کدام ۱ میلیون دونگ قیمت دارند، هنوز در ۲۰ اکتبر محبوب هستند.
فیلم‌های ویتنامی و سفر به اسکار
جوانان در زیباترین فصل برنج سال برای بازدید به شمال غربی می‌روند

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

جوانان در زیباترین فصل برنج سال برای بازدید به شمال غربی می‌روند

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول